newsad 2 ارسال شده در آبان 91 سعید بیابانکی با اشعار حا??ظ به سبک خودش شوخی کرده است؛ شوخیهایی که گاه طعنههای جالبی به زمانه و روزگار و البته جناب شاعر دارد؛ گلچینی از این ابیات را در ادامه میخوانید: تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد علی الخصوص اگر عضو بیمه هم باشی مدعی خواست که آید به تماشاگه راز خانمش زنگ زد و گ??ت شلوغ است نرو منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن ولی قیا??ه ی من می خورد به معتادان درویش را نباشد، برگ سرای سلطان زیرا که اصولا، کوبیده دوست دارد گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر بوی جوراب مرا سمت خرابات کشید پیام داد که خواهم نشست با رندان دو ه??ته بعد اراذل شد و گر??تندش به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
newsad 2 ارسال شده در آبان 91 (ویرایش شده) ای عروس هنر از بخت شکایت منما برو یک راست در خانه ی مادر شوهر بگشای تربتم را بعد از و??ات و بنگر: صن?? ک??ن ??روشان خیلی گران ??روشند بر سر تربت من با می و مطرب بنشین مطربش کاش ??قط خواجه امیری باشد حا??ظم در مجلسی دردی کشم در مح??لی خود تو می دانی که من رند دهن سرویسی ام چراغ صاعقه ی آن سحاب روشن باد که نور داشت چنان لامپ های ال ای دی دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای نی??تی و بلوتوست شبانه پخش شود من از آن حسن روز ا??زون که یوس?? داشت دانستم گریمش کرده اند انگار قبل از ??یلم برداری چه مبارک سحری بود و چه ??رخنده شبی ولی ا??سوس که گشت آمد و ما در ر??تیم این همه شهد و شکر کز سخنم می ریزد همه از خاصیت قیمت رانی هلوست ویرایش شده آبان 91 توسط newsad به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
newsad 2 ارسال شده در آبان 91 آسمان بار امانت نتوانست کشید زنگ زد باربری گ??ت تریلی ب??رست مهل که روز و??اتم به خاک بسپارند مرا ببر وسط قطعه ی هنرمندان از قیل و قال مدرسه حالی دلم گر??ت مادر! چه قدر مدرسه ی دولتی بد است دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما در به در دنبال دزد ک??ش های خویش بود باده نوشی که در او روی و ریایی نبود بهتر آن است که نوشابه ??روشی بزند غلام همت آنم که زیر چرخ کبود زعمق دل بزند زور مثل ژان والژان به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
newsad 2 ارسال شده در آبان 91 چشمه ی آب حیات است دهانت اما نظر بنده بر این است که مسواک بزن در زل?? چون کمندش ای دل مپیچ کآن جا با خط بد نوشته گردش به راست ممنوع دیری است که دل دار پیامی ن??رستاد من ??کر کنم گوشی او شارژ ندارد از نامه ی سیاه نترسم که روز حشر همراه خویش لاک غلط گیر برده ام به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر