رفتن به مطلب
انجمن پی سی دی

ماهان کیانی

عضو
  • تعداد ارسال ها

    29
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

اعتبار در سایت

0 معمولی

درباره ماهان کیانی

  • درجه
    �عالیت 0%

Converted

  • تیم باشگاهی ایرانی مورد علاقه
    perspolis

Converted

  • تیم باشگاهی اروپایی مورد علاقه
    acmilan

Converted

  • سیمکارت
    091-0935

Converted

  • حودرو شما
    Samand

Converted

  • جنسیت شما
    مرد
  1. ________________________________________ کهن*ترین سند دریانوردی ایرانیان، مهری است که در چغامیش خوزستان بدست آمده است. تاریخ تمدن ناحیه چغامیش به شش*هزارسال پیش از میلاد می*رسد. این مهر گلین، یک کشتی را با سرنشینانش نشان می*دهد. در این کشتی یک سردار پیروز ایرانی، بازگشته از جنگ، نشسته، و اسیران زانوزده در جلوی او دیده می*شوند. در این مهر یک گاو نر و یک پرچم هلالی شکل هم دیده می*شوند. نقش*های برجسته پاسارگاد نمایانگر توانمندی دریایی ایرانیان و ??رمانروایی ایشان بر ه??ت*دریاست. قطب نما در مورد اختراع قطب*نما روایت*های زیادی وجود دارد. تنی چند از دانشمندان آن را به چینی*ها و یا حتی ایتالیایی*ها نسبت می*دهند. اما بیشتر دانشمندان هم*داستانند که قطب*نما به وسیله ایرانیان ساخته شده است. قطب*نمای ایرانی برخلا?? قطب*نمای چینی که 24 جهت داشت، دارای 32 جهت بوده*است. عدد 32 علاوه بر نشان*دادن دقت بیشتر قطب*نمای ایرانی، نمایانگر آشنایی ایرانیان با اعداد در مبنای 2 و دانش ریاضی پیشر??ته آنان است،*که خود بحث جداگانه* و بسیار م??صلی را می*طلبد. در ا??سانه*های کهن ایرانی آمده است که اس??ندیار رویین به هنگام حرکت برای نبرد با اژدها از پیکانی آهنین سود می*جسته، که همواره جهت ثابتی را به او نشان میداده است. در دوران نخستین اسلامی، قبله*نما توسط ایرانیان به قطب*نما ا??زوده شد تا همواره و در هر وضعیتی بتوان جهت درست قبله را پیدا نمود. ایرانیان از این اختراع است??اده کامل نموده و آن را به دیگر مسلمانان شناساندند. نام*های ??ارسی اجزای قطب*نما در زبان عربی شاهد تاریخی مسلمی است که کاربرد قطب*نما از طریق ایرانیان به دست دیگر ملت*های مسلمان رسیده است. سکان اختراع ??رمان کشتی (سکان - سوکان) از سوی تمامی دانشمندان، بدون استثنا، به ایرانیان نسبت داده شده است. در روایت*ها وداستان**های ایرانی چنین آمده است که سندباد، ناخدا و دریانورد پرآوازه ایرانی اهل بندر سیرا??، سکان را اختراع کرده است. نامه*ای نیز از معاویه، ??رمانده نیروی دریایی مسلمانان در دریای مدیترانه، به خلی??ه دوم بر جای مانده که در آن از مزایای این اختراع ایرانیان و برتری کشتی*های ایرانی دارای سکان به کشتی*های رومی سخن گ??ته است. در این نامه او از خلی??ه درخواست نموده که کلیه امور دریانوردی، کشتی*رانی و دریاپویی به ایرانیان واگذار شود. ترجمه متن این نامه در کتاب اسماعیل رایین، دریانوردی ایرانیان، آورده شده است. ژر??ایاب برای تعیین ژر??نای آب در دریا، به ویژه مناطق ساحلی دریای پارس و دریای مکران، ایرانیان ابزاری اختراع كرده و به کار می*بردند که شباهت زیادی به شاقول بنایی داشته است. هرچند که اختراع این سوند باستانی به سندباد ناخدای پرآوازه ایرانی نسبت داده شده است، اما اکتشا??ات اخیر کشتی*های غرق شده ایرانی در دریای اژه، که در یورش به یونان شرکت داشته*اند، نشان می*دهد که از دوران هخامنشیان، ایرانیان این ابزار را شناخته و به کار می*بردند. مسا??ت یاب دریانوردان ایرانی، از زمان*های باستان، ابزارهایی برای پیمودن مسا??ت*های دریایی به کار می*برده*اند.یکی از این ابزارها ریسمانی بوده که به تدریج باز می*شده، که پس از رسیدن به انتها، آن را می*پیچیدند و دوباره است??اده می*کرده*اند. رهنامه*ها راه*نامه*ها، نقشه*ها و نوشته*هایی بودند که در آنها کلیه اطلاعات مربوط به دریانوردی ثبت و مستند شده بود. ایرانیان از روزگار باستان، مبتکر و صاحب رهنامه*هایی بوده*اند و به کمک آنها دریانوردی و دریاپویی می*کرده*اند. رهنامه*های ایرانیان، اطلاعات و آگاهی*هایی در مورد بنادر و جزایر، گاه*شناسی و جهت یابی، جریان*های دریایی، جریان*های هوایی، ابزارهای دریانوردی و ... را در بر داشته*اند. پس از اسلام، بسیاری از رهنامه*های دوران ساسانی به عربی ترجمه شد و دریانوردان دوران اسلامی، بهره ??راوانی از آنان برگر??تند. ________________________________________ پیل الکتریکی در سال 1330 خورشیدی، باستان شناس آلمانی ویلهلم کونیک و همکارانش در نزدیکی تیس??ون ابزارهایی از دوران اشکانیان را یا??تند. پس از بررسی معلوم شد که این ابزارها پیل*های الکتریکی هستند که به دست ایرانیان در دوران اشکانیان ساخته شده و به کار برده می*شده*اند. او این پیل*های تیس??ون را باتری بغداد (Baghdad Battery) نامید. جهت آگاهی بیشتر از این پیل الکتریکی می*توانید به سایت*های با موضوع Baghdad Battery در اینترنت مراجعه نمایید. اکتشا?? این اختراع ایرانیان به اندازه*ای تعجب و شگ??تی جهانیان را بر انگیخت که حتی برخی از دانشمندان اروپایی و امریکایی این اختراع ایرانیان را به موجودات ??ضایی و ساکنان ??راهوشمند سیارات دیگر که با بشقاب*های پرنده و کشتی*های ??ضایی به زمین آمده* بودند، نسبت دادند، و آن را ??راتر از دانش اندیشمندان و پژوهشگران ایرانی دانستند. برای ایشان پذیر??تنی نبود که ایرانیان 1500 سال پیش از گالوای ایتالیایی (1786 میلادی) پیل الکتریکی را اختراع نموده باشند. (برای آگاهی بیشتر می*توانید به کتاب ارابه خدایان نوشته اریک*??ن*دنیکن مراجعه کنید). ایرانیان از این پیل*های الکتریکی جریان برق تولید می*کردند و از آن برای آبکاری اشیا زینتی سود می*جستند. اما در پهنه دریانوردی ایرانیان از این اختراع جهت آبکاری ابزارهای آهنی در کشتی و جلوگیری از زنگ زدن و تخریب آنها است??اده می*کردند. کشتی*سازی ??رهنگ ??نی و مهندسی ایرانیان از دیدگاه دریانوردی و کشتی*سازی بسیار غنی و پربار است. آب*های دریای پارس، دریای عمان، و اقیانوس هند، همچنین رودخانه*های جنوب* غربی ایران، از دیرباز پهنه دریانوردی و دریاپویی ایرانیان بوده است. در شاهنامه ??ردوسی، چندین بار، از کشتی*سازی و کشتی*رانی ایرانیان، سخن رانده شده است. قدمت و پیشینه این رشته از دانش و ??ن مهندسی ایرانیان را از سروده*های ??ردوسی می*توان دریا??ت. ??ردوسی از جمشید، پادشاه پیشدادی، به عنوان نخستین انسانی که هنر غواصی و صنعت کشتی*سازی و دریانوردی را به دیگران آموخت، نام برده است. می*توان دریا??ت که دانشمندان ایرانی در دوره تابندگی نژاد آریا که در شاهنامه ??ردوسی به نام دوره پادشاهی جمشید نام برده شده است، مو??ق به اختراع کشتی و ??نون دریانوردی و دریاپویی شده*اند. گذرکرد زان پس به کشتی بر آب ز کشور به کشور برآمد شتاب کشتی*رانی در آب*های ایران از دیرباز انجام می*شده و با توجه به این سنت دریانوردی، نیاز به کشتی*سازی و سودجستن از ابزارهای دریانوردی در ایران وجود داشته است. نخستین کشتی*هایی که در رودخانه*های میان*رودان آمدوشد می*کردند، به شکل*های گوناگون ساخته می*شدند و ابزار حرکت دادن آنها پارو بوده است. نبرد ناوهای ایرانی در زمان هخامنشیان، بزرگترین کشتی*های جنگی زمان خود بودند که سه ردی?? پارو زن و بادبان داشتند و با سرعت 80 میل دریایی در روز حرکت می*کردند. هر نبردناو شامل 200 جنگجو بود که 30 ن??ر از آنها سربازان زبده پارسی، تکاور، بوده*اند. نیروی دریایی ایران در زمان ساسانیان نیز، قدرت مطلق در دریای پارس و اقیانوس هند بوده که زیر بنای ??رهنگ دریانوردی و دریاپویی مسلمانان را تشکیل داد. استرلاب استرلاب astrolabe ، ابزاری بوده که در جهان باستان برای تعیین وضعیت ستارگان نسبت به کره زمین به کار می*ر??ته است. استرلاب، در سه گونه استرلاب خطی، استرلاب ص??حه*ای و استرلاب کروی ساخته می*شده است. قطعات استرلاب نسبت به یکدیگر حرکت کرده و می*توانستند جهت ستارگان، ارت??اع جغرا??یایی آنها و ??واصل نسبی را مشخص نمایند. استرلاب در دریانوردی، برای جهت*یابی به کار می*ر??ته است. استرلاب*های ایرانی از برنج و آلیاژهای دیگر مس ساخته می*شده*اند. هرچند پاره*ای مورخان اختراع اولیه استرلاب را به یونانیان و ??نیقیان نسبت می*دهند، اما سهم اندیش*ورزان ایرانی در اختراع انواع گوناگون استرلاب و تکامل و ا??زودن بخش*های مختل?? آن، انکارناپذیر بوده و از سوی تمامی تاریخ*نگاران ثبت شده است. نقشه*برداری از دوران*های پیشین در ایران*زمین کارهای مهندسی با سودجستن از ابزارهای مساحی و پیاده کردن نقشه انجام می*گر??ته است. نقشه*برداری از سواحل و تعیین مسیرهای ایمن دریایی، به ویژه در نقاط کم*عمق، از وظای?? نیروی دریایی ایران بوده است. ابزارهای اندازه*گیری تراز (تئودولیت) تراز شاهینی، که نخستین نوع تئودولیت به شمار می*آید توسط کرجی مخترع و دانشمند ایرانی، اختراع شده است. این دستگاه شامل ص??حه*ای مدرج بوده که به وسیله زنجیری از میله*ای آویزان می*شده است. با تعیین امداد ا??قی می*توان مستقیم اختلا?? ارت??اع بین دو نقطه را از روی درجه*بندی آن تعیین نمود. ________________________________________ شاخص خورشیدی پیشینه تعیین تغییر زمان از طریق اندازه*گیری سایه آ??تاب به زمان باستان برمی*گردد. در آغاز، شاخص*های خورشیدی، ویژه اندازه*گیری زمان و حرکت خورشید، از سایه ساختمان*ها و درختان تشکیل می*شده است. به*تدریج، با گذشت زمان از ابزارهایی که به صورت شاخص قائم بر روی ص??حه*ای قرار داده می*شده ساخته شدند. شاخص*های آ??تابی معمولا ارت??اع خورشید و عرض جغرا??یایی روزانه را مشخص می*نمودند. علاوه بر این شاخص*ها شواهدی هم در دست است که ایرانیان از ابزارهای آ??تابی دیگری برای مشخص نمودن طول جغرا??یایی و جهت سود می*جستند. در دوران اسلامی، دریانوردان ایرانی، برای مشخص نمودن جهت مکه، جهت انجام وظای?? مذهبی روزانه، در هر نقطه شاخص*هایی ساخته بودند. در این ابزار یک شاخص آ??تابی قائم نصب شده که زمان را مشخص می*کرده و آنگاه با گرداندن آن ابزار در امتداد مدار، جهت مکه کاملا مشخص می*شده است. ابزار نمایش و پردازش حرکت سیارات از جمله ابزارهایی بوده که ریشه*های تاریخی آن را نیاز به مطالعات ستاره شناسی و دریانوردی تشکیل می*دهد، این ابزارها برای نمایش حرکت سیارات، زمین و خورشید و همچنین محاسبات زاویه*ای و طولی به کار می*ر??ته است. اینکه ایرانیان، دست*کم 1500 سال پیش از اروپاییان می*توانستند طول جغرا??یایی را، به ویژه در دریا، از نص??*النهار مبدا (نیمروز – سیستان) حساب کنند، از سوی بسیاری از دانشمندان و تاریخ*نگاران پذیر??ته شده است. این محاسبات و پردازش*های پیچیده، بدون سودجستن از ابزارهایی که در مثلثات و محاسبات زاویه*ای به کار می*رود، غیرممکن بوده است. یکی از این ابزارها که در لاتین اکواتوریوم، Equatorium، نامیده می*شود برای تعیین مدار خورشید و سیارات به کار می*ر??ته است. مواد ن??تی مواد ن??تی به صورت*های گوناگون در جهان باستان، ایران و میان*رودان، شناخته شده و به کار برده می*شده است. گذشته از است??اده*های سوختی و گرمائی که از آغاز عمل شناخت قیر و برداشت*های متا??یزیکی از آتش و آتش*جاویدان بوده، در دانش و ??ناوری است??اده می*شده است. کاربرد آن به صورت عامل چسباننده، عایق*بندی کننده و ملات بوده است. ایرانیان، ک?? کشتی*ها را قیراندود و ن??وذ ناپذبر می*ساخته*اند. است??اده از آتش در صنایع نظامی کاربرد آتش در جنگ، برای سوزاندن کشتی*ها و تاسیسات دریایی دشمن، از دوران باستان معمول بوده است. در ارتش ایران، هم در نیروی زمینی و هم در نیروی دریایی همواره گروهی به نام ن??ت*انداز، نپتان یا ن??ات، با اونی??ورم ویژه خود ماموریت پرتاب مواد قیری و ن??تی را بر عهده داشته*اند. ساده*ترین روش،*پرتاب آتش با تیر بوده است، این روش سپس به صورت پرتاب ظر??ی از آتش، نارنجک مانند، تکامل پیدا نمود. برای پرتاب ظر??*های بزرگ از ابزارهای مکانیکی، همچون منجنیق، سود می*جستند. ن??ت یا نپتا، که در شاهنامه از آن تحت عنوان قاروره یاد شده است، تا مدتها جزو اسرار نظامی بود. پروکوپیوس، Preoccupies، تاریخ نگار رومی در سده ششم میلادی، از روغن مادها نام می*برد و می*گوید که ایرانیان، ظر??*هایی از روغن مادها و گوگرد را پر کرده و آنها را آتش زده و به سوی دشمن پرتاب می*کنند. پروکوپیوس می*گوید که این ماده در روی آب شناور مانده و به محض تماس، کشتی*های دشمن را به آتش می*کشیده است. در شاهنامه ??ردوسی واژه قیر به صورت قار به کار ر??ته است. چو دریای قار است گ??تی جهان همه روشناییش گشته نهان یکی خیمه زد بر سر از رود قار سیه شد جهان، چشمها گشت تار __________________ خشاب (چراغ دریایی) از دوران*های پیشین در دریای پارس ساختمان*هایی ساخته بودند که بر ??راز آنها آتش ا??روخته می*شد. این ساختمان*ها عمل برج*دریایی و چراغ*دریایی را برای راهنمایی دریانوردان و همچنین خبررسانی انجام می*دادند. ??اصله این چراغ*های دریایی چنان بوده که با پدید شدن یکی، دیگری نمایان می*شده است. برج*های دریایی، با* آتشی که بر ??راز آنها ا??روخته می*شد، به چند دلیل ساخته می*شدند. نخست آنکه، با بالا آمدن آب در زمین*های کم عمق این خطر وجود داشته که کشتی*ها ندانسته به سوی آب*های کم عمق ر??ته، به شن نشسته و نابود شوند. دوم آنکه، با دیدن نور در تاریکی، کشتی*ها، در تاریکی شبانگاه و هوای ابری راه و جهت خود را بیابند. سوم اینکه، در صورت یورش دزدان و غارتگران دریایی، به پادگان*های زمینی و رزم*ناوها خبر داده تا به سرعت جهت مقابله با آنها اقدام کنند. دلیل چهارم این بوده است که دریابان*های مستقر در این ساختمان*ها، پدیده*های هواشناختی و دریاشناختی را ثبت می*کرده*اند. دریانوردان تازه*کار ایرانی از این اطلاعات برای رویارویی با رخدادهای هوا و دریا، به ویژه رخدادهای چرخه*ای و دوره*ای است??اده می*کردند. چکیده نویسی در دربار پادشاهان ایرانی، گروهی از دبیران وظی??ه داشتند که گزارش*های رسیده از اطرا?? کشور را کوتاه*نوشته کرده به مقامات بالاتر ارائه دهند. در امر دریانوردی و کشتی*رانی هم نیاز دریانوردان ایرانی در به همراه داشتن چکیده*ای از س??رهای پیشین دیگر دریاپویان در مسیرهای دریایی، باعث گسترش این ??ن در میان دریانوردان بوده است. دوربین (تلسکوپ) در تاریخ سلسله پادشاهی یوان در چین مندرج شده که برای تاسیس رصدخانه پکن، به سرپرستی کوئوشوچینگ منجم دربار، تعدادی ابزارهای رصدی از رصدخانه مراغه در ایران خریداری شده است. از جمله این ابزارها ذات الحلق، عضاده (الیداد)، دو لوله رصد، ص??حه ای با ساعتهای مساوی، کره سماوی، کره زمین، تورکتوم (نشان دهنده حرکت استوا نسبت به ا??ق) هستند. چینیان لوله رصد را وانگ-تونگ نامیده*اند. به گ??ته تاریخ سلسله پادشاهی یوان ایرانیان از این اختراع نه تنها برای رصد اجرام آسمانی، بلکه برای مشاهده دوردست*ها، به ویژه در دریا سود می*جسته*اند. پزشکی دریایی در س??رهای دریایی اکتشا??ی که در زمان هخامنشیان انجام می*شد، همواره پزشکانی با کاروان*های دریایی همراه بودند که وظی??ه مراقبت*های بهداشتی دریانوردان را بر عهده داشته*اند. در دانشگاه جندیشاپور، دوره ساسانیان، هم بخشی به گردآوری اطلاعات در باره بیماری*های دریانوردان و راه*های درمان آنها اختصاص داشته است. اما نخستین کتابی که در این باره نوشته شد، بخشی از کتاب جامع ، ??ردوس الحکمه، است که توسط علی* بن* ربان طبری (تبرستانی)، پزشک ایرانی، گردآوری و تالی?? شده است. ربان تبرستانی، یک پزشک بود که در طی س??رهای ??راوان دریایی خود اطلاعاتی در باره بیماری*های دریانوردان و درمان آنها گردآوری نمود. او یادداشت*های ارزشمند خود را برای پسرش علی به میراث گذاشت. علی*بن*ربان تبری نخستین کتاب جامع در پزشکی را نوشت که بخشی از آن به بیماری*های دریایی و درمان آنها اختصاص داشت. هم او بود که در زمان اقامتش در شهر ری به آموزش پزشکی پرداخت و رازی پزشک نامدار ایرانی و کاش?? الکل، شاگرد او بوده و اصول علم طب را از وی ??راگر??ته بود. ابوعلی*سینا هم در بخش پنجم کتاب قانون، بیماری*های کل بدن، ??صلی را به بیماری*های دریایی اختصاص داده است. علی بن عباس اهوازی نیز در دانشنامه پزشکی خود در سده چهارم هجری در این زمینه مطالبی را ارائه داشته است.
  2. از دوستانی که اطلاعات تاریخی در رابطه با سوال زیر دارند تقاضا می کنم نظر خود را مطرح نمایند: آیا صحت دارد که آیت ا... کاشانی در تاریخ 27 مرداد ( یک روز قبل از کودتا ) نامه معرو?? خود را به نخست وزیر وقت ( دکتر محمد مصدق ) به شرح ذیل نوشت: حضرت نخست وزیر معظم جناب آقای دکتر محمد مصدق دام اقباله عرض می شود گرچه امکانی برای عرایضم نمانده ولی صلاح دین و ملت برای این خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصی است و علیرغم غرض ورزیها و بوق و کرنای تبلیغات شما ، خودتان بهتر از هر کس می دانید که هم وغمم در نگهداری دولت جنابعالی است که خودتان به بقاء آن مایل نیستید.از تجربیات روی کار آمدن قوام و لج بازیهای اخیر بر من مسلم است که می خواهید مانند سی ام تیر کذایی یکبار دیگر ملت را تنها گذاشته و قهرمانانه بروید.حر?? اینجانب را در خصوص اصرارم در عدم اجرای ر??راندوم نشنیدید و مرا لکه حیض کردید ، خانه ام را سنگباران و یاران و ??رزندانم را زندانی ??رمودید و مجلس را که ترس داشتید شما را ببرد بستید و حالا نه مجلسی است و نه تکیه گاهی برای ملت گذاشته اید. زاهدی را که من با زحمت در مجلس تحت نظر و قابل کنترل نگه داشته بودم با لطائ?? الحیل خارج کردید و حالا همانطور که واضح بوده در صدد به اصطلاح کودتا است. اگر نقشه شما نیست که مانند سی ام تیر عقب نشینی کنید و به ظاهر قهرمان زمان بمانید و اگر حدس و نظر من صحیح نیست ... و اگر واقعا با دیپلماسی نمی خواهید بروید این نامه من سندی در تاریخ ملت ایران خواهد بود که من شما را با وجود همه بدیهای خصوصی تان نسبت به خودم از وقوع حتمی یک کودتا به وسیله زاهدی که مطابق با نقشه خود شماست آگاه کردم که ??ردا جای هیچگونه عذر موجهی نباشد. اگر براستی در این ??کر اشتباه می کنم با اظهار تمایل شما سید مصط??ی و ناصر خان قشقایی را برای مذاکره خدمت می ??رستم. خدا به همه رحم ب??رماید .ایام به کام باد. سید ابوالقاسم کاشانی. پاسخ دکتر مصدق در همان روز : مرقومه حضرت آقا به وسیله حسن آقای سالمی زیارت شد. اینجانب مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم.والسلام. دکتر محمد مصدق آیا ??ی الواقع نامه ای با متن ??وق به دست دکتر مصدق رسید و او را از کودتایی قریب الوقوع مطلع کرد؟ منظور آقای کاشانی از اتهاماتی که به دکتر مصدق می زند چیست؟اینکه کودتای زاهدی مطابق میل و نقشه دکتر مصدق است چه معنایی دارد؟
  3. پنجم دی ما که در سالنامه ی زرتشتیان خورایزد نام دارد , یاد آور درگذشت یگانه پیامبر آریایی , اشوزرتشت اسپنمان است.او که دربهار و ??روردین ماه چشم به جهان گشوده بود , در زمستان و در ماه دی به چم خداوند , چشم از جهان ??رو بست.او که نیکی های سه گانه , سه ستون آموزش هایش است و راستی جویان جهان را به خردورزی ??را میخواند , در این روز به هنگام نیایش در آیشکده ی بلخ به دست "توربراتور" کشته شد.گاتها , سروده های این پیام آور آریایی است که امروز در دست ماست و اندیشیدن در آن , راه اشوان جهان را روشن می سازد.اشو زرتشت 47 سال با پشتکاری خستگی ناپذیر , مردمان را به سوی یکتا پرستی و اشا رهنمود.پیامی که او برای مردمان آشکار ساخت , رشته ای را میماند که یک سر آن در دل های دلدادگان مزدا و سر دیگر آن تا ذات نور بی پایان (انغ رئوچنگه) امتداد دارد. آن وخشور آزاده تا جان در بدن و ن??س در تن داشت , در راه ا??زایندگی و پیشر??ت زندگانی , گسترش راستی و درستی در جهان کوشید , تا آنجا که در روز "خورایزد و دی ماه" دشنه ای سرشته از کینه و ن??رت در دستان اهریمنی گجستک به نام "توربراتور" سینه ی پاکش را خلید. ما در روزی که آن وخشور , جان ??دای راه اشا شد , غمگین نمیشویم و در نبودش , شیون و زاری نمیکنیم زیرا کوشش آن وخشور از برای آن بود که ما انسان ها شادی ا??زاینده و اهوراداده را باور کنیم.ما در زور جان باختن اشوزرتشت می کوشیم تا با روان و ??روهر تابناک آن وخشور در شادی های زندگی هم پیوند و هم بهره , و در راه اشا همازور شویم.پیام مینوی اشو زرتشت تا به جاودان در اندیشه , و مهر او همواره در دل های ما جای خواهد داشت زرتشتیان به یاد نخستین پیامبر یگانه شناس , 5 دی ماه هر سال را به جشن خوانی میپردازند و به آرامگاه ها ر??ته و شادی روان درگذشتگان , یه ویژه جان باختگان جنگ های ایران با دشمنان را از خداوند جان و خرد میخواهند. "زره توشترهه سپتی تامهه اش انو ??روشیم یزمیده"(بر ??روهر پاک اشوزرتشت اسپنتمان درود باد) بر گر??ته از جستار "روزی که پیام آور آریایی به روشنایی پیوست" از ??رید شولیزاده
  4. /////ای کوروش ای بنیانگذار ایران زمین ...باشد که نامت بود همیشه جاوید ////////ازپاسارگاد وبابل ولیدی وروم....ازمادوپارس وعیلام واشوریان ////////همه یک نام برزبان گویندوبس....همه گویند زنده بادا کوروش بزرگ //////////توکه ذولقرنین قران لقب توست.....لقب مردی ومردانگی توست ///////////2500 سال پیش دراین سرزمین ایران زمین....ازاین قوم پارس جان برگر??ت پسری که نامش جهان برگر??ت ///////////که اخلاق اوبوداخلاق پیغمبران...نه دوست داشت تخت شاهی نه زرونه سیم ///////////توای کوروش ای مهد انسانیت....که دنیا به نامت قسم میخورد ///////////تودر خواب دانیال نبی امدی....که قومش را از ??لاکت رها میکنی ///////////توراایرانیان پدرگویندوبس تورایونانیان اقانامندوبس....تورادین یهود ناجی دانندوبس //////////////زمانی وحالی ا??تخاردنیا این بوده است....که کوروش بود شاه دنیا وبس //////////////چون که ازمردی ومردانگی هرچه داشت.....بسیاررو کرد برای جهانیان /////////////همه جا از خوبی او سخن میکنند...خدایااهورابودحا??ظ روح او ///////////زنده باد بر خاک ایران زمین....که هدیه داده همچون گلی در جوین /////////////زنده بادا زنده بادا زنده باد.....نام تو ای کوروش ای سرورما //////////////تا قیامت نام تو .نام دلیران بود....تاقیامت ا??تخار من اریایی بود ////////
  5. زرتشت مردی دهقان زاده بود و در پانزده سالگی مردم را به صلح و ص??ا دعوت میکرد.او پسر دهقانی به نام پورشیت بود که گاو شیری داشت و از آن گاو به زرتشت شیر میداد و از معجزات زرتشت آن بود که هنگام به دنیا آمدن خندید و این در حالی است که کودکان در بدو به دنیا آمدن گریه میکنند.لهراسب شاه هم عصر زرتشت پیامبر بود و او در شبی خواب دید که تعبیر آن خواب این بود که کودکی خواهد آمد که زادگاه او آذربایجان است او با پلیدی مبارزه میکند م??سران خانه زرتشت را به لهراسب نشان دادند و او به خانه زرتشت ر??ت و در آنجا نوزاد را دید و شمشیرش را از نیام بیرون کشید تا او را بکشد اما به قدرت خداوند دست او میان هوا و زمین خشک شد او به کاخ خود بازگشت و با اطرا??یانش که دیوان واهریمنان بودند صحبت کرد و آنان گ??تند که خود زرتشت را خواهند کشت پس آتشی عظیم برپا کردند و زرتشت را که از خانه پدر ربوده بودند به آتش انداختند اما باز هم به امر خدا آتش سرد شد و بر او اثر نکرد و مادرش که برای نجات کودک ر??ت با تعجب دید که او میان آتش نشسته و میخندد.مادرش او را برداشت و به خانه برد و ??همید که او کودکی عادی نیست پس در تربیت او اهتمام کرد و دشمنان ??رزندش چندین بار دیگر به قصد جان زرتشت او را به کام حیوانات وحشی ا??کندند که هر بار او به امر خدا نجات پیدا کرد.در داستان دیگری آمده که زرتشت در راه ر??تن به سمت گشتاسب میبایستی از رودخانه ای عبور میکرد که در ساحل آن رودخانه زنهای برهنه نشسته بودند و او طوری یارانش را عبور داد که آنها زنان را نبینند.زرتشت با بت برستان مباحثات ??راوانی داشت و در همه مباحثاتش پیروز میگشت و عاقبت آنها پادشاه را وادار کردند که او را به زندان بی??کند ولی همین که بی گناهی او ثابت شد او را از زندان آزاد کرد.مدت عمر زرتشت را ه??تاد و هشت سال ذکر کرده اند و تعالیم عالیه او را در نیکی کردار و راستی گ??تار و درستی اندیشه خلاصه کرده اند.او آ??تاب را بزرگترین مظهر قدرت خداوند میدانست و آتش را مظهر نور در مقابل ظلمت(نه نماد خداوند)به همین علت آتشکده های ??راوانی در ایران احداث گردید و تا قبل از حمله اعراب روشن بودند.زرتشتیانی که در ایران مانده بودند با وجود مشکلاتی که طی قرنها برایشان به وجود آمد دست از دین آبا و اجدادی خود بر نداشتند و اکنون بسیاری از آنها در مناطق مختل??ی از ایران از جمله یزد زندگی میکنند ولی بسیاری از عقاید آنها در طول تاریخ ??رق کرده و به شکل امروزی در آمده است.از جمله آداب و رسومی که زرتشتیان داشتند آن بود که آنها اجساد مرده های خود را د??ن نمیکردند و آنها را بر بالای بلندی قرار میدادند تا بر اثر عوامل طبیعی یا حمله حیوانات نابود شوند و علت این کار آنان این بود که معتقد بودند جسد زمین تمیز را آلوده میکند ولی اکنون آنان اجساد خود را د??ن میکنند.اما از دیگر رسومی که در آیین زرتشت وجود داشته نقاره خانه ها میباشد که در هنگام طلوع و غروب آ??تاب مینواختند تا به واسطه آن از این ستاره بزرگ قدردانی کنند.??رستاده شده توسط دوست عزیز زرتشتی خودم مبوجیه کاربر اخراجی انجمن آریا به خاطر انتقاد از مسلمین
  6. بادرود. دوستان ولی ما باید کامل سر خلیجمون بمونیم.اینا میخوان همون کاری رو بکونن که با دریای ایران گذشته و دریای عمان ??علی کردند. ماها از نصل داریوشیم و نباید در مقابل آدمانی سوسک خور کم بیاریم. درسته که اونا پول دارن ولی ما هم بی پول نیستیم! هستیم؟
  7. نیاکان ما از چند هزار سال پیش عقیده داشتند که هر انسان زنده از پنج جزء «تن، جان، روان، وجدان و ??روهر» سرشته شده که پویندگی و بالندگی انسان از کوشش و جوشش آن ها است.که در زیر در مورد هر کدام توضیح مختصری خواهم داد:۱- تن: همه ی اعضای بدن منهای نیروی زیستن را تن می گویند که پس از مرگ از بین می رود.۲- جان: جان که نیروی زندگانی است، جنبش و کار تن را به همراه می آورد و با مرگ انسان، جان از بین می رود. 3- روان: همه ی اندیشه ها، گ??تارها و کردارها از آن سر می زند و اراده و اختیار کامل دارد که راه نیک را برگزیند یا راه بد را. 4- وجدان: بازدارنده ی انسان از کارهای بد است و توبه و ندامت از دلایل وجود وجدان است.۵- ??روهر: والاترین گوهر وجودی انسان است که پیش از بدنیا آمدن او وجود داشته و پس از مرگ به عالم ملکوت یعنی همان جایی که به آن تعلق داشته باز می گردد.??روهر از دو واژه «??ره» به معنی جلو، پیش و «وهر» به معنی برنده، کشنده درست شده است. امروزه این نگاره بین زرتشتیان نمایانگر شکل ??روهر است و به عنوان نشانواره ی دین زرتشتی بکار می رود. نقش ??روهر بر تمام آثار باستانی تخت جمشید و آرامگاه های شاهان هخامنشی (بجز کوروش کبیر) و در بالای همه ی سنگ نوشته ها، به عنوان نماد دولت هخامنشی وجود دارد.این نگاره که بسیار پر معناست، دارای م??هوم های ??لس??ی ژر??ی است و هر قسمت از نگاره ی ??روهر یادآور ارزش و اهمیت ??روهر در زندگی است:- سر: سر ??روهر به گونه ی مردی پیر و سالخورده است تا با دیدن آن به یاد آوریم که ??روهر مانند بزرگان و ا??راد پیر که دارای تجربه و دانش ??راوانی هستند، ما را راهنمایی می کند.- دست ها: دست راست ??روهر به سوی بالاست از این رو همیشه به اهورامزدا توجه داشته باشیم و او را نیایش کنیم. در دست چپ ??روهر حلقه ای قرار دارد که بیانگر شی??ته بودن دل و جان به اهورامزدا است زیرا دست چپ به قلب نزدیک تر است و همچنین بیانگر عهد و پیمانی است که بین انسان و اهورامزدا بسته می شود و انسان باید همیشه خدای یکتا را ستایش کند و او را ناظر بر کارهای خود بداند. مورخین حلقه های ازدواجی که زن و شوهر به یکدیگر می دهند را برگر??ته از همین حلقه می دانند زیرا زن و شوهر با دادن حلقه به یکدیگر، عهد و پیمان می بندند که همیشه به یکدیگر و??ادار بمانند.- بال ها: بال های ??روهر باز است. چون با دیدن بال های باز، ذهن انسان متوجه پرواز شده و به یاد می آورد که ??روهر او را به سوی پیشر??ت و سربلندی راهنمایی می کند. همچنین هر بال خود دارای سه بخش است که نشانه ی دستور جاویدان زرتشت یعنی، اندیشه نیک، گقتار نیک و کردار نیک بوده و ما با دیدن این سه بخش آگاه می شویم که هرگونه پیشر??تی باید از راه درست یعنی به وسیله ی اندیشه و گ??تار و کردار نیک انجام شود.- دایره میان شکل: دایره خطی است منحنی که از هر نقطه ی آن شروع کنیم باز به همان نقطه خواهیم رسید. این دایره در میان ??روهر، نشان دهنده ی روزگار بی پایان است. به این معنی که هر عمل و کرداری که در این زندگی (روی دایره) صورت گیرد نتیجه ی آن در همین دنیا به انسان بازمی گردد و اثر آن باقی خواهد ماند و در جهان دیگر روان از پاداش یا جزای آن برخوردار خواهد شد.- دامن: دامن ??روهر از سه قسمت به وجود آمده که نشانه ی اندیشه و گ??تار و کردار بد است. از مشاهده ی این سه بخش درمی یابیم که همواره باید اندیشه و گ??تار و کردار بد را به زیر ا??کنده، پست و زبون سازیم. (همان طور که دامن در زیر قرار دارد).- دو رشته ی آویخته: این دو رشته نشانه ی سپنتامینو (مینوی خوب) و انگره مینو (مینوی بد) است که همیشه ممکن است در اندیشه ی انسان ظاهر شوند. وظی??ه ی هر زرتشتی این است که خوبی را در اندیشه ی خود قرار داده و بدی را از آن دور کند (نیک بیندیشد).
  8. مقدمهپیش از آنکه بموضوع اصلی یعنی ((کشورداری داریوش بزرگ)) بپردازیم – باید خاطر خوانندگان محترم را باین نکته مهم متوجه نمایم که از مدارک و آثار آنچه راجع بدوران هخامنشی در دست ماست بیشتر بقلم بیگانگان نوشته شده و طبیعی است که این نویسندگان در آثار و نوشته*های خود خالی از عرض نمانده*اند . از طر?? دیگر مرزوبوم ایران ، این کشور کهن سال ما آسیب و صدمه ??راوان دیده است . روزهای سهمگین ??راوان ، از قبیل تاخت و تاز اسکندر گجستک ، دست یا??تن تازیان و حمله مغول و تاخت و تاز اقوام دیگر بر ایران گذشته است و هیچ چیز از روزگاران باستان ، آن چنان که باید ، بر جای نمانده است و یا اینکه رنگ و روی دیگر بخود گر??ته است . اما خوشبختانه در مدت نیم قرن اخیر و با کوشش باستانشناسان ، گاه و بیگاه در میان ویرانه*ها ، اسناد و آثاری از روزگاران سرا??رازی و عظمت ایران بدست میآید چنانکه با خوانده شدن کتیبه*های هخامنشی بسیاری از نکات تاریک تاریخ ایران هخامنشی روشن شده و آنچه که تا چند ده سال پیش جزو ا??سانه و باور نکردنی بوده بصورت حقیقت و واقع درآمده است . با عرض معذرت و ذکر مقدمه که شاید طولانی هم شد اکنون بموضوع اصلی می*پردازم .تولد و کودکی داریوشدر زمانی که کورش*بزرگ دولت جهانی خود را بنیانگذاری مینمود و هر روز بر قلمرو ??رمانروائی خو یش می*ا??زود – یعنی در سال ۵۵۰ ق . م – در خانة ویشتاسب پسر آرشام از بستگان خاندان هخامنشی ، ??رزندی از مادر بزاد که او را داریوش نام نهادند . داریوش در کتیبة بیستون نسبت نامة خود را اینطور شرح میدهد : (( منم داریوش ،شاه بزرگ ، شاه شاهان ، شاه سرزمین پارس ، شاه کشورها پورویشتاسب – نوه آرشام هخامنشی )) داریوش شاه گوید : ((پدر من ویشتاسب ، پدر ویشتاسب آرشام ، پدر آرشام آریارمنا – پدر آریارمنا چپش پش – پدر چپش**پش هخامنشی بود )) . هنوز داریوش خرد ساله بود که مادر ودایگان خود را در پارس ترک گ??ت و بدر دار کورش ر??ت . در دربار شاهی بامنسوبین و عموزادگان خود را که از خاندان مستقیم پادشاهی بودند و هم چنین با نجیب*زادگان و بزرگ*زادگان ایرانی آشنا شد و در میان آنها و با آنها دوره کودکی و آغاز جوانی را گذرانید . با همان بزرگ*زادگان کمان*داری و نیزه*داری بیاموخت . در انواع ورزش*ها داریوش بزودی از هم سالان خود پیشی گر??ت . بموازات تعلیمات سربازی ، بجوانان ??رهنگ و دانش و تعلیمات مذهبی نیز میآموختند . در هنگام ??را گر??تن دانش و ??رهنگ و سایر ورزش*های لازم داریوش از خود نشان داد که دارای قدرت ??کری و روشن*بینی عجیبی است . بواسطة همین استعداد در همان دوران ، رهبری جوانان دربار بعهده داریوش سپرده شد . داریوش در روزگار جوانی با سایر بزرگزادگان دربار کوروش بار آمد و آنچه در طی سالهای جوانی و روزگار کودکی ??را گر??ته بود میتوان اینطور خلاصه نمود ، قدرت ، دلیری ، و??ا ، صمیمیت ،دشمنی با دروغ ، ر??اقت و و??اداری با رهبران آینده ملت و نیز شر?? و ا??تخار نژادی که او را با سایر بزرگزادگان کشور بهم پیوسته بود .شروع خدمت دولتی و پایان تعلیم و تربیتهنگامیکه کوروش کبیر عازم آخرین لشکرکشی خود بر ضد پاساژتها (ماساگت*ها ) بود ، تربیت درباری داریوش نیز تقریبا پایان یا??ته بود و دیگر چیزی نمانده بود وارد خدمت دولتی شود ،در آن هنگام داریوش پا بسن بیست سالگی میگذاشت و مانند سایر نجیب*زادگان می بایست وارد در خدمت لشکری و سیاسی شود . بدین ترتیب داریوش مشاغل لشکری و سیاسی خود را با تاجگذاری کمبوجیه آغاز کرد . اینک دیگر داریوش در ردی?? مردان بشمار است و از لحاظ ساختمان جسمی و روحی بهترین نمونه و نماینده آزاده سوار ایرانی است . برتری داریوش در هنگام تعلیم و تربیت از همگنان خود و هم*چنین اصل و نسب بلند او امکان پیشر??ت*های زیاد ، در دولت کمبوجیه بوی داد . وقتی کمبوجیه بمصر میر??ت داریوش نزه*دار شاه یعنی ((آجودان مخصوص )) پادشاه بود در مصر داریوش تازگی ها را بدقت تمام میدید و بخاطر میسپرد .چه پیش از پادشاه ، خود روشن بین و مو*شکا??ت بود .اندیشه و توجه داریوش نسبت بسرنوشت دولت کروش کبیر روزبروز بیشتر می*شد آنچه داریوش در مصر می*اندیشید نمی*توانست در تطور و تکامل و پیشر??ت امور دولت کمبوجیه مؤثر باشد زیرا جوانی و مقام داریوش باو اجازه نمیداد که در شخص پادشاه یعنی کمبوجیه زیاد مؤثر و متن??ذ باشد . ازطر??ی کمبوجیه بحر?? بزرگان و مشاورین زیاد توجهی نداشت . دریوش سرنوشت دولت هخامنشی را میدید که یکجا می*انجامد ،اما نمی*توانست در آن تغیری بدهد . هنگام مراجعت کمبوجیه از مصر ،داریوش نیز بجانب ایران رهسپار گردید ودر مرگ کمبوجیه حضور داشت . پس از مرگ کمبوجیه در میان آزاده سواران و سپاه ایرانپراکندگی و بی*نظمی بوجود آمد . داریوش توانست بزودی نابسامانی را سر و سامانی دهد .برتخت نشستن داریوش بزرگبا از میان*بردن بردیای دروغی ، تخت شاهی بار دیگر بخاندان هخامنشی برگشت یاران داریوش اورا بر تخت کوروش نشاندند . آرشام و ویشتاسب هر دو بن??ع نوه و پسر خود داریوش از حقوق سلطنت چشم پوشیدند و او را ??رمانروای خود شناختند . پیداست که سایر بزرگان با بسلطنت رسیدن داریوش مت??ق بودند ، زیرا او برتری خود را قبلا ثابت کرده بود . وانگهی کسی میبایست بر او رنگ پادشاهی تکیه زند که از خاندان شاهی باشد و داریوش بود . خودش در کتیبه بیستون می*گوید : ((داریوش شاه گوید : هشت تن از خاندان من پیش از این شاه بوده*اند و من نهمین هستم . ما پشت در پشت شاه بوده*ایم )) . بدین ترتیب در پاسارگاد،در پارس و بر سر آرامگاه کوروش بزرگ ، تاج سلطنت ایران بزرگ را بر سرنهاد و در جامع شهریاری ایران خود را در برابر پیکر کوروش متبرک ساخت و از غذای ساده دیرین پارسی*ها چشید تا پیوستگی ملی را نسبت بقم خود به نحو بارزی نشان داده باشد . بدین گونه و در سال ۵۲۲ ق . م . داریوش شاهنشاه ایران بزرگ شد .درهمان اوقاتی که داریوش بزرگ پس از برگزاری مراسم تاجگذاری خود رهسپار پایتخت دولت هخامنشی – هگمتانه– می*شد ، در خوزستان و بابل شورشهائی بر خواسته بود و اهالی بسیاری از کشورهای تابعه با رسیدن خبر مرگ گئومات موقع ??رصت را برای بدست آوردن آزادی غنیمت شمردند و در صدد بدست آوردن آزادی و تجدید دولت قدیم خود برآمدند . در اثنای این احوال داریوش شخصا ??رماندهی سپاه را برای خوابانیدن شورش و سرکوبی یاغیان بعهده گر??ت و نظم و آرامش و امنیتی خاص بکشورهای تابعه برگردانید . سرکوبی یاغیان و برگردانیدن نظم و آرامش مجدد در مملکت یکسال بطول انجامید . این کار بین سالهای ۵۲۱ – ۵۲۰ ق . م . بود . بقیه دوران ??رمانروائی داریوش بزرگ برای برقراری تشکیلات جدید بشاهنشاهی ایران صر?? شدکه بطور اختصار بعرض خواهد رسید .سازمان کشوری ودارائیچنانکه گذشت داریوش بزرگ پس از برگردانیدن نظم و آرامش در کشور و پس از وحدت کامل کشور و پس از وحدت کامل کشور ، ممالک تابعه را باملاحظات سیاسی و ملی و موقعیت جغرا??یائی به سی بخش قسمت کرد و از میان سرداران و بزرگان ایران ، مردان کاردان و شایسته*یی را ب??