رفتن به مطلب
انجمن پی سی دی

You

عضو
  • تعداد ارسال ها

    4
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

تمامی مطالب نوشته شده توسط You

  1. به گزارش روز دوشنبه اداره کل میراث ??رهنگی، صنایع دستی و گردشگری خراسان شمالی، ‘علی اکبر وحدتی’ گ??ت: این یا??ته ها در جریان کاوشهای اخیر بر روی محوطه باستانی ‘چلو’ حوالی شهر ‘سنخواست’ از توابع شهرستان جاجرم به دست آمده است. وی ا??زود: ??صل نخست کاوش باستانشناسی در محوطه تپه باستانی چلو مهر ماه امسال با همکاری هیات ایتالیایی و نظارت مستقیم پژوهشگاه سازمان میراث ??رهنگی، صنایع دستی و گردشگری انجام شد. معاون میراث ??رهنگی اداره کل میراث ??رهنگی صنایع دستی و گردشگری خراسان شمالی ادامه داد: این محوطه یک استقرارگاه باستانی وسیع در حوالی شهر سنخواست است که نشانه*های استقرار از دوره مس و سنگ تا دوره آهن(هزاره چهارم تا نخست پیش از میلاد) در آن برجای مانده است. وحدتی گ??ت: این محوطه با گستره حدود ۶۰ هکتار در زمره بزرگترین استقرارگاههای پیش از تاریخ در شمال شرق کشور است که ایجاد شش کارگاه کاوش و ۲۸ گمانه تعیین حریم در بخشها*ی محوطه، نتایج ارزشمندی را به بار آورد. وی ا??زود: کاوش در محوطه چلو در دو بخش استقراری و گورستان انجام شد که چشم*انداز جدیدی از باستانشناسی پیش از تاریخ حوزه ‘رود کالشور’ و منطقه شمال شرق کشور را ترسیم کرد. سرپرست تیم مشترک باستانشناسی ایران و ایتالیا در خراسان شمالی اظهار داشت: در منطقه گورستان با وجود ??عالیتهای کشاورزی در دهه* های قبل و تخریب تعدادی از گورها، بر اساس اطلاعات حاصل از کاوش در شش گور می* توان بخشی از آداب تد??ین را بازسازی کرد. وی گ??ت: برنامه باستانشناسی در محوطه چلو با هد?? مطالعه توالی ??رهنگی دوره پیش از تاریخ در منطقه و نیز تعیین عرصه و پیشنهاد حریم محوطه برای ح??اظت و پایش بهتر از آن در برابر ??عالیتهای مخرب انسانی صورت گر??ت. او ا??زود: در گورستان محوطه چلو مرده*ها به پهلوی راست و به حالت خمیده(چمباتمه زده) د??ن شده*اند و هدایای تد??ینی اغلب در بالای سر و کنار پاهای آنها چیده شده و در تمام گورهای کاوش شده یک ظر?? آشپرخانه* ای وجود دارد که در آن بقایای مواد غذایی به چشم می*خورد. وحدتی ادامه داد: نخستین *بار است که یک گورستان مربوط به دوره ??رهنگی مجموعه باستان*شناسی ‘مرو باختر’ در شمالشرق ایران با روش علمی کاوش می*شود و در آن هم اشیا تجملاتی و هم س??ال شاخص این دوره ??رهنگی پیدا شده است. وی گ??ت: کش?? این آثار از محوطه چلو به مطالعه تعاملات ??رهنگی بین ایران و آسیای میانه در اواخر هزاره سوم و اوایل هزاره دوم پیش از میلاد کمک شایانی خواهد کرد. او ا??زود: کاوش تیم مشترک در نیمه غربی محوطه چلو یک محدوده ذخیره*سازی آذوقه به مساحت حدود یک هکتار را آشکار ساخت و آثاری از مهر و موم دهانه خمره*ها به دست آمد که به احتمال قوی نشاندهنده یک نظام انبارداری پیشر??ته و کنترل مواد ورودی و خروجی به انبارها است. وی گ??ت: بر اساس اطلاعات حاصل از کاوش، این محدوده ذخیره* سازی در عصر م??رغ قدیم و میانی ??عال بوده است. او ا??زود: بر اساس بررسیهای باستانشناسی این منطقه در دوره* پیش از تاریخ با مناطق آسیای میانه، دشت گرگان و ??لات مرکزی ایران در ارتباط بوده است. معاون اداره کل میراث ??رهنگی، صنایع دستی و گردشگری خراسان شمالی ادامه داد: محوطه باستانی چلو در مسیر یک شاهراه باستانی قرار گر??ته که در قرون اولیه اسلام نیشابور و گرگان را به هم مرتبط می*کرده و شاید بتوان گ??ت این راه از دوره پیش از تاریخ شکل گر??ته است. وحدتی ا??زود: با ادامه کاوش در این محوطه در سالهای آتی می*توان نقش کلیدی منطقه حاشیه کویر و حوزه کالشور را در تکامل ??رهنگهای پیش از تاریخ شمال شرق ??لات روشن ساخت و به سوالات مهمی در مورد روابط ??رهنگی ایران و آسیای میانه پاسخ داد. سرپرست ایرانی تیم مشترک ایران – ایتالیا در کاوش تپه چلو گ??ت: محوطه باستانی چلو نظر به جایگاه مطالعاتی و اهمیت ??رهنگی *اش در سال ۱۳۸۶ در ??هرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است. کاوشگران ایتالیایی و ??رانسوی چهار سال پیش با مطالعه بر روی تپه تاریخی چلو سنخواست، دیرینگی آن را بیش از پنج هزار سال تخمین زده بودند. بخشی از این محوطه تاریخی که در حاشیه مزارع کشاورزی منطقه قرار دارد مدتی پیش توسط برخی از ا??راد محلی مورد تخریب قرار گر??ته و شخم زده شده بود. شهر ‘سنخواست’ مرکز بخشی با همین نام از توابع شهرستان جاجرم واقع در ۱۰۰ کیلومتری جنوب غربی بجنورد سه هزار و ۲۰۰ ن??ر جمعیت دارد.ک/۱ منبع : ایرانا
  2. You

    نام*شناسی و زبان کاسی*ها

    در نوشته*های آشوری، از آنان با نام «کاسی*ها» (Kassi)یاد شده است و همین نام به شکل کوسایوئی ***saioi توسط استرابون یاد شده است. [۱] ایلامی*ها آن*ها را کوسی Kussi نامیده*اند. [۲] کلمه*ی* یونانی کاسیتیریس Kassitoros به معنی قلع ??لزی است که از ناحیه*ی کاسیان می*آید. [۳] که در واقع کانه*ای است که از آن قلع به دست می*آید. [۴] نام همدان پیش از عهد ماد*ها ***ایا Akessaia بود که در آشوری کار – کاسی Kar – kassi به معنی شهر کاسیان است. در هر حال ممکن است که اصطلاح کاس – سی Kas – si یا کاس – پی Kas- pi م??هوم نژادی وسیعتری از تسمیه*ی قوم واحد، در میان اقوام بسیار زاگرس داشته باشد. [۵] از قوم کاسی، به نام*های ه??سی، اوکسی، اوکسیان و هوزی یا خوزی یاد شده است. گونه*های دیگر این واژه عبارتند از: کوسی، کوس – سی، کاش – شو، کوشین، کوسان، کاسو، کاسیت، کَشو، کاسیوس، کوسای، کیس – سی، کاسکان، کوسه، گواسان، کوش، کاسپی، آکسیان، آکس – سی و غیره [۶] آنچنان که از روی ظاهر واژه*ها بر می*آید نام شهرهای قزوین و کاشان و همچنین نام دریای کاسپین از نام این قوم باستانی گر??ته شده است. [۷] نام کاسپین صورت جمع واژه*ی کاسی است [۸] چرا که حر?? «پ» در واژه*ی «کاسپی» نشانه*ی جمع بوده و از زبان ایلامی به زبان کاسی رسیده است. [۹] خدای بومی، کاشو Kashshu، بدون شک موجب تسمیه*ی نام قوم مذکور گردیده است. [۱۰] کاشو، خدا – پادشاهی بوده است که کاسی*ها خود را از تبار آن می*دانسته*اند. [۱۱] بعد از استقرار در لرستان، سرزمین خویش را کاشن Kashshen نامیدند. [۱۲] که از دو بخش «کاش» به علاوه «شن» تشکیل یا??ته و بخش نخست نام این قوم و بخش دوم در زبان*های ایرانی به معنی خانه است و روی هم معنی «خانه کاسی*ها» می*دهد. [۱۳] در زبان آذربایجانی که پیش از رواج زبان کنونی در آن دیار رایج بوده، واژه*ی کوشن به معنی صحرای همسایه یا صحرایی دیگر است که با مرزی مشخص شده باشد. [۱۴] ناحیه*ای در شمال استان خوزستان امروزی به «کاشن» وجود دارد. [۱۵] در مرکز استان لرستان امروزی، منطقه*ای به نام گریت یا کریت وجود دارد که سکونت*گاه اتباکان لر بوده و همچنین نام طای??ه*ی کَر Kar و شهر کنونی کرند در استان کرمانشاه، نام خدای کاسی?? «کار» یا «کَر» را به یاد می*آورد. [۱۶] نام دهستان «کاسیو» و قلعه*ای به همین نام در زمین*های شرقی دره «هرو»، و همچنین نام روستای کوسهKussa [۱۷]و رود کشکان kashkan واقع در مرکز لرستان [۱۸] و نام*های کوشک و کوشکی [۱۹] یادآور کاسی*ها است. نام قوم کاسپین در نواحی چیترال هند و کا??رستان ا??غانستان دیده می*شود. دکتر ژورژکنتنو دانشمند و باستان*شناس از محلی به نام «آریا کاشن» در نزدیک رود جیحون سخن می*گوید. [۲۰] درباره*ی زبان کاسی*ها می*توان گ??ت که به زبان ایلامی*ها، نزدیکی داشته است، [۲۱] چنان که برخی پژوهشگران از یک زبان واحد به نام «ایلامی – کاسپی» نام برده*اند. [۲۲] از این زبان تنها چند واژه و عبارت در متون اکدی در نوزی به دست آمده است. برای نمونه، نام چند خدا به این زبان باقی مانده است: بوریاس Burias که با بوره*آس Boreas یونانی و شوریاش Shuriyash که با شوریاه Shuriayh هندی نزدیکی دارد. چند نام دیگر مانند کششو Kashshu، شیپاک Shpak، هاربه Harbe، شومالیا Shumalia، شوقامونا Shuqamuna نیز دیده می*شود. [۲۳] از کاسی*ها حدود دویست کتیبه*ی سلطنتی کوتاه باقی مانده است که با توجه به مدت زمان ??رمانروایی آن*ها در بابل، کوتاه به نظر می*رسد. [۲۴] زبان کاسی*ها غیر سامی بوده، نام خدایان آن*ها با نام خدایان هند و اروپایی و یا آریایی تشابه داشته است، زبان آنان با زبان اقوام آریایی (هند و اروپایی) همانندی دارد. [۲۵] زبان کاسی زبانی مستقل بوده، البته در ن??وذ زبان*های هوری نیز قرار داشته و هم*چنین واژگان هند و اروپایی و نام*های هند و ایرانی زیادی میان کاسی*ها و میتانی*ها مشترک است. [۲۶] این زبان ترکیبی از واژه*های اصلی ساده و شاید از دور منسوب به زبان ایلامی بوده باشد [۲۷] از این زبان حدود ۵۰ واژه و نام خاص که با ترجمه*ی اکّدی در متون لغوی آشوری و بابلی مح??وظ است و هم*چنین مقداری اسامی خاص که در اسناد تجاری و اقتصادی بابل و کتیبه*های شاهان مربوط به هزاره*ی دوم پیش از میلاد باقی مانده، در دست داریم. [۲۸] واژه «میری جاس» در زبان کاسی*ها به معنی زمین بوده و با واژه «می*زیر» MiZir و «مورو» Moro ایلامی که به معنای زمین است، سنجیده شده. از سویی میان زبان کاسی*ها با گوتی*ها نیز خویشاوندی*هایی دیده می*شود، برای نمونه گ??ته می*شود که پسوند «ش» Sh و «اَش» Ash ویژه*ی زبان کاسی با پسوند «اوش» Ush و «ا??