رفتن به مطلب
انجمن پی سی دی
ALOCARED1374

داستان*حكايت

پست های پیشنهاد شده

??رض کنيد :روزی به شما اين امکان رو ميدن که يک رئيس واسه دنيا انتخاب کنين که قادر باشه به بهترين نحو ممکن دنيا رو رهبري و صلح و ترقي و خوشبختي رو براي بشريت به ارمغان بياره ...سه ن??ر براي اين کار نامزد شدند و شما بگين بين اين سه داوطلب کدوم رو انتخاب ميکنين؟!ولي اولش به يه سوال جواب بدين و بعدش ميريم سراغ انتخابمون ، باشه ؟!??کر کنين شما يه مشاور و مدد کار اجتماعي بسيار کار آمدي هستين و يک روز تو د??ترکارتون نشستين که يه خانوم حامله به شما مراجعه ميکنه ...اون هشت تا ??رزند داره و از اين ??رزندان سه تاشون ناشنوا ، دو تاشون کور و يکي ازاون ها عقب ا??تاده هست...!ضمنا خود اين خانوم هم به بيماري مهلکي دچار هست ...اون از شما مشورت ميخواد که سقط جنين بکنه يا نه ؟!شما با تجاربي که دارين و صر?? نظر از اعتقادات مذهبي و یا عر??ی ، براي اين خانوم حامله چهپيشنهاد منطقی و نه احساسی دارين ...؟!به نظر شما اون باید اون بچه رو سقط بکنه يا خير؟!!پس الان شد دو تا سوال : يه رهبر واسه دنيا و حل مشکل اين خانوم حامله !گ??تيم که سه تا نامزد براي رياست دنيا داريم...آقاي شماره يک:با سياستمدارهاي بدنام ورشوه خوار کار ميکنه و مشورتش با ??الگير و رمال وغيب گو و منجم هست.به زنش خيانت ميکنه و روزي ده ليوان هم مشروبات الکلي صر?? ميکنه...!!!آقاي شماره دو:از محلهاي کار قبليش اخراج شده و تا 12 ظهر ميخوابه ...در دوران مدرسه چند بار ر??وزه شده ، تحصيلات آنچناني هم نداره...روزي يه بطري مشروب ميخوره و چاق و بي تحرک هست...و اما آقاي شماره سه :دولت کشورش بهش مدال شجاعت داده.گياه خوار و داراي سلامت کامل هست و اهل سيگار و مشروب هم نيست و هيچگونه سابقه بدي هم تا بحال نداشته...بــــــــــــــــــــه چــــــــــــــــــــــــــه کســــــــــــــــي راي ميدهـــــــــــــــــــــــيد؟؟!!اون خانوم جى?