رمان??رمائی هر بخش بر میگماشت اینگونه ??رمانروایان را ((خشتن پاون )) یا شهربان میگ??تند . پدر داریوش بزرگ ، ویشتاسب هخامنشی ، خود یکی از آن شهربانان و ??رمانروای سرزمین پارت (خراسان ) بود . برای آنکه شهربانان از حدود اختیارات خود بیشی نجویند و به ستمکاری و آزار مردم نپردازند ، با هر کدام از آنها ماموری ??رستاده میشد که در ظاهر دبیر مخصوص شهربان بود ،ولی در معنی کارهای او را بازرسی میکرد و اخبار وقایع حوزه ??رمان??رمائی شهربان را بمرکز گزارش میداد . این مقام حتی در ایران پس از اسلام هم برجای بود داریوش در هر سال دوبار دوتن را از پایتخت برای بازرسی بهریک از شهرها می*??رستاد که این دو ن??ر بنام چشم و گوش شاه شناخته شده بودند .روش پرداخت مالیاتپیش از داریوش بزرگ پرداخت مالیات در ایران روش درستی نداشت و ملت های تابعه هر سال هدایائی بدر بار شاهنشاه ایران می??ر ستادند . اما داریوش برای هر یک از ملت*ها با ملاحظات ثروت و وسعت مملکت مالیات بوجه نقد معین کرد . او آنقدر نسبت به پرداخت مالیات تخ??ی?? قائل شده بود که در این باره پلو تارک مینویسد : (( داریوش چون مقدار مالیات هر شهر را معین میکرد ، در پی تحقیق بر می*آمد که آیا مردم می*توانند این مبلغ معین شده را بپردازندیا خیر؟چون از هر کجا پاسخ موا??ق میرسید ، باز هم پادشاه دستور میداد مالیات تعیین شده را نص?? کنند – چون سبب را پرسیدند – پادشاه جواب داد که شهربانان هم برای مصار?? خود چیزی از مردم خواهند گر??ت و باید از مالیات اخذ شده کاسته شود تا بر مردم تحمیلی نشده باشد )) .پست وچاپاردر هر ایالتی ، ساتراپ*ها ، مالیات را را جمع*آوری میکردند و سربازان پیاده و سوار را نگهداری مینودند ، تشکیلات وسیعی برای این عمل لازم بود . مرکز این تشکیلات شهر شوش بود که تقریبا در قلب کشور قرار داشت . از شوش بتمام کشورهای تابعه دستور صادر می شد واز تمام نقاتط اطلاعت به شوش میرسد . برای این که شاهنشاه بتواند باتمام ادارات وممالک تابعه بسهولت رابطه داشته باشد واطلاعات را زود دریا??ت نماید ، پیکهای سریعی ایجاد کرده بود که مورد تحسین یونانیها واقع شد . در نقاط معینی ، درتمام جادهای بزرگ وسایل بخصوصی ??راهم کرده بودند تا پیک شاهنشاهی یا چاپار بتواند بدون توق?? بمقصد برسد . پیکها از میان اشخاص محترم برگزیده میشدند ، چنانکه در تاریخ آمده است که داریوش سوم پیش از رسیدن بپادشاهی چندی چاپار مخصوص بود .در حقیقت هخامنشیها مخترع پست و چاپار بودند .این طریقه را ابتدا مصریها و بعد رومیها از ایران اقتباس کردند – سپس در تمام مغرب زمین در طول قرنهای متمادی معمول گردید .ایجاد راههابرای اینکه اخبار کشور زودتر بمرکز برسد و هم چنین روابط بازرگانی و اداری و سیاسی و لشکری میان مراکز و نواحی دوردست باقی بماند ، داریوش به ساختن راههای مختل?? پرداخت . از آن جمله راه شاهی بود که از تمام کشورهای تابعه میگذشت . هرودوت مینویسد که طول این راه ۲۹۰۰ کیلومتر بوده و تمام وسایل آسایش و راحتی در طول راه برای مسا??ران آماده بوده است و حتی مینویسد که در هر چهار ??رسنگ مهمانخانه*أی ساخته شده بود و همه جا خوراک و اسب و لوازم سحر مهیا بوده و این راه دراز را با وسایل آن زمان کاروانها در یکصد و یازده روز و مسا??ران پیاده ، در مدت نود روز میپیمودند . داریوش بساختن راههای دریائی نیز همت گماشت چنانکه برای متصل کردن دریای مدیترانه به دریای احمر دستور بح??ر کانال سوئز داد و این واقعه بر روی کتیبه بدست آمده و چنین نوشته شده است : ((منم داریوش ، شاه بزرگ ، شاه شاهان ، پادشاه کشورهائی که مسکن همه نژادهاست ، شاه این سرزمین بزرگ ، تا کشورهای دوردست ، پسر ویشتاسب هخامنشی ، داریوش شاه گوید : من پارسی*ام ، از مصر را گر??تم ، امر کردم این کانال را بکنند ، این کانال کنده شده چنانکه ??رمان دادم ، کشتی*ها روانه شدند ، چنانکه اراده من بود )) یک مورخ اروپائی در این خصوص میگوید : ((واقعا باید نظر بلند استقامت داریوش را در اجرای منویاتش تقدیر کرد ))دادگستریداریوش بر همه دادرسان کشور خویش سمت ریاست داشت و احکام نهائی از جانب شخص شاهنشاه صادر میشد . مجازات نسبت به گناه مجرم تغییر میکرد و شاهنشاه هخامنشی در برابر هیچ گناهی و در هیچگونه مجازاتی برای د??عه اول حکم اعداد گناهکاری را صادر نمیکرد . چنانکه وقتی یکی از گناهکاران که سمت دولتی نیز داشت در دادگاهی محکوم باعداد شده بود ولی شاهنشاه حکم نهائی را لغو کرد و دستور داد از کشتن او صر??نظر شود و گ??ت این شخص پیش از این خدماتی هم انجام داده است . شاهنشاه ایران از گر??تن رشوه (پارک) سخت بیزار بود ، چنانکه کمبوجیه نیز از این کار بسیار ن??رت داشت و داستان قاضی که رشوه گر??ته بود و کمبوجیه امر کرد پوستش را کنده و بر روی تخت دادرسی انداختند و پسر همان قاضی را بر تخت نشاندند مشهور است کمبوجیه به پسر قاضی که جانشین پدر شده بود خطاب کرد و گ??ت : هر گاه میخواهی بیداد کنی و از مردم رشوه بستانی بر پوست پدرت نگاه کن و عاقبت شوم این کار زشت را در نظر گیرید . در خصوص دادگستری و رعایت کامل حقوق ضعی?? و قوی و پاداش نیکوکاران و کی??ر بدکاران ، شاهنشاه داریوش خود چنین گوید (نه من و نه دودمانم درغگو و بی انصا?? و بد قول نبودیم ، من برابر حق و عدالت ر??تار کردم نه ناتوان و نه توانا را نیازردم ، نیکوکار را نیک نواختم و بدکار را سخت کی??ر دادم ) داریوش نخستین شاهنشاهی است که یک قانون کامل مدنی تدوین کرد و برای ملتهای تابعه به تناسب احوال و اوضاع کشور وضع نمود . معتقدات مذهبی کشورهای تابعه را با دیده احترام مینگریست ، چنانکه داستان ر??تن او به معابد مصریها و جایزه*أی که برای یا??تن (گاو آپیس ) تعیین نمود در تاریخ مشهور است .سازمان لشکریدر زمان داریوش بزرگ سازمان لشکری نیز به صورت بهتر و آبرومندی در آمد و به آن نظم و ترتیب صحیح داده شد . دسته*های سپاهی از ده هزار سرباز زبده و اصیل ایرانی درست کرد که از عهده آنها هیچوقت کاسته نمیشد و آنان را سپاه جویدان میگ??تند این سپاه همیشه آماده به خدمت بود و ا??راد آن همگی جنگ آزموده و دلیر و در تیراندازی و سواری سرآمد دیگران بودند . همچنین در پایتخت هر یک از کشورهای تابع پادگانهایی برای ح??ظ امنیت گذاشته بود .بازرگانی و کشاورزیبا ساختن راهها ، در زمان شاهنشاهی داریوش بزرگ ، بازرگانی نیز تغییر ??وق*العاده*أی کرد هر شهربان و یا ساتراپی که هر شهر را آبادتر نگهداری مینمود ، داریوش بر وسعت ??رمانروایی او میا??زود . و به عکس اگر مشاهده مینمود که استانی کم جمعیت و بیحاصل است معلوم میشد که این وضع از ستمکاری و سهل انگاری شهربان پدید آمده است و معلوم است که آن شهربان را به سختی مجازات میکرد یکی از کارهای شایان توجه شاهان ایران که در امر تجارت بسیار موثر بود ، روج سکه است . پیش از داریوش بزرگ در ایران باستان معامله با جنس انجام میگر??ت حتی حق*الزحمه پزشکان نیز با جنس پرداخت میشد . داریوش برای آنکه کار معامله و داد و ستد تسهیل تر کرده باشد با اهمیت مسکوک پی برده بود و دستور داد از طلا و نقره سکه*هایی ساختند و پول را در کشورهای تابعه رواج داد . تنها پیش از داریوش بزرگ لیدیها بودند که به اهمیت مسکوک واق?? بودند و در حدود قرن ه??تم پیش از میلاد سکه زده بودند اما سکه آنها در تمام ممالک رایج نبود .دانش و ??رهنگگرچه از ادبیات و علوم روزگار داریوش بزرگ اثر گویایی نمانده است ، اما همین مقدار کتیبه*ها و قرائنی که در دست است میرساند که داریوش به ??رهنگ و دانش و هنر توجهی خاص داشته است . چنانکه برروی مجسمه یکی از حکمرانان دست نشانده داریوش بزرگ این طور خوانده میشود : (پادشاه مصر و دیگر کشورها داریوش بزرگ ، به من امر کرد که به مصر روم مقصود این بود که معابد مصر که ویران شده بود بسازم … به مؤسسات کتاب بدهم …… و جوانان را برای تعلیم و تربیت به اشخاص کار آزموده سپردند و برای آنان چیزهای م??ید و آلات و ادوات موا??ق کتابهای ایشان ??راهم ساختند . چنین بود اقدام اعلی حضرت چو او ??ایده علم پزشکی میدانست که میخواست جان بیماران را از بیماریها رهایی بخشد ) . پرواضح است شاهنشاهی که برای کشور تحت الحمایه چنین او امری صادر ??رماید بی شک برای کشور خودش بیشتر و بهتر کرده است در زمان داریوش علمای یونانی در خدمت شاهنشاه ایران در شوش به سر میبردند یکی از این دانشمندان سیکیل*** Skylax جغرا??یدان معرو?? بوده که در تاریخ ۵۱۹ قمری میلادی داریوش او را معمور کرد تا جریان س??لای رود سند را با کشتی بپیماید . حضور اطبای خارجی چه در زمان داریوش بزرگ و چه بعد از ان در دربار پادشاهان هخامنشی برای ما مسلم است . اولین و معرو??ترین آنها جراح قابلی از اهل کروتون دموسدس نام دارد که بدربار داریوش دعوت شد . در آن هنگام اطبای رسمی داریوش مصری بودند و چون روزی یکی از او سخنهای شاهنشاه ایران در ر??تگی پیدا کرد و اطبای مصری از معالجه عاجز ماندند مورد غضب قرار گر??تند در این هنگام دموسدس که در دربار بود بآسانی پادشاه را معالجه کرد ، از آن پس داریوش آنی او را از خود جدا نکرد . هر چند او اندیشه*أی جز بازگشت بوطن نداشت و حتی مو??