ش» ویژه*ی زبان گوتی*ها قابل سنجش است. [۲۹] Miriyas می*ری*جاش = Muruzi کاسی، هم*ریشه Muru ایلامی به معنی زمین. مقایسه شود با مرز-مرج (زمین) Gida کاسی= Kute ایلامی: ??رانروا، ??ارسی کهن: خدا، آلمانی Gott، انگلیسی God، ??ارسی: خدا-خوتای (شاید هم*ریشه*ی کلمه*ی Kidu در کلمه*ای Enkid سومری: نام یکی از قهرمانان اساطیری) Burna کاسی= خوزی: برنا، براهویی: ورنا، اوستایی: اپرنایو. کاسی: Digigi= ایلامی: Kik، لری و کردی: کوKo، کبود –رنگ آسمان- کنایه از آسمان. کاسی: Surijas خورشید= سانسکریت: Suryah، اوستایی: خور، ??ارسی: هور-خور. کاسی: بوریاش: باد شمالی= یونانی: بورآ، ??ارسی: بوران، آذری: بوران. شومالیا-شیمالیت: الهه*ی کوه*ها و جبال= هندی: هیمالیا نام کوهستان مرت??ع و معرو??، مقایسه شود با ریشه*ی زیما روسی، هیما (??ارسی)، سردسیر از**** همان ریشه، بوگاش نام یکی از خدایان مقایسه شود با بغ ??ارسی باستان و بغ اوستایی و بغ پهلوی. پسوندهای «آش» و «شین» که در ایلامی و کاسی دیده می*شوند در متون کهن ??ارسی و اوستایی مانندگی دارد. اونتاش-کورش مقایسه شود با کورش-داریاوئوش، ماروتاش ایزد جنگ کاسی یادآور نام ماروتا*ها، خدایان جنگ هندی هستند. دورخدای کاسی: تیر و خدای ایلامی قابل مقایسه با بغ تیر –تیرداد- تیر (نام ماه) ایرانی می*باشند. [۳۰] پانویس ۱-ایران از آغاز تا اسلام، رویه ۵۵. ۲-هنر ایران، رویه۹. ۳-ایران از آغاز تا اسلام، رویه ۵۵. ۴-تاریخ اقوام کوه*نشین شمال غربی ??لات ایران، رویه ۱۱۲. ۵-ایران از آغاز تا اسلام، رویه ۵۵. ۶-لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۸۸. ۷-ایران بزرگ، رویه ۸۹. ۸-لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۹۳. ۹-لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۹۴. ۱۰-ایران از آغاز تا اسلام، رویه ۵۵. ۱۱-لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۹۰. ۱۲-لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۵. ۱۳-دیدگاه نگارنده. ۱۴-زندگی و مهاجرت آریاییان بر پایه گ??تارهای ایرانی، رویه ۶۵. ۱۵-لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۶. ۱۶-لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۲۵-۳۳. ۱۷-لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۳۲-۳۳. ۱۸-لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۴۹. ۱۹-لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۸۹. ۲۰-لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۹۱. ۲۱-لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۸۳. ۲۲-لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۹۴. ۲۳-قوم*های کهن در آسیای مرکزی و ??لات ایران، رویه ۱۴۹. ۲۴-قوم*های کهن در آسیای مرکزی و ??لات ایران، رویه ۱۵۰. ۲۵-تاریخ تمدن و ??رهنگ ایران، رویه ۲۰۹؛ لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۹۷. ۲۶-جامعه بزرگ شرق، رویه ۲۰۵. ۲۷-تاریخ بین النهرین، رویه ۲۲۲. ۲۸-تاریخ ماد، رویه ۱۲۰. ۲۹-لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۱۷۳. ۳۰-نیاکان سومری ما، رویه ۱۰۱-۱۰۲.
  3. در گاهشمار باستانی ایرانیان ، هر یک از دوازده ماه سال دارای سی روز بود و هر روز به نام یکی از ایزدان خوانده می شد . در میان سی اسم روزها ، دوازده روز با یکی از ماههای سال هم نام بود . برای نمونه هنگامی که روز تیر از ماه تیر یا روز مهر از ماه مهر ??را میرسید ، مردم به جشن می پرداختند . ایرانیان باستان به گونه ای نمادین هر پدیدار زمینی را دارای پاینده ای آسمانی به نام «ایزد» یا «امشاسپند» می دانستند که در این میان ، ایزد بانوی اسپندارمذ ( اس??ند ) ، نگاهبان زمین به شمار می ر??ت . پیش از پرداختن به این امشاسپند ، نخست به نمایه زنانه زمین می نگریم و اینکه چرا پنجم اس??ند ( ۲۹ بهمن گاهشمار کنونی ) ( روز اسپندارمذ) در ایران باستان «روز زن» خوانده می شد . در چند قسمت از اوستا ، همسازی و همنوایی زنان و زمین را اینگونه میخوانیم : « آن زن پرهیزکار و این زمین در برگیرنده ما را سرور زنان می خوانیم »(یسنا ،۳۱:۱).« اینک زمین را می ستاییم ، زمینی که ما را در آغوش دارد .ای اهوره مزدا ، زنان را می ستاییم ، زنانی که از آن تو به شمار می آیند و از بهترین راستی بر خوردارند » (یسنا،۳۸:۱).« زمینی که دیر زمانی کشت نشده بماند و بذری بر آن نی??شانند ، نا شادکام و خواهان بذر ا??شانی است ، همچون دوشیزه ای خوش اندام که دیر زمانی بی ??رزند مانده باشد و همسری نیک آرزو کند . کسی که زمین را با دستهایش از چپ و راست بکارد ، زمین به او ??راوانی می بخشد ، به سان باکره ای که به سرای همسر می رود و برایش ??رزندانی می زاید ، زمین نیز میوه های ??راوان به بار می آورد »(وندیداد،۲۵و۳:۲۴).در کتاب پهلوی «بن دهش» نیز زمین : ماده و آسمان : نر دانسته شده است . مولانا جلال الدین بلخی می گوید : آسمان ، مرد و زمین ، زن در خرد * هر چه آن انداخت ، این می پرورد هست سرگردان ??لک اندر زَمَن * همچو مردان گرد مکسب بهر زن وین زمین کدبانویی ها می کند * بر ولادت و رضاعش می تند پس زمین و چرخ را دان هوشمند * چون که کار هوشمندان می کنند و زمانی که آدمیان نادان ، زمین هوشمند را می آزارند ، خروش روانش نت چرخ می رسد و به درگاه دادار ، این گونه گله می گذارد : « پیکره ساز من که بود ؟ آمدنم بهر چه بود ؟ خشم و چپاول و ستم ، مرا میان گر??ته است . پشت و پناه من تویی ، یاور من کدام کس است ؟»(یسنا،۲۹:۱)« چه هنگام چنین کسی با دستان توانایش مرا یاری می دهد ؟»(۲۹:۹).زمین زیبا و نازکدل ، از دیدگاه درون بینا و عار??ان ، در آغاز ، زاده ای آزاد از هر زیان و پالوده ای از همه پلیدیها بود و در ??رگشت آ??رینش است : که از آتش و آب و از باد و خاک * شود تیره روی زمین تابناک در « زراتشت نامه » از زبان « سپندار مذ » آمده است : چنین است ??رمان داد آ??رین * که پاکیزه دارند روی زمین ز خون و پلیدی و مردگان * نباید که آلوده باشد جهان به جایی که نبود بر او کشتزار * نه آب روان را بر او برگذار نسا و پلیدی بدانجا برند * که مردم بر آن راه برنگذرند چو آباد باشد به کشت و به کار * به مردم رسد سود از او بی شمار به گیتی بود آن کسی بهترین * که کوشد به آباد کردن زمین چو بشنودی این پند را کار بند * که پندی است شایسته و سودمند اس??ندگان ، روز سپاس از زنان در گاهشمار کهن ، پنجم اس??ند را که به نام ایزد بانو اسپندارمذ بود ، جشن می گر??تند و روز «زن» به شمار می آوردند . در تقویم کنونی این روز به ۲۹ بهمن ماه ا??تاده است . از چگونگی این جشن ، آگاهی چندانی به جای نمانده است . ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه می نویسد : « اس??ندارمذماه : روز پنجم آن ، روز اس??ندارمذ است و برای ات??اق دو نام ، آن را چنین نامیده اند و معنای آن : عقل و حلم است . و اس??ندارمذ ??رشته موکل به زمین است و نیز بر زنهای درستکار ، ع??ی?? ، شوهر دوست و خیرخواه موکل است . در زمان گذشته ، این ماه و به ویژه این روز ، عید زنان بوده و در این عید ، مردان به زنان بخشش می نمودند و هنوز این رسم در اص??هان ، ری و دیگر بلدان پهله ( سرزمین های پهلوی زبان ) باقی مانده و به ??ارسی مزدگیران می گویند » . در « برهان قاطع » نیز چنین آمده است : « در این روز ، جشن سازند و عید نمایند . نیک است رخت نو پوشیدن و درخت نشاندن در این روز به اعتقاد ایشان . و به معنی زمین هم گ??ته اند . و نام ??رشته ای هم هست که موکل زمین و درخت ها و جنگل هاست و مصالح این ماه ، بدو تعلق دارد » . به نوشته « بن دهش » هر گلی از آن یکی از امشاسپندان می باشد و برای اسپندارمذ ، گل « پلنگ مشک » را نیاز می نمودند . اسپندارمذ ، ایزد نگاهبان زمین در کتاب پهلوی « گزیده های زاد سپرم » ایزد اسپندارمذ این گونه نموده شده است : دوشیزه ای با جامه تابناک و کمربند زرین که بر آن سی وسه بند به چشم می خورد . مادر همه زایشمندان روی زمین است و از برای سرشت مادری و نیک مهری ، همه آ??ریدگان را که ??رزندان اویند ، می بخشاید . این امشاسپند ا??زون بخش ، هرگز خواهشی از اورمزد نمی خواهد ؛ زیرا به سبب درست اندیشی ، تا ??رجام جهان ، بردبار و بدون شکایت است . کتاب « بن دهش » نیز درباره این مادر باکره می گوید : نیکویی وی در قناعت است . همه بدیهایی را که بر زمین می رسد ، ??رو می خورد . او را کمال اندیشی اینکه همه بدی را که به او کنند ، به خرسندی بپذیرد . او را رادی (بخشندگی) اینکه همه آ??ریدگان از او زنده اند . در « روایت پهلوی » نخستین مرد گیتی ( کیومرد ، کیومرث ) از مام زمین ( اسپندارمذ ) زاده می شود : مردم از آن گل اند که گیومرث را از آن ساخت ؛ به سان نط??ه در اسپندارمذ ( زمین ) جای داد و گیومرت را اسپندار مذ ، بیا??