رفتن به مطلب
انجمن پی سی دی

پرچمداران

  1. love

    love

    عضو


    • امتیاز

      1

    • تعداد ارسال ها

      193



مطالب محبوب

در حال نمایش مطالب دارای بیشترین امتیاز در یکشنبه, 6 آذر 1390 در همه بخش ها

  1. 1 امتیاز
    ساعت 4 صبح صدای آژیر اضطراری شنیده شد. بلا??اصله به ات??اق خضرایی به پرواز در آمدیم.هنوز در آسمان بودیم که هوا درحال روشن شدن بود. محمود گ??ت:موا??قی نماز را همین جا بخوانیم؟ به گزارش مشرق، محمود خضرایی به تاریخ ۱۵ خرداد ۱۳۲۶ در تهران متولد شد. محمود در سال ۱۳۴۸ با درجه ستوان دومی از دانشکده نیروی هوایی ارتش ??ارغ التحصیل شود. پس از ورود به دانشکده خلبانی ، دوره مقدماتی پرواز را در ایران طی کرد و برای ??راگیری دوره تخصصی پرواز به آمریکا اعزام شد.در سال 1351 به ایران بازگشت و در پایگاه هوایی تهران مشغول به خدمت شد. پس از مدتی به پایگاه هوایی بوشهر می*رود و مسئولیت دایره عملیات گردان شکاری این پایگاه را نیز بر عهده می*گیرد. اواخر بهمن سال 1357 محمود خضرایی در جریان تصر?? تصر?? کلانتری خیابان?? گرگان تهران از ناحیه دست گلوله می خورد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، خضرایی اولین تجربه خود را در د??اع از انقلاب اسلامی ، در کنار شهید چمران تجربه کرد و طی نبرد با ضدانقلاب در کردستان ، به عنوان ا??سر کنترل کننده زمین خدمت کرد. جنگ با بعثیان عراقی که آغاز شد ، خضرایی به پایگاه هوایی همدان منتقل شد و پروازهای جنگی خود را آغاز نمود. در یکی از همین پروازها هواپیمای او مورد هد?? قرار می گیرد ولی جنگنده را را درحالی که یک چرخ نداشت به زمین می نشاند. محمود خضرایی در اواخر سال 1363 به سمت ??رمانده مرکز آموزش های هوایی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب شد و تا زمان شهادت در همین پست خدمت می کرد. در تاریخ 10 اس??ند ماه سال 1364 ، هواپیمای مسا??ربری حامل سرهنگ محمود خضرایی و جمع دیگری از مسئولان لشکری و کشوری که از بازدید مناطق عملیاتی وال??جر 8 ، بازمی گشتند ، مورد هد?? جنگنده های ارتش بعثی قرار گر??ت و سرهنگ ، بال در بال ملائک گشود. هنگامی که پیکر محمود را پیدا کردند ، در یک دست تسبیح و درلابه لای انگشتان دست دیگرش ورقه های قرآن بوده است. آن چه خواهید خواند ، دو خاطره ی شنیدنی از سال های حیات آن عقاب تیزپرواز ارتش حزب الله است:شهید خلبان محمود خضرایی، از ??رماندهان نیروی هوایی ارتش ساعت 4 صبح صدای آژیر اضطراری شنیده شد. بلا??اصله به ات??اق خضرایی به پرواز در آمدیم.هنوز در آسمان بودیم که هوا درحال روشن شدن بود. محمود گ??ت: - موا??قی نماز را همین جا بخوانیم؟ گ??تم: خیلی خوبه، از این بهتر نمی شه. گ??ت: پس اجازه بده با رادار صحبت کنیم و به سمت قبله پرواز کنیم.پس از هماهنگی با رادار، سمت قبله را برگزیدیم. ابتدا او نمازش را خواند و آن گاه من هم نمازم را بجا آوردم. پس از ادای نماز، او با صدای گیریایش با خدای خود مشغول مناجات شد و آن گونه ملتمسانه سخن می گ??ت که من را هم تحت تاثیر قرار داد. این نماز یکی از نمازهای منحصر به ??ردی بود که هرگز آن را ??راموش نمی کنم. چقدر دل انگیز و زیباست خلوت با خدا در دل آسمان، گویی روحمان نیز همچون جسم پرواز می کرد و خدایی شده بود. انگار به زمین تعلق نداشتیم و دوست داشتیم برای همیشه در آسمان پرواز کنیم. »و خاطره دوم:در جریان یکی دیگر از عملیات های بزرگ نیروی هوایی که سرهنگ خضرایی در آن حضور مستقیم داشت ،هنگام بازگشت هواپیمای او مورد هد?? موشک زمین به هوا قرار می گیرد. وی با سختی هواپیما را تا ایران هدایت می کند و در آن جا اقدام به خروج اضطراری از هواپیما می کند که به دلیل برخورد دستش با کابین در هنگام خروج اضطراری، دچار شکستگی دست می شوند. بعد از این ماجرا او به همراه تعدادی از خلبانان نیروی هوایی برای تجدید بیعت و دیدن حضرت امام (ره) به جماران می روند. در بیت امام (ره)، او چون دچار شکستگی دست شده بود، دست آسیب دیده را به گردن آویزان کرده بود. حضرت امام (ره) رو به او می کند می ??رماید: - پسرم چی شده؟ دستت چه شده؟خضرایی در پاسخ عرض می کند: - هواپیمایم مورد اصابت قرار گر??ته و سقوط کرده ام. حضرت امام تاملی می کنند و می ??رمایند: - پسرم ، شما سقوط نکردی، شما صعود می کنی! ??رمانده مرکز آموزش های هوایی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران شهید خلبان محمود خضراییشهید خضرایی به آرزوی دیرینه خود رسیده بود. او بارها می گ??ت: - من دوست ندارم که بر روی زمین بمیرم، دوست دارم تا در آن بالا بمیرم. روحمان با یادش شاد گرد آورنده : پی سی دی (لاو)
این صفحه از پرچمداران بر اساس منطقه زمانی تهران/GMT+03:30 می باشد
×
×
  • جدید...