قیتش در معالجه شاهنشاه سبب اسارت بی سرانجام او گردید ، ولی مو??قیت دیگری آنرا او را بوطن بازگردانید . بدین شرح که روزی ملکه اتوسا بمرض سختی دچار شد و طبیب یونانی او را معالجه نمود و در مقابل از او تقاضا کرد که از شاهنشاه خواهش کند تا اجازه دهد بکشور خود برگردد . داریوش این تقاضا را پذیر??ت و دموسدس در ضمن مسا??رت همراهانش را اغ??ال کرد و خود را به کروتن رسانیده و علم طب را در آن شهر رواج داد . این اطلاعات را طبیب دیگر یونانی کتزیاس Ctesiasکه در دربار هخامنشی طبابت میکرد برای ما نقل کرده و کتابی که وی راجع به اوضاع ایران نوشته بسیار قابل توجه بوده است اما حی?? که قسمت مهم آن م??قود شده و به دست ما نرسیده است . اگر چه ، به علت نبودن مدارک ، ما نمیتوانیم سهم ایرانیان را در علوم زمان هخامنشی معین کنیم ، ولی لااقل میتوانیم بگوییم که ایران در تاریخ علوم است سهم بسیار مهمی در پیشر??ت علوم در دنیای قدیم داشته است .ر??تار داریوش نسبت به پیروان سایر مذاهبر??تار کوروش کبیر نسبت به قوم یهود در تاریخ مشهور است عملا کوروش کبیر در سال تسخیر بابل (۵۳۹ ق.م) دستوری صادر کرد که یهودیان به بیت المقدس برگردند و معبد خود را از نو بسازند . باین ترتیب کاروانهای تعبید شدگان به مملکت خود برگشته و تحت نظارت ساتراپ ماورای ??رات ، کشور یهود تدریجا احیا گردید . مهذا مشکلات از هر طر?? برخاست . در سال ۵۲۲ قمری میلادی در ابتدای سلطنت داریوش اول (بزرگ شد ، معبد یهودیها هنوز تمام نشده بود ، داریوش بزرگ اجازه ساختمان را که کوروش کبیر داده بود مجددا تایید کرد و در سال ۵۱۵ ق.م یهودیها رسما معبد خود را ا??تتاح کردند. نه تنها داریوش با قوم یهود چنین معامله نمود بلکه همانطور که عرض کردم در مصر نیز برای یا??تن (گاوآپیس) مبلغ یکصد تالان (دویست هزار تومان به پول امروز) جایزه معلوم کرده بودند و نیز معابد مصریان دیدن کرد و به خدایان آنها احترام نمود نه تنها داریوش خود به معتقدات و آیین ممالک تابعه با دیده احترام مینگریست بلکه سرداران و ساتراپهای او نیز موظ?? بودند که معتقدات کشورها را مقدس و محترم بدارند . حتی این سیاست صحیح را پس از بیست قرن امپراطوری انگلیس در هندوستان به مورد اجرا گذاشت و ??ایده زیاد از آن به دست آورد .پایان کارداریوش بزرگ هنگامی که ، مقدمات کار را برای عظمت به یونان ??راهم مینمود در همین هنگام نیز ، بر طبق رسوم کهن ، جانشین خود را تعیین نمود . خشایارشا پسر ارشد وی که بزرگترین ??رزند ملکه آتوسا دختر کوروش کبیر بود به جانشینی انتخاب شد . در آستانه نبرد با ملت بزرگ یونان و در هنگامی که آماده لشکرکشی مجدد به مصر بود یعنی در پاییز ۴۸۶ ق.م ناگهان دست اجل ، شاهنشاه بزرگ را از ملت وی ربود ، بدین ترتیب داریوش پس از ه??تاد و چهار سال زندگی و سی و شش سال سلطنت (۴۸۶ – ۵۲۲ ق.م) چشم از جهان پوشید آرامگاه داریوش بزرگ در نقش رستم و در چهار کیلومتری تخت جمشید واقع است .خصایل داریوشداریوش بزرگ پادشاهی بود عاقل ، با اراده و دانا ر??تارش با ملل تابعه معتدل بود . در انتخاب حکام و شهردارها نظر صائب داشت و کمتر در دادن پاداش و یا مجازات به خطا میر??ت . داریوش بزرگ ، سلطنت ایران را از نو بنیاد نهاد و اگر پس از مرگ کمبوجیه او به تخت سلطنت ننشسته بود ، به طور مسلم در آن قائله خطرناک ، دولت هخامنشی نیز مانند دولت ماد در همان جا پایان میپذیر??ت . داریوش بزرگ ، چنان پایه و اساسی برای تشکیل شاهنشاهی خود استوار نمود که در آن زمان و در آن محیط بهتر از آن عملی نبود . تشکیلاتی که داریوش بنیانگذاری کرده بود ، دولت وسیع هخامنشی را با وجود بی لیاقتی اکثر پادشاهان بعد از داریوش ، تقریبا دویست سال به پا داشت . در زمان داریوش بزرگ ، دولت ایران باعلی درجه وسیعت خود رسید . دانشمندان داریوش را یکی از بزرگترین پادشاهان ایران دانسته و او را با عنوان واقعی (شاه بزرگ) خوانده*اند . نلیدکه دانشمند آلمانی که خودش صراحتا میگوید از ایرانیان خوشش نمی*آمد ، راجع به داریوش بزرگ این چنین نوشته است : (داریوش مهمترین پادشاه هخامنشی و بی شک در میان پادشاهان ملی ایران از همه انها نمایانتر است . ??قط خسرو اول ساسانی (انوشیروان) و شاه عباس کبیر ص??وی را میتوان با او مقایسه کرد ) . یکی از مورخین جدید اروپایی او را با ??راعنه نامی مصر و پادشاهان بزرگ آشور به پادشان بابل مقایسه کرده و به این نتیجه رسیده که داریوش بزرگ بزرگترین پادشاه مشرق بوده است .این بود خلاصه بسیار مختصر از سیمای شاهنشاهی که مدت سی وشش سال با قدرت توأم با عدل و انصا?? ??رمانروایی کرده است .
  9. پیشگوئی هاى نوسترآداموس و ایران جالب???ترین نکته در مورد پیشگوئیهاى نوسترآداموس آن است که وى به ندرت نام کشورى را به صراحت و آشکارا ذکر مى???کند، حال آنکه در مورد ایران (Parsia) به صراحت عنوان مى???کند که ایران، جهان را تسخیر خواهد کرد. به گزارش باکری آنلاین، هنگامى که "پل ترنر" ، تهیه کننده معرو?? استرالیایى در طى برنامه???اى ماهواره???اى تحت عنوان: "نوستر آداموس: مردى که ??ردا را پیش???بینى مى???کند", خطر روزا??زون ایران وانقلاب اسلامى ایران براى غرب و تمدن غربى مطرح کرد و در طى این برنامه تمام آنچه را که نوسترآداموس در بیش از ۳۹۰ سال پیش از آن تاریخ آگوست ۱۹۸۹م پیشگوئى کرده بود منتسب به ایران کرد؛ هیچ سیاستمدارى حر?? وى را چندان جدى نگر??ت؛ چرا که موقعیت ایران در سال ۱۹۸۹، نه تنها به هیچ وجه مناسب نبود؛ بلکه به واسطه جنگ تحمیلى و عواقب ناشى از آن و تحریمهاى شدید اقتصادى بسیار شکننده و حساس بود.لیکن پس از به واقعیت پیوستن واقعه یازدهم سپتامبر در آمریکا که ات??اقاً در ??یلم به صراحت به آن اشاره مى???شود (وقوع دو ان??جار مهیب و عظیم در "New City")همگان شگ??ت???زده و نگران شدند؛ به نحوى که رئیس???جمهور نه چندان باهوش آمریکا، پس از وقوع این حادثه به تبعیت از نوسترآداموس، ایران را هم یکى از "محورهاى شرارت" در جهان معر??ى کرد و از این طریق بر وحشت و ترس عمیق هیأت حاکمه آمریکا از ایران (پرشیا) صحّه گذاشت. در این مقاله سعى نگارنده بر آن نیست که بر پیشگوئیهاى نوسترآداموس صحّه بگذارد یا از آن د??اع کند و یا به هر طریق ممکن آن را خزعبلاتى هذیان???گونه جلوه دهد؛ بلکه حداکثر کوشش نگارنده بر آن است که دیدگاه غرب و تمدن غربى نسبت به پیشگوئیهاى شگ??ت???آور نوسترآداموس را مورد بررسى و مداقه قرار داده و این پیشگوئیها را که اغلب درباره ایران یا کشورهاى اسلامى بوده؛ مورد بررسى قرار دهد. البته بایستى در نظر گر??ت که بدون شناخت این پیشگوى کبیر نمى???توان حساسیتهاى انسان غربى نسبت به انسان شرقى را شناخت؛ چرا که اغلب سیاستمداران و مت??کران غربى عمیقاً به ستاره???شناسى، طالع???بینى و آینده???نگرى همراه با ادبیات رمزى (Occult) معتقدند و حتى نظریه???پرداز معرو?? هاروارد؛ یعنى ساموئل هانتینگتون نیز تئورى برخورد تمدنها ( (The clash of civilizations را از نوسترآداموس به عاریت گر??ته است. پیشگویى نوسترآداموس درباره واقعه یازدهم سپتامبر و تأثیر شگر??ى که بر نگرش و ??رهنگ آمریکایى گذاشت مى???تواند منجر به تحولى اساسى نسبت به دیدگاه غرب درباره انقلاب اسلامى ایران شود، همانکه نباید به سادگى از کنار آن گذشت. "... آسمان، در چهل و پنج درجه (مختصات جغرا??یایى نیویورک؟!) خواهد سوخت، آتش به شهر جدید (New City)، نزدیک مى???شود".جالب???ترین نکته در مورد پیشگوئیهاى نوسترآداموس آن است که وى به ندرت نام کشورى را به صراحت و آشکارا ذکر مى???کند، حال آنکه در مورد ایران (Parsia) به صراحت عنوان مى???کند که ایران، جهان را تسخیر خواهد کرد. ایران از طریق آناتولى، ??رانسه و ایتالیا را ??تح خواهد کرد و بالاخره ایران باعث وقوع جنگ جهانى سوم خواهد شد.بنابراین، در گام نخست بایستى نوسترآداموس را بیشتر و بهتر بشناسیم و راز و رمز تأثیرگذارى وى بر تمدن غربى را از این طریق دریابیم. میشل دونوسترادام Michel De Nostradame که بیشتر با نام لاتین خود؛ یعنى نوسترآداموس (Nostr Adamus) شناخته شده است؛ در روز چهاردهم دسامبر سال ۱۵۰۳ م. در ناحیه "سن رمى" ??رانسه متولد شد. خانواده وى از شجره پزشکى یهودى و ایتالیایى الاصل بود. پدر بزرگ وى در شکل???گیرى و تربیت نوسترآداموس نقش اساسى داشته و آموزه???هاى اشراقى مکتب کابالیست???ها را مستقیماً به وى تعلیم داده است. نوسترآداموس در سن ۲۲ سالگى از دانشگاه بسیار معتبر آن روزگار ??رانسه؛ یعنى مون???پلیه در رشته پزشکى ??ارغ???التحصیل شد و براى نجات بیماران از بیمارى مرگ سیاه یا طاعون، بلا??اصله مشغول به کار شد. شاوینى، پیرو و م??سر معرو?? نوسترآداموس مى???نویسد که وى سه سال تمام بر روى نخستین اشعار وحى???آمیز خود که از آینده و رویدادهاى آن خبر مى???آورد کارکرد و در سال ۱۵۵۵م. د??ترى را - که در بر گیرنده بیش از سیصد پیشگویى شعرگونه بود - به پسرش سزار هدیه کرد.سپس در سالهاى بعد مجموعه کاملى از شعرواره???هاى نوسترآداموس در ۱۰۰۰ قطعه؛ یعنى ۱۰ سانتورى که هر سانتورى مشتمل بر ۱۰۰ قطعه بود، را منتشر شد. نوسترآداموس بر خلا?? شایعات واهى و عبثى که پیرامون شیطان???