رفتن به مطلب
انجمن پی سی دی
mahdiyeh71

اشعار کودکانه

پست های پیشنهاد شده

ماه و ستاره

شب اومد و ستاره

رو آسمون نشسته

نه يك ، نه ده ، نه صدتا

هزار هزار تا دسته

 

ستاره توي شبها

چراغ آسمونه

مثل گل و بن??شه

تو باغ آسمونه

 

يك كمي اين طر??تر

ماه قشنگ و زيباست

دلش گر??ته امشب

براي اينكه تنهاست

 

 

شاعر : علي اصغر نصرتي

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

مادر بزرگ

 

مادربزرگ

وقتي اومد

خسته بود

 

چار قدش و

دور سرش

بسته بود

 

صداي ك??شش كه اومد

دويدم

 

دور گ??لاي دامنش

پريدم

 

بوسه زدم روي ل??پاش

تموم شدن خستگي هاش

 

 

شاعر : ا??سانه شعبان نژاد

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ك??ش

 

ني ني كوچولو

ك??شاي سوت سوتي داره

 

يه توپ ماهوتي داره

بازي ??وتبال مي كنه،

شوت مي زنه

 

ك??شاش براش سوت مي زنه

 

 

شاعر : مهري ماهوتي

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

سيب خوشمزه

 

 

هاهاها هوهوهو

باد آمد بادآمد

درباغ سيب ما

شادآمد شادآمد

 

اين شاخه آن شاخه

لرزيد از دست باد

يك سيب خوش مزه

درجوي آب ا??تاد

 

آب آن را ش??رش??رش??ر

باخود تا صحرا برد

يك گاو خال خالي

آن را بو كرد و خورد

 

 

شاعر : محمود پور وهّاب

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

سبز

 

من رنگ سبزم

برگ درختم

گاهي لباسم

بر بند رختم

 

من سبز هستم

رنگ بهارم

هم پيش گلها

هم پيش خارم

 

من رنگ گوجه

رنگ خيارم

من رنگ برگم

رنگ بهارم.

 

 

شاعر : جع??ر ابراهيمي(شاهد)

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

سؤال

 

دويدم ودويدم

به يك سؤال رسيدم

 

كيه كه توي دنيا

ماهي مي ده به دريا؟

بر?? و تگرگ مي سازه

درخت و برگ مي سازه؟

 

به بلبلا آواز مي ده

به موش دم دراز مي ده

 

به آدمها خواب مي ده

آ??تاب و مهتاب مي ده

 

جواب تو آسونه

خداي مهربونه

هر بچه اي مي دونه

 

شاعر : ناصر كشاورز

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

زنگوله پا

 

زنگوله پا،كنار جو راه مي ره

زير درختهاي هلو راه مي ره

 

جست مي زند روي دو پا

مي زنه زير شاخه ها

 

از رو درخت،چندتا هلو

گير مي كنه به شاخ او

 

باغ هلو كه ساكته هميشه

پر از صداي حر?? و خنده مي شه

 

زنگوله پا،باغ را بهم مي زنه

شده درختي كه قدم مي زنه

 

شاعر : ا??سانه شعبان نژاد

 

__________________

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ر??تگر

 

غنچه صبح كه وا ميشه

هي گلها رو بو مي كنه

ر??تگر از خواب پا مي شه

زمين رو جارو مي كنه

 

با چهره خندون و شاد

از برگ خشك و گرد و خاك

از خونه اش بيرون مياد

كوچه هارو مي كنه پاك

 

گلها سلامش مي كنند

مي كنه جوها رو تميز

و احترامش مي كنند

از آشغال درشت وريز

 

يك حلزون،تپل،مپل

كاج و چنار و نارون

سر ميخوره از روي گل

درخت تو،درخت من

 

پشت سرش يه برگ ليز

با دست او آب مي نوشن

تميز مي شه،خيلي تميز

يه پيرهن نو مي پوشن

 

مي پوشه يك لباس كار

با زحمت ر??تگرا

مي خنده مانند انار

تميز مي شه دنياي ما

 

 

شاعر : اسدا...شعباني

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

حلزون

 

 

آي حلزون شاخكي!

كجا مي ري يواشكي؟

جلو ميري يواش و ريزه،ريزه

پوست تنت چه نرم و خيس و ليزه

خالهاي دونه دونه،دونه داري

به روي پشت روي خود يه لونه داري

ساكتي و خجالتي و تنها

بمون توي باغچه خونه ما.