رید و زاد . در گاتها ( سروده های زرتشت ) می خوانیم که اسپندارمذ ، آدمی را پاکی می بخشد (۵۱:۲۱). پناهگاه نیک ماست و پایداری و توانایی را به ما ارزانی می دارد . اهوره مزدا در پرتو اشه ( عشق ، نظم ) از آغاز زندگی ، گیاهان را بر آن برویانید(۴۸:۶).نام سپندارمذ از ریشه « س پنت آرم ئیتی » می باشد . سپنت یا سپند را پاک و مقدس ، و نیز ا??زاینده ، معنی کرده اند . «آرم»+پسوند «ئیتی» می تواند به معنی رامش بخش باشد . بنابراین سپندارمذ می شود : « رامش بخش » یا « ??زاینده پاک » . در گاتها بارها این ایزد به گونه « آرمئیتی » آمده و دور نیست که اسطوره « باغ ارم » با چشمداشت به زمین بهشتی ساخته و پرداخته شده باشد . « مسعود سعد سلمان » درباره این روز سروده : سپندار مذ روز خیز ای نگار * سپندار ما را و جام می آر می آر از پی آنکه بی می نشد * دلی شادمان و تنی شاد خوار سپندار بی آنکه چشم بدان * بگرداند ایزد از این روزگار منابع : - ??رهنگ نامهای اوستا / هاشم رضی - گاتها / ترجمه ح . وحیدی - اوستا / گزارش ج . دوستخواه - بن دهش / ترجمه مهرداد بهار - روایت پهلوی / ترجمه مهشید میر??خرایی - گزیده های زادسپرم / ترجمه راشد محصل
  4. You

    نگرشی نو بر واژه*ی شنبه

    برخی نوشته*اند که «شنبه» از واژه*ی «سبت» عبری گر??ته شده است. [۱] ذبیح بهروز، دیدگاه دیگری دارد و می*نویسد: «تقویم*های ایرانی که در چین پیدا شده و از هشت قرن پیش از میلاد است صورت اصلی و قدیمی «شنبه» یا «شنبد» را که «شام پت» می*-باشد ح??ظ کرده*اند. در ایران روزهای ماه خورشیدی را از نیمه*ی روز و روزهای ماه قمری را که اساسش بر ه??ته است از نیمه*ی شب حساب می*کردند. معنی «شام پت» نیمه شب است و ربطی به «سبت» ندارد. روز جمعه را در عبری، «یوم شش» می*گویند و روز شنبه را «یوم سبت» پس در حساب روزهای ه??ته، «سبت» در عربی و عبری نمی*تواند جز ه??ت باشد و در این معنی، این کلمه*، عربی یا عبری نیست و از این قبیل کلمات خارجی در آن دو زبان بسیار است.» [۲] هرچند نگارنده، می*پذیرد که «سبت» در اصل صورت تحری?? شده*ای از «ه??ت» است اما این واژه را با واژه «شنبه» مرتبط نمی*داند. به باور نگارنده، «شنبه» از دو جزء «شن» + «بک» ساخته شده است. جزء اول** همان است که در ??ارسی به معنی «خانه» است. ??ریدون جنیدی در مورد آن می*نویسد: «این واژه در واژه*ی مرکب «گلشن» به معنی «جای گل» یا «خانه*ی گل» هنوز موجود است. شند?? = شن د?? نیز که طبلی است، واژه*ای مرکب است که «خانه*ی د??» باشد.» [۳] حبیب الله نوبخت، در توضیح?? واژه*ی «سنکبان» به ریشه*ی آنکه همین «شن» است اشاره کرده و نوشته است: «شن و زن و خن و کن به اختلا?? لهجه یا به تشابه حرو?? پهلوی با یکدیگر خوانده شده*اند» [۴] و «خن»** همان است که امروزه، «خانه» می*گوییم. نگارنده بی*گمان است که واژه*ی «شأن» در عربی نیز از همین ریشه* باشد. بخش دوم «شنبه»، واژه*ی «بک» یا «بغ» است که در ??