پرستى و خداستیزى به وى نسبت داده???اند، ??ردى عمیقاً مؤمن و پاى???بند به مذهب کاتولیک به بود و در نامه???اى به پسرش صریحاً متذکر مى???شود که: "... و از زمانى که اراده ذات خداوند متعال بر این قرار گر??ته که تو ??قط در نور طبیعى و در این نقطه زمین به دنیا بیایى... از آنجایى که برایم ممکن نیست نوشته???اى را به صورت رسمى و کامل برایت به ارث بگذارم؛ چون بر اثر بى???عدالتى و گذشت زمان نابود خواهد شد...؛ چون که همه چیز تحت اختیار و سلطه قادر متعال و خداوند یکتا قرار دارد". در واقع او با این عبارات، صریحاً اشاره به عدم اصالت ادبیات رمزى علم اخترشناسى و طالع???بینى نموده است و همه اراده???ها را موکول به خواست و اراده خداوند متعال مى???نماید. بررسى پیشگوئیهاى نوسترآداموس درباره "جهانى شدن انقلاب اسلامى ایران" "شاهزاده عرب، مریخ، خورشید، ناهید، شیر، حکومت کلیسا را از طریق دریا از پاى در خواهد آورد، از جانب ایران (پرشیا) بیش از یک میلیون پرهیزگار به بیزانس و مصر، به سوى شمال هجوم خواهند آورد". "از کشور عربى خوشبخت (در منطقه غنى و ثروتمند اعراب) شخصى قدرتمند و مسلط بر شریعت [حضرت] محمد(ص) زاده خواهد شد، اسپانیا را به دردسر انداخته و بر گرانادا (غرناطه) مستولى مى???شود. از طریق دریا بر مردم نیکوزیا ظ??ر خواهد یا??ت". "مرد مشرقى از محل استقرار خویش خارج خواهد شد، براى دیدار ??رانسه از کوه آپونین خواهد گذشت، از ??راز آسمان، از بر?????ها، دریاها و کوهها گذر خواهد کرد و همگان را با عصایش مضروب خواهد کرد..." ادبیات رمزآلود، واژه???اى است که به بهترین نحو مى???تواند عمق معانى شعرواره???هاى نوسترآداموس را بیان کند؛ چرا که طبق نظر اغلب م??سران معرو?? نوسترآداموس؛ یعنى اریکاچیتهام، گى بوحک و ژان شارل دو ??ن برون، حداقل وقایع ذیل را مى???توان بدون هیچ شک و تردیدى از میان شعرواره???هاى رمز آلود نوسترآداموس بر شمرد: آتش???سوزى بزرگ لندن در سال ۱۶۶۶م. اعدام چارلز اول، روى کارآمدن حکومت مذهبى کرامول در انگلستان، وقوع انقلاب ??رانسه، انقلاب روسیه، رویارویى استالین و تروتسکى پس از مرگ لنین، اضمحلال رژیم شوروى، اعدام لویى شانزدهم و مارى آنتوانت، به قدرت رسیدن ناپلئون و انتخاب لقب امپراتور توسط وى، به قدرت رسیدن هیتلر و رژیم نازى، به قدرت رسیدن موسولینى در ایتالیا و ژنرال ??رانکو در اسپانیا، ترور کندى، سقوط شاه ایران و وقوع انقلاب اسلامى در ایران، رهبرى امام خمینى(ره) از ??رانسه - او دقیقاً عنوان مى???کند که رهبر ایران از ??رانسه باعث سقوط شاه ایران مى???شود - ، وقوع حادثه یازدهم سپتامبر و آتشى که در برجهاى دوقلوى شهر جدید (نیویورک) ایجاد مى???شود و بسیارى از حوادث تاریخى دیگر از سالهاى ۱۵۵۵ میلادى به بعد که حدوداً ۴۵۰ سال را دربر مى???گیرد. "دو محاصره، در گرمایى سوزان، انجام مى???گیرد. آن مرد، از ??شار تشنگى، به خاطر دو ??نجان مملو از آب، کشته مى???شود. دژ نظامى، مملو مى???شود، و یک آرمانگراى کهنسال{امام خمینى (ره) }نشانه???هاى نیرا (سرزمین ایران) را به اهالى ژنو [سازمان ملل متحد[ نشان خواهد داد."رهبر پاریس، اسپانیاى بزرگ را اشغال مى???کند، کشتیهاى جنگى در برابر مسلمانان [محمدى???ها] که از پارتیا [ناحیه???اى در ایران] و مدیا [ناحیه???اى در ایران] برخاسته???اند، مى???ایستند. آن مرد، سیکلاد [اروپا] را تاراج مى???کند، و آنگاه انتظارى بزرگ در بندر یونان حکم??رما مى???شود. در مجموع نوسترآداموس به این موضوع به صراحت اشاره مى???کند که ایران (پارت، نیرا، پرشیا، مدیا) با کمک مسلمانان سراسر جهان، از جمله کشورهاى عربى و مخصوصاً سوریه، عربستان سعودى و لیبى حکومت مقتدرى را تشکیل مى???دهند و پس از جنگى مذهبى که هسته آن از لبنان شروع مى???شود و عمدتاً بر علیه اسرائیل است، جهان را به تسخیر خود درمى???آورند و سپس جنگى جهانى و عظیم رخ خواهد داد و جهان نابود خواهد شد.در هنگامه دمیدن خورشید، آتش بزرگ، دیده خواهد شد؛ صدا و روشنایى، در امتداد شمال، ادامه خواهد یا??ت. در میانه کره خاک، مرگ و آواى مرگ، شنیده خواهد شد؛ مرگ از درون سلاحها، آتش و خشکسالى آنان را به انتظار خواهند نشاند. در خاتمه، این سرزمین به واسطه جنگ جهانى سوم نابود و نامسکون خواهد شدسرزمین مسکونى، از سکنه خالى خواهد شد؛ براى به دست آوردن سرزمینها، جدال و اختلا?? شدیدى درمى???گیرد؛ قلمروها به مردانى سپرده خواهد شد؛ که از غرور و سربلندى تهى خواهند بود. سپس، براى برادران بزرگ، ن??اق و مرگ پیش خواهد آمد. و از چنین برمى???آید که ایران، جهان را ابتدا از طریق حمله به ترکیه (و مقدونیه) به تصر?? خود درخواهد آورد: شب در آسمان، مشعلى رو به خاموشى، دیده خواهد شد. در مرکز رن، جنگ و خشکسالى به بار مى???آید، کمک خیلى دیر مى???رسد. پرشیا (ایران) حمله آورده و ماگدونیا و در جاى دیگر مى???گوید: (مقدونیه) را به محاصره درمى???آورد.تو اى ??رانسه! اگر، از آبهاى لیگوریا گذر کنى؛ خود را، در میانه دریا و جزایر، در محاصره خواهى یا??ت؛ و پیروان محمد، در برابر تو خواهند ایستاد. و همچنین تو، اى دریاى آدریاتیک! استخوان خران و اسبان را خواهى جوید.و باز مى???گوید: آن مرد، با سلاحها و آتش درخشان، در نزدیکى دریاى سیاه، از پرشیا براى تسخیر ترابوزان خواهد آمد. ??اروس و میتیلن به لرزه در خواهد آمد؛ خورشید، دریاى آدریاتیک را که مملو از اجساد اعراب است؛ روشن خواهد کرد. و سپس نوسترآداموس، عواقب جنگ اتمى و نابودى تدریجى جهان به واسطه جنگ جهانى سوم را شرح مى???دهد: "کسو??ى در پیش خواهد بود که از زمان آ??رینش گیتى تا زمان مرگ و مصائب حضرت مسیح و از آن زمان تا به امروز هرگز رخ نداده است و جهان چنین ظلمتى به خود ندیده است..."که در این مورد آیات مربوط به قیامت در سوره قیامت به ذهن انسان تداعى مى???شود: ??إذا برق البصر و خس?? القمر و جمع الشمس و القمر یقول الإنسان یومئذ أین الم??رّ. هنگامى که بینایى خیره مى???گردد، و ماه ??رو مى???رود، و خورشید و ماه گرد هم آیند، آن روز انسان مى???گوید: به کجا ??رار کنم؟ "مرد والامقامى از تبار عرب به زودى پیش خواهد تاخت. از سوى اهالى بیزانس به او خیانت خواهد شد. از شهر قدیمى رودس به پیشواز او خواهند آمد، از جانب هانگرى [مجارستان] متحمل آزار بسیار خواهد شد.""در حوالى دریاى آدریاتیک بر اثر تو??انى عظیم، کشتى غرق مى???شود و زمین به لرزه درآید و به سوى آسمان پرتاب مى???شود و دوباره ??رو مى???ا??تد؛ در مصر جنبش پیروان محمد ا??زایش مى???یابد و پیکى به (آن سوى مرزها) ??رستاده مى???شود تا خبر را اعلان کند.""... شهرها آلوده و کثی?? گشته، باعث اعتراض و شرمسارى زیادى خواهد شد، و تاریکى و جهل ??قط با درخشش نور از بین مى???رود و با تغییراتى حکومت جهل و ظلمت پایان خواهد یا??ت..."رهبرى اصلى مشرق زمین با شورشهاى زیادى روبرو خواهد شد، که اکثراً از طر?? شمالى???ها و غربى???هاى مغلوب شده است، که عده???اى کشته و برخى مورد آزار قرار گر??ته???اند و بقیه در حال گریزند و ??رزندانشان که از زنان متعددى هستند، زندانى شده???اند.م.پ. ادوارد در کتاب خود در باب پیشگوئیهاى نوسترآداموس نقل مى???کند که سانتورى هشتم، قطعه ۶ مربوط به وقوع جنگ جهانى سوم است: "... جنگ و خونریزى براى مرتبه سوم حتمى است؛ آتش به حدى است که دریاها به جوش مى???آید و از دولت???ها ??قط دو دولت و از جهان ??قط نیمى باقى مى???ماند..."شاهزاده لیبیایى [که نماینده حکومت ایران است] در غرب به قدرت خواهد رسید، یک ??رانسوى از اعراب به شدت مکدر خواهد شد، دانشمند ادیب [ادبا] خود را با اوضاع و??ق خواهند داد، زبان عرب بر ??رانسه پیشى مى???گیرد..."در نزدیکى سوربن جهت حمله به مجارستان قهرمانى از اهالى برودها [سیاه???پوستان] به آنان هشدار خواهد داد. رهبر بیزانس، سالون از اسلاوینا، آنان را به شریعت محمد[(ص)] در خواهد آورد. همچنین نوسترآداموس در چنین مى???سراید که: »امپراتورى مقدس به آلمان خواهد آمد؛ پیروان اسماعیل جایگاه بى???مانع خواهند یا??ت. آدمهاى نادان همچنان خواستار کارمانى [شریعت کهنه] هستند. تمامى حمایت کنندگان [محمد(ص)] سراسر گیتى را خواهند پوشاند."بنابراین، نوسترآداموس در اغلب سانتورى???ها از جمله سانتورى ۵ نسبت به ??تح جهان به وسیله شریعت حضرت محمد(ص) به غرب و تمدن غربى هشدار مى???دهد و به جهانیان اعلام مى???کند که روزى مسلمانان به رهبرى ایران و تمدن ایرانى بر جهان مسلط خواهند شد که این بى???شک در پیوند با گسترش و جهانى شدن انقلاب اسلامى ایران است. مهمترین پیشگویی های نوستر آداموس :هنری دوم از ??رانسهقبل از وقوع حادثه هیچکس در دربار ??رانسه جرات نداشت سخنی از پیشگوئی نوستر اداموس به میان اورد.او نحوه مردن شاه هنری را پیشگوئی کرده بود:شیر جوان ??ایق خواهد امد بر شیر پیردر نخستین یورش در صحنه نبرداو چشمهای خصم خود راکه در مح??ظه ای طلایی قرار داردسوراخ خواهد کرد.با دو زخم و یک زخم و بعد مرگی سخت.۴سال بعد در ۱۵۵۹ این پیشگوئی بوقوع پیوست.هنری که یکی از نشانه های خانوادگیش شیر بود با ا??سری جوان بنام مونتگمری (??رمانده گارد اسکاتلندیش) دوستی نزدیکی داشت.این ا??