رفتن به مطلب
انجمن پی سی دی
مهمان مهمان

حکایت مدیریت در جامعه ما

پست های پیشنهاد شده

مهمان مهمان

مردی که سوار بر بالن در حال حركت
بود ناگهان به ياد آورد قرار مهمّی دارد؛ ارت??اعش را کم کرد و از مردی که روی زمين بود پرسيد: “ببخشيد آقا ؛ من قرار مهمی دارم ، ممکنه به من بگوييد کجا هستم تا ببينم به موقع به قرارم می رسم يا نه؟???

مرد روی زمين
: بله، شما در ارت??اع
حدودا ً ۶ متری در طول جغرا??يايی “۱٨’۲۴
۸۷ و عرض جغرا??يايی “۴۱’۲۱
۳۷ هستيد.

مرد روي هوا :
شما بايد مهندس باشيد.

مرد روی زمين : بله، از کجا ??هميديد؟???

مرد روي هوا :
چون اطلاعاتی که شما به من داديد اگر چه کاملا ً دقيق بود اما به درد من نمی خورد و من هنوز نمی دانم کجا هستم و به موقع به قرارم می رسم يا نه؟???

مرد روی زمين :
شما بايد مدير باشيد.

مرد روي هوا :
بله، از کجا ??هميديد؟???

مرد روی زمين
:
چون شما نمی دانيد کجا هستيد و به کجا ميخواهيد برويد. قولی داده ايد و نمی دانيد چگونه به آن عمل کنيد و انتظار داريد مسئوليت آن را ديگران بپذيرند.

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×
×
  • جدید...