ارسی معنی «خدا» یا «ایزد» می*-دهد. صورت این واژه در زبان پارسی باستان چنان*که از سنگ نبشته*های هخامنشی به یادگار مانده است، «بَگَ» [۵] می*باشد که به معنی «خدا» آمده است. چنان*که می*دانیم تبدیل «گ» به «ک» و سپس تبدیل «ک» به «ه» در زبان*شناسی بسیار رایج است. بدین*ترتیب معنی دو جزء واژه*ی «شنبه» مشخص شد بنابراین روی هم*ر??ته می*توان آن را «خانه*ی خدا-ایزد» یا «جایگاه خدا-ایزد» معنی نمود. می*دانیم که ایرانیان باستان به هر کدام از روزهای ماه، ایزدی را نسبت می*داده*اند چنانکه در نام*های سی*روزه*ی ماه، به یادگار مانده است. آیا به قرینه نمی*توان برای هر روز ه??ته، ایزدی را نسبت داد که آن روز، جایگاه?? او باشد؟ به ویژه آن*که در زبان*ها و ??رهنگ*های نزدیک به زبان* ??ارسی و ??رهنگ* ایرانی، همانند این پدیده را داریم. می*دانیم که امروزه در زبان انگلیسی، به یکشنبه: «Sunday=روز خورشید» گ??ته می*شود و یا دوشنبه که «Monday=روز ماه» نامیده می*شود. آیا نمی*توان این ??رهنگ به ظاهر غربی را به ??رهنگ ایرانی بسط داد؟ آیا نمی*توان احتمال داد که ایرانیان نیز برای هر یک از ستارگان و یا سیارگان که ایزدی [=بغ] منسوب به آنان بوده، جایگاهی [=شن] در نظر گر??ته و بر این اساس، نظام گاهشماری بر حسب ه??ته*شماری از خود برجای داشته*اند که در رقابت با نظام گاهشماری ماه-های سی*روزه، از یاد*ها ر??ته باشد؟ نگارنده احتمال می*دهد که پاسخ?? پرسش بالا، آری باشد به ویژه آن*که «سی روز ماه زردشتی به گونه*ای به چهار بخش تقسیم می*گردد: دو ه??ت روز و دو هشت روز، که بر سر هر کدام از این چهار بخش نام اهورامزدا یا ص??ت و لقب او «دی» دیده می*شود.» [۶] می*توان به نوعی* بازتاب «ه??ته» را در این گاه*شماری دید به ویژه آنکه دو بخش از این چهار بخش، دقیقاً ه??ت روز هستند و دو بخش دیگر تنها با یک روز ا??زایش، هشت روز. به هر روی نگارنده در این گ??تار چندان بر بررسی گاهشماری ایران پای*??شاری نمی*کند و بررسی دقیق آن را به گ??تاری دیگر وامی گذارد و آماج او تنها بیان دیدگاه جدید درباره*ی واژهٔ «شنبه» بود که به طبع خواننده رسید. پانویس. ۱. برای نمونه: لغت*نامهٔ دهخدا. ۲. ذبیح بهروز، دیباچهٔ کتاب قصه سکندر و دارا، چاپخانه کاویان، چاپ دوم، دی ماه ۱۳۵۵، رویه ۸۲. ۳. ??ریدون جنیدی، زندگی و مهاجرت آریاییان بر پایه گ??تارهای ایرانی، نشر بلخ، چاپ پنجم، ۱۳۸۹، رویه ۶۵. ۴. بنگرید به: ترجمهٔ نوبخت از کتاب «تاج» جاحظ، رویه ۳۸- پانویس نخست. ۵. برای نمونه: لوحهٔ آریارمن، بند ۶- لوحهٔ زرین آرشام، بند۶. ۶. ژاله آموزگار، مقالهٔ گزارشی ساده از گاه*شماری در ایران باستان، زبان ??رهنگ اسطوره، نشر معین، ۱۳۸۶. رویه ۲۳۷. چاپ شده در دوه??ته*ی «امرداد»، شنبه: ۸/۵/۱۳۹۰ به شماره*ی پیاپی ۲۵۸
×
×
  • جدید...