 

شاعر : مهري ماهوتي

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

چوپان

 

چوپونه كجاست؟

تو صحراست

مواظب گله هاست

 

گله بايد چرا كنه

بع وبع و بع صدا كنه

يونجه و شبدر بخوره

عل??هاي تر بخوره

 

چوپون بايد زرنگ باشه

قوي و اهل جنگ باشه

 

جنگ با كي؟ با گرگ ها

صدآ??رين ماشالله.

 

شاعر : شكوه قاسم نیا

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

پدربزرگ ، مادربزرگ

 

پدر بزرگ خوبم

هميشه مهربونه

وقتي كه پيشم باشه

برام كتاب مي خونه

 

مادر بزرگ نازم

خيلي برام عزيزه

هرچي غذا مي پزه

خوشمزه و لذيذه

 

وقتي با اونها باشم

غصه و غم ندارم

دنيا برام قشنگه

هيچ چيزي كم ندارم.

 

شاعر : جواد محقّق

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

زنبور عسل

 

 

هنگام سحر

زنبور عسل

گل را از شادي

مي كند بغل

 

با مهرباني

دانه شبنم

بيدار ميكند

گلها را كم كم

 

شيره گل،در

كاسه بلور

صبحانه اي خوب

براي زنبور

 

با بال زرّين

مي پرد هر سو

عسل مي سازد

درون كندو

 

خانه اش دارد

هزاران اتاق

هرگوشه آن

تميز و براّق

 

هر صبح روشن

در ??صل بهار

مي بيني او را

گرم كار و كار

 

سلام ميكند:

ويزوويزوويز

صبح تو بخير

زنبور عزيز!

 

شاعر : ص??ورا نيرّي

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

2پر 2پر 4پر

 

10 تا پرستو با هم

يكباره پر كشيدند

در آسمان آبي

پر پر پر پريدند

با پر زدن رسيدند

به يك درخت گردو

يك يكي نشستند

به روي شاخه او

اتل متل توتوله

ده تا پرستو داريم

دانه به دانه حالا

آنها را مي شماريم

يك كه خسته تر بود

از روي شاخه ا??تاد

خدا كند ني??تد

به دست مرد صياد

اتل متل توتوله

9 تا پرستو مانده

هر شاخه اي، يكي را

به روي خود نشاندهيكي از آن ميانه

گرسنه بود و پر زد

براي دانه خوردن

به دشت و لانه سرزد

اتل متل توتوله

نه 10 تا و نه 9 تا

8 تا پرستو مانده

روي درخت زيباپرستوي قشنگي

كه تشنه بود و بي تاب

پريد به سوي چشمه

براي خوردن آب

اتل متل توتوله

نه تشنه و نه خسته

7 تا پرستو حالا

روي درخت نشستهپرستويي هم آرام

چيزي نگ??ت ودر ر??ت

به جاي دور دوري

پريد و بي خبر ر??ت

اتل متل توتوله

پرستو آي پرستو

6 تا پرستو مانده

سر درخت گردواتل متل توتوله

شعر و شكو??ه و قند

5 تا پرستو مانده

5 تا پرستو ر??تند

يکي که بازيگوش بود

کرمي از آن بالا ديد

براي خوردن آن

پر زد و پر پر ، پريديكي نماند و برگشت

دلش به تاپ تاپ ا??تاد

بايد به جوجه هايش

دوباره دانه مي داد

4 تا پرستو مانده

بقيه پر كشيدند

اتل متل توتوله

پرستوها پريدنداز آن چهار پرستو

يكي،براي بازي

پريده و پر زد و ر??ت

به دشت سبز و بازي

اتل متل توتوله

از آن همه پرستو

??قط 3 تا نشسته

روي درخت گردويكي از آن 3 تا هم

پريد و ر??ت به باغي

نشست ودرد دل كرد

با جوجه كلاغي

اتل متل توتوله

دويدم و دويدم

به روي تك درختي

2 تا پرستو ديديماز آن 2 تا،يك يهم

نه جيك زد ونه ??رياد

به دنبال بقيه

به ??كر ر??تن ا??تاد

اتل متل توتوله

نه 6 تا و نه 8 تا

نشسته 1 پرستو

بدون دوست وتنها

نشسته بود پرستو

بدون يار و تنها

كه ديد دوباره برگشت

پرستويي به آنجا

كنار هم نشستند

2 تا پرستو با هم

سلام و حال و احوال

نه غصه بود نه غم

اتل متل 10 و 9

توتوله 8 و 7 تا

به 6 و 5 رسيدند

پرستوهاي زيبا

ولي كلاغ،كلاغ پر

دوباره پر كشيدند

4 و 3و 2و 1

پرستوها پريدندصدايي آمد انگار!؟

صداي پرپر آمد

2 تا بودند و ديدند

كه يار ديگر آمد

سلام به روي ماهت

كجا بودي؟ ب??رما!