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

لط??ا جواب دهيداز كسانى كه اين موضوع را قبلا خوانده اند خواهش ميكونم شركت نكنند

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دلبسته ي ک??شهایم بودم !ک??ش هايي که يادگار سال هاي نو جواني ام بودند ، دلم نمي آمد دورشان بيندازم...هنوز همان ها را مي پوشيدم اما ک??ش ها تنگ بودند و پایم را مي زدندقدم از قدم اگر بر مي داشتم زخمی تازه نصیبم مي شدسعي مي کردم کمتر راه بروم زيرا که ر??تن دردناک بودمي نشستم و زانوهایم را بغل مي گر??تم و مي گ??تم :چقدر همه چیز دردناک است ، چرا خانه ام کوچک است و شهرم و دنيایم ..؟!مي نشستم و می گ??تم : زندگیم بوي ملالت مي دهد و تکرار و می گ??تم: خوشبختي تنها يک دروغ قديمي است ...می نشستم و به خاطر تنگی ک??شهایم جایی نمیر??تم ، قدم از قدم بر نمیداشتم ، می گ??تم و می گ??تم ...پارسايي از کنارم رد شدعجب ! پارسا پا برهنه بود و ک??شی بر پا نداشت و مرا که ديد لبخندي زد و گ??ت: خوشبختي دروغ نيست اما شايد تو خوشبخت نشوي زيرا خوشبختي خطر کردن است و زيباترين خطر، از دست دادن...تا تو به اين ک??ش هاي تنگ آويخته اي ، برایت دنيا کوچک است و زندگي ملال آور .جرات کن و ک??ش تازه به پا کن.شجاع باش و باور کن که بزرگتر شده اي ...رو به پارسا کردم ، پوزخندی زدم و گ??تم : اگر راست مي گويي پس خودت چرا ک??ش تازه به پا نمي کني تا پا برهنه نباشي؟!!پارسا ??روتنانه خنديد و پاسخ داد :من مسا??رم و تاوان هر س??رم ک??شی بود که هر بار که از س??ر برگشتم تنگ شده بود و پس هر بار دانستم که قدري بزرگتر شده ام ...هزاران جاده را پيمودم و هزارها پاي ا??زار را دور انداختم تا ??هميدم بزرگ شدن بهايي دارد که بايد آن را پرداخت و حالا دیگر هيچ ک??شی اندازه ي من نيست ..

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دو ماهیگیردو مرد در کنار درياچه ای مشغول ماهيگيری بودند. يکی از آنها ماهيگير با تجربه و ماهری بود اما ديگری ماهيگيری نمی دانست.هر بار که مرد با تجربه يک ماهی بزرگ می گر??ت، آنرا در ظر?? يخی که در کنار دستش بود می انداخت تا ماهی ها تازه بمانند، اما ديگری به محض گر??تن يک ماهی بزرگ آنرا به دريا پرتاب می کرد.ماهيگير با تجربه از اينکه می ديد آن مرد چگونه ماهی را از دست می دهد بسيارمتعجب بود. لذا پس از مدتی از او پرسيد:- چرا ماهی های به اين بزرگی را به دريا پرت می کنی؟مرد جواب داد : آخه تابه من کوچک است!گاهی ما نيز همانند همان مرد، شانس های بزرگ، شغل های بزرگ، روياهای بزرگ و ??رصت های بزرگی را که خداوند به ما ارزانی می دارد را قبول نمی کنيم.چون ايمانمان کم است. ما به يک مرد که تنها نيازش تهيه يک تابه بزرگتر بود می خنديم، اما نمی دانيم که تنها نياز مانيز، آنست که ايمانمان را ا??زايش دهيم.خداوند هيچگاه چيزی را که شايسته آن نباشی به تو نمی دهد.اين بدان معناست که با اعتماد به ن??س کامل از آنچه خداوند بر سرراهت قرار می دهد است??اده کنی. هيچ چيز برای خدا غير ممکن نيست .به ياد داشته باش:به خدايت نگو که چقدر مشکلاتت بزرگ است.به مشکلاتت بگو که چقدرخدايت بزرگ است.______________________

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

سلام دوست عزیز

حکایت های جالبی بودن ممنون در مورد سوالایی که پرسیدی من به ن??ر سوم رای میدم اون خانم هم اگه بیماری به بچه سرایت نکنه و باعث نشه که موقع زایمان بمیره که البته یه دکتر باید اینو بگه من میگم سقط نکنه ولی اگه ممکنه مشکلی پیش بیاد بهتره سقط کنه در کل اگه بتونه کاری بکنه که زنده بمونه بهتره چون تکلی?? اون بچه ها چی میشه؟

ولی معمولا طرح کردن یه همچین سوالاتی برای ??همیدن سوال نیست برای بیان یه م??هوم یا طرز ??کره اگه میشه زودتر بگین قضیه چیه هد?? از طرح این سوال چی بوده؟:confused:

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ببخشید اشتباه تایپی شد معمولا طرح کردن یه همچین سوالاتی برای پیدا کردن جواب نیست برای ...

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×
×
  • جدید...