3 تا شديم. چه بهتر!

من و تو مي شود«ما»

2 تاي ديگر آمد

2 و 3 مي شود چند؟

3 و 2 مي شود 5

ترانه بود و لبخند

2 پر، 2پر ، 4 پر

3 تا پرستو برگشت

3 تا و 5 تا شد چند؟

6 و 2 مي شود 8

پرستوهاي زيبا

دوباره پركشيدند

كنار هم پريدند

به ابرها رسيدند

2 تا پرستو برگشت

دوباره 10 پرستو

دوباره 10 پرنده

و يك درخت گردو

 

شاعر : مصط??ي رحماندوست

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بر?? كله گنجشكي

 

بر?? كله گنجشكي

مثل پنبه مي بارد

روي شاخه ها انگار

باز ، پنبه مي كارد

 

من نشسته ام تنها

در كنار اين نرده

نرده مثل پيراهن

بر?? را به تن كرده

 

از حياط مي آيد

جيك جيك گنجشكان

روي بر?? مي ريزم

خرده ريزه هاي نان

 

مي خورند گنجشكان

خرده ريز نانها را

گوش ميكنم من هم

جيك جيك آنها را.

 

 

شاعر : جع??ر ابراهيمي(شاهد)

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

مهربانترين

 

مهربانتر از مادر

مهربانتر از بابا

مهربانتر از آبي

با تمام ماهيها

 

مهربانتر از گلها

با دو بال پروانه

مهربانتر از ابري

با گياه،با دانه

 

مهربانتر از خورشيد

با گل و زميني تو

تو خدا،خدا هستي

مهربانتريني تو

 

 

شاعر : ا??سانه شعبان نژاد

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

مرد دهقان

 

صبحها د رگوش باغ

باد،هو هو مي كند

برگها را از زمين

خوب جارو ميكند

 

يك كلاغ پر سياه

مي پرد از روي بام

با صداي قار قار

مي كند بر من سلام

 

باز هم از اشك ابر

باغ،خندان مي شود

زير بال مادرش

جوجه ،پنهان مي شود

 

نغمه هاي يك خروس

باز مي آيد به گوش

مرد دهقان،بيل را

مي گذارد روي دوش

 

باز،او خوشحال و شاد

مي رود تا مزرعه

چون كه دارد در دلش

حر??ها با مزرعه

 

 

شاعر : سيد احمد ميرزاده

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

نماز

 

سپیده زد، سپیده

وقت صحر رسیده

خاموش شده ستاره

صبح اومده دوباره

 

***

خروس پر طلایی

با پاهای حنایی

 

قوقولی قوقو میخونه

تو کوچه و تو خونه

اذان میگن دوباره

از مسجد و مناره

***

بابام پامیشه از خواب

میره لب حوض اب

می شوید او دست و رو

با اب میگیره وضو

تمیز و پاکیزه باز

میاد سر جا نماز

***

من هم کنار بابا

نماز می خوانم حالا

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اصول دین

 

ما مسلمانیم

پیرو قران

مانند گلیم

توی گلستان

***

پنج تا پرنده

توی باغ داریم

بیا انها را

باهم بشماریم

***

این پرنده ها

اصول دینند

همه خوش اواز

همه رنگینند

***

یک پرنده هست

به نام توحید

می شود ان را

در همه جا دید

***

دومی عدل است

سوم نبوت

اما چهارم

باشد امامت

***

پنجم معاد است

روز خوب ما

روز امتحان

در پیش خدا

...

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

پیغمبر ما محمد (ص)

 

پیغمبر خوب ما......... نور خدا محمد (ص)

چراغ راه مردم .........رهبر ما محمد (ص)

ما کودکان همیشه.........گوییم یا محمد (ص)

ما پیرو تو هستیم

صل علی محمد

ای پیرو محمد.........ای کودک مسلمان

قلب تو پاک و روشن ......... از نور دین و ایمان

یارو نگهدار تو ......... باشد خدا و قران

بگو تو ،یا محمد

صل علی محمد

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

مشق شب

 

باز با دست كوچكت، امروز

ميروي تا مداد برداري

مي نويسي تو؛آب ، بابا، نان

باز انگار، مشق شب داري

 

شعرهاي كتاب را از ح??ظ

با صداي بلند ميخواني

خوش به حالت كه ياد مي گيري

درس امروز را به آساني

 

درسهاي كتاب مي گويند:

ژاله گلدان پر گلي دارد

ژاله هر روز توي گلدانش

آب را قطره قطره مي بارد

 

ميروي در حياط و مي كاري

توي گلدان خود ، گل لاله

كاش گلدان كوچكت مي شد

مثل گلدان پر گل ژاله

 

 

شاعر : رودابه حمزه اي

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

تو حوض خونه ما

 

 

تو حوض خونه ما..........ماهيهاي رنگارنگ

بالا و پايين مي رن........با پولکاي قشنگ

کلاغه تا مي بينه.........کنار حوض مي شينه

...........مي خواد ماهي یگيره

ماهيا تا مي بينن........به زير آبها ميرن

.....کلاغ شيطون مي شه زار و پريشون

.....کلاغ شيطون مي شه زار و پريشون

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خيال صورتي

 

يك لباس صورتي

در خيالم با??تم

نقشه خورشيد را

روي آن انداختم

 

يك كبوتر، آن طر??

با پر و بال س??يد

آشيانه كرده بود

بر درخت سبز بيد

 

در كنار آن درخت

چشمه بود و رود و سنگ

آن خيال صورتي

شد لباسي رنگ رنگ

 

 

شاعر : رودابه حمزه اي

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خانه هاي پير

 

سر به دوش هم نهاده اند

بي صدا،ميان شهر ما

خانه هاي طاق گنبدي

خانه ههاي پير و بي ريا

 

مثل چند پيرمرد خوب

در كنار هم نشستهاند

پاي چند آسمانخراش

ساكت اند و دلشكسته اند

 

روي دوششان لميده اند

گربه هاي خسته،مهربان

پ??ر ز بق بقوي تازه است

چينه هاي كاگلي شان

 

شهر ر??ته ر??ته مي شود

پر ز آسمانخراشها

مي برد ز ياد خود چه زود

كوچه هاي تنگ و ساده را

 

خانه هاي طاق گنبدي

ذره ذره آب مي شوند

زير چنگهاي آهني

يك به يك خراب مي شوند.

 

 

شاعر : مجيد ملا محمدي

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بن??شه و شاپرك

 

بن??شه اي ديدم

كه توي صحرا بود

چه خوب مي خنديد

چقدر زيبا بود!

 

به سوي او ر??تم

بن??شه را چيدم

بن??شه غمگين شد

ومن ن??هميدم

 

به او چنين گ??تم:

بن??شه زيبا!

بخند، چون ديگر

تو نيستي تنها

 

بن??شه خوبم

به من نگاهي كرد

غم دلش را او

به روي لب ،آورد:

 

چرا جدا كردي

ز خانه ام من را؟

دوباره برگردان

مرا به آن صحرا

 

مگر نمي داني

كه شاپرك آنجاست

بدون من الآن

چقدر او تنهاست!

 

ز حال او من را

تو با خبرگردان

مرا به آن صحرا

دوباره برگردان

 

 

شاعر : سيد احمد ميرزاده :619379pjx9hv71jb:

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

كوچه ها هم گ??ل داشت

 

من سرانجام امروز

روستا را ديدم

تا شب آنجا بودم

شاد مي خنديدم

 

مي دويدم در دشت

مي دويدم در باغ

بوي گل مي آمد

با نسيم از هر باغ

 

واقعاً جالب بود:

كوچه ها هم گل داشت!

دامن كوهستان

لاله و سنبل داشت

 

بر سر كوه، از بر??

تاج زيبايي بود

بر لب چشمه آب

گل صحرايي بود

 

رودهايي چه زلال

آبشان چه آبي رنگ

آبشاري چه بلند

همه جا بود قشنگ

 

توي شهر اما هست

دودكشهاي سياه

شب به زحمت پيداست

صورت روشن ماه

 

خانه هايش دلگير

آسمانش پر دود

كاشكي خانه ما

توي آن دهكده بود

 

 

شاعر : سيد احمد ميرزاده

...

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×
×
  • جدید...