سر روزی بی مقدمه به او حمله کرد و کلاهخود او را با نیزه سوراخ کرد و او از ناحیه سر و گردن به سختی مجروح شد و بعد از ۱۰ روز عذاب درگذشت.پیشگوئیهای شگ??ت انگیز نوستر اداموس: برای کاترین دومدیسی (همسر هنری) ضربه ای سخت بود اما باعث شد تا او به آداموس ایمان اورد و از مریدان او شود.نوستر نیز به عنوان قدرشناسی تصویر تمام ??رمانروایان اینده ??رانسه را در قصر او بر روی اینه ای منعکس کرد.شاید اینکار از بازتاب نقاشیهایی که در اتاق مجاور نصب شده بود: بر روی اینه بوجود امد.اما کاترین که خرا??اتی بود به شدت تحت تاثیر قرار گر??ت و حمایت از نوستر اداموس را کاملا بر عهده گر??ت و نوستر با پشتیبانی ملکه توانست با ??راغ خاطر به پیشگوئی اینده بپردازد.نوستر پیشگوئی کرد که ۳ ??رزند پسر کاترین قبل از او خواهند مرد.ناپلئون:نوستر اداموس ظهور ناپلئون را پیشگوئی کرده و از او به عنوان نخستین ضد مسیح نام می برد (دومین ضد مسیح هیتلر و سومین ضد مسیح هنوز ظهور نکرده است) درباره رسیدن ناپلئون به قدرت و سالهای امپراتوریش می نویسد:امپراتوری نزدیک ایتالیا زاده خواهد شد کهامپراتوری را قدر بسیار خواهد نهاد.ناپلئون هم قدرت سیاسی ??رانسه را بالا برد و هم قدرت نظامی ان را.نوستر درباره سرانجام ناپلئون چنین پیشگوئی کرده است:امپراتور بزرگ تبعید خواهد شدبه مکانی کوچکو دوباره سر بر خواهد داشتو در مکانی کوچک سرنوشتشبه اخر خواهد رسید.ناپلئون به جزیره کوچک الب تبعید شد اما بعد از ۱۰۰ روز از انجا گریخت و دوباره قدرتش را احیا کرد و سرانجام در جزیره سنت هلن درگذشت.لوئی پاستور :پیشگوئیهای نوستر در مورد وقایع جدید به اندازه وقایع قدیم قابل توجه است.در این مورد هم نام و هم تاریخ ماجرا ذکر شده است:پاستور جوان رب النوعی تکریم: خواهد شدان هنگام که ماه چرخش خود را به پایان رساند.وقتی پاستور در ۱۸۸۹ انستیتو پاستور را تاسیس کرد کش??یات بزرگی در علم پزشکی به ظهور رسید.چرخش ماه به دور زمین هر ۱۹ سال یکبار ات??اق می ا??تد.یکی از این چرخشها در ۱۸۸۹ کامل شد.آدول?? هیتلر :نوستر چند پیشگوئی خارق العاده و دقیق درباره رهبر نازیها کرده است.در یکی از آنها خلاصه ای از زندگی او را ارائه می کند و از مرگ نامعلوم او سخن می گوید:در کوهستانهای اتریس نزدیک رایناز پدر و مادری معمولی زاده خواهد شد مردی که مدعی د??اع از لهستان و مجارستان خواهد بودپایان کار او هرگز دانسته نخواهد شد.شعر دیگری از نخستین سالهای جنگ وقتی که ارتش المان در طول جبهه بسوی ??رانسه به حرکت درامد حکایت دارد.اگرچه بیشتر کشورهای اروپا بر ضد هیتلر و یا به گ??ته نوستر: هیستر متحد شده بودند اما او مدتی ??اتح بی چون و چرای نبردها بود:جانوری وحشی و پر اشتها از رودها خواهد گذشتو جنگجویان عظیمی بر علیه این جانور هیستر خواهند جنگید.نوستر همچنین از سلاحهایی سخن گ??ته که صدای انها در اسمانها شنیده خواهد شد و ماشینهای پرنده ای که از انها اتش خارج خواهد شد (به هواپیما و بمبارانها و موشکهای وی-۲ اشاره دارد) نوستر تصویری زنده از خلبانها با ماسک ***یژن و کلاه و لوله های اتصال ارائه می دهد.او از نیمه انسان نیمه خوکهایی که در صحنه نبرد در اسمانند سخن می گوید.درباره آیندهنوستر به سومین جنگ جهانی در پایان قرن بیستم اشاره داشت که در نیمکره شمالی و بعد از اتحاد دو ابرقدرت بر علیه شرق بوقوع می پیوندد:وقتی قدرتهای نیمکره شمالیبا هم متحد شونددر شرق ترس و هراسی هولناکبر می خیزدروزی دو رهبر بزرگ با یکدیگردوست خواهند شد و سرزمین جدید به اوج اقتدارخواهد رسیدانگاه مردی خونخوار دوباره ظهور خواهد کرد.مرد خونخوار به عنوان سومین ضد مسیح جهان شناخته شده است و در چین ظهور خواهد کرد.سرزمین جدید در مکاش??ات نوستر: همان امریکاست.بنابراین نوستر از جنگ بین امریکا و روسیه بر علیه چین سخن گ??ته است.حتی تاریخ دقیق این جنگ را نیز مشخص کرده است:از ۱۹۹۹ه??ت ماه گذشتهاز اسمان پادشاه وحشت ??رو خواهد امدقبل و بعد از ان جنگ سلطنت خواهد کرد.نیمکره شمالی اسیب ??راوان خواهد دید و قحطی عظیمی که در نتیجه ا??ات بوجود می اید نیمکره شمالی را ??را می گیرد (بیشتر پیشگویان سال ۱۹۹۸ و ۱۹۹۹ را پایان جهان به سبب جنگ جهانی سوم ذکر کرده اند)
  10. آتوسا ، دختر کوروش بزرگ بزرگترین ومحبوب ترین امپراتورتاریخ است آتوسا در لغت به معنای خوش اندام است. همچنین به معنای قدرت و توانمندی نیز میباشد.او دختر زیبا، دل??ریب و ??وق العاده ای کوروش بزرگ بود.پس از سرنگونی بردیای دروغین بدست داریوش بزرگ و ه??ت ن??ر از جوانان نجبای پارسی و بر تخت نشینی داریوش یکم ، آتوسا همسر داریوش بزرگ شد . ازدواج با آتوسا که از سلاله هخامنشی بود حکومت داریوش بزرگ را قانونی جلوه می داد واز آنجا که آتوسا با هوش، با ??رهنگ ، با قدرت و ت??کر سیاسی بود در موقع لزوم کمک خوبی برای داریوش شاه به حساب می آمد.پس از آن آتوسا ??? خشایارشاه ??? را به دنیا آورد.آتوسا ملکه ی بیش از ۲۸ کشور آسیایی در زمان امپراطوری داریوش بزرگ بود و از وی به نام ??? شهبانوی داریوش بزرگ ??? یاد کرده است .آتوسا شهبانوی ایران ، خواندن و نوشتن را به خوبی می دانست و نقش تصمیم گیرنده در آموزش خود و دیگر درباریان داشت.همچنین زندگی سیاسی آتوسای هخامنشی باهیچ زن دیگری از هم دوره های او با او برابری نمی کند.آتوسا از قدرت ??وق العاده ای برخوردار بود و در دوره جنگ با یونان داریوش شاه همواره از نصیحتهای او بهره می جست. او حتی علاقه مند بود که در میدان کارزار نیز شوهرش را همراهی کند. آتوسا چندین بار در لشکرکشی های داریوش بزرگ یاور ??کری و روحی او بود. چندین نبرد و لشگر کشی مهم تاریخی ایران به گ??ته هرودوت به ??رمان ملکه آتوسا صورت گر??ته است.هرودوت از قول آتوسا نقل می کند که آتوسا به داریوش شاه می گوید: چرا نشسته ای و عازم جنگ نمی شوی و سرزمینهای دیگر را تسخیر نمی کنی؟…… پادشاهی به جوانی و ثروتمندی تو شایسته است که عازم جنگ شود و به پیروزیهایی نائل شود تا به ایرانیان ثابت شود مرد قابلی بر آنها حکمرانی می کند. اگر گ??ته هرودوت اغراق آمیز هم باشد باز هم بیانگر ن??وذ آتوسا بر شوهرش می باشد.آتوسا به خوبی از اوضاع ??رهنگی زمان خود آگاه بود و از حضور یونانیان و دیگر ملیتها به دربار بسیار بهره می برد.آتوسا، یکی از برجسته*ترین زنان در تاریخ ایران قدیم است. او پس از ازدواج با داریوش شاه لقب??? بانوی بانوان ??? می گیرد.در واقع پس از آناهیتا او دومین کسی بود که لقب ??? بانو??? که یک عنوان مذهبی بود، گر??ت زیرا اینچنین لقبی کمتر به ملکه ها داده می شد…آتوسا از داریوش چهار پسر داشت : خشایار شاه که بزرگترینشان بود . ویشتاسب ??رمانده نیروهای باختری و سکایی در سپاه خشایارشاه. مسیشت یکی از سر??رمانداران ارتش خشایارشاه . و هخامنش ??رماندار مصرو ??رمانده ناوگانهای مصری در سپاه خشایارشاه .شهبانوی پارسی ، در زمان ??رمانروایی پسرش خشایارشاه ، مقام بر جسته ی ??? مادر شاه ??? را دارا بود . او همسر خداوندگار پارس و مادر ارجمند خشایارشاه پادشاه قدرتمند ایرانی بود .خشایارشاه جوانیست سخت ماجراجو. اما آتوسا بانویی است سالخورده و خردمند ، که ر??تاری باوقار و شاهانه داردآتوسا، شهبانوی پارسی ، دختر کوروش کبیر، همسر داریوش اول و مادر خشایارشاه سر انجام در سن ۷۵ سالگی و به دلیل عوارض مربوط به سرطان ،۴۷۵ سال قبل از میلاد مسیح ??وت کرد. گویند او به علت شرم ، بیماری*اش را از پزشکان مخ??ی می* کرده است.همانطور که میدانیم آخرین شاهان خاندان کیانی ،در اساطیر و حماسه های ملی ایران ، یاد آور و بر گر??ته شده از برخی پادشاهان هخامنشی اند. بر همین اساس گ??ته میشود ، “هما ??? در اساطیر ایران، بر مبنای یادمانهایی از ??? آتوسا شهبانوی پارسی ??? و رویدادهی دوران داریوش و خشایارشاه، همسر و پسرش شکل گر??ته باشد. جالب آن است که بهمن پدر هما نیز برخی از یادمانهای کوروش بزرگ را در خود دارد.در کل علی رغم اینکه اطلاعات درمورد آتوسا بسیار محدود است اما آنچه مسلم است : آتوسا از زیباترین و قدرتمندترین زنان در طی تاریخ امپراطوری پر شکوه ایران زمین بوده است که هیچ زن دیگری از هم دوره های او با او برابری نمی کند. او از مشوقین بزرگ آموزش و پرورش پارسی بود. او شعر می سروده و از زنان ادیب و با خرد روزگار خود بوده است …او خشایارشاه ، پادشاه قدرتمند ایرانی را برای امپراتوری پارس به ارث گذاشت.
  11. تا اوایل قرن بیستم، مردم جهان کشور ما را با عنوان رسمی" پارس یا پرشین" می شناختند، اما در دوران سلطنت رضاشاه که بحث رجعت به ایران باستان و تاکید بر ایران پیش از اسلام قوت گر??ته بود، حلقه ای از روشن??کران باستان گرا مانند سعید ن??یسی،محمد علی ??روغی و سید حسن تقی زاده در حکومت پهلوی اول با حمایت مستقیم رضاشاه گردهم آمده بودند که به این منظور اقداماتی را انجام می دادند،"سعید ن??یسی" از مشاوران نزدیک رضاخان به وی پیشنهاد کرد نام کشور رسما به "ایران" تغییر یابد، این پیشنهاد در آذر ماه 1313 شمسی رنگ واقعیت به خود گر??ت، یادداشتی را که از نظر می گذرانید، مقاله ای از سعید ن??یسی در روزنامه اطلاعات است که بعد از رسمی شدن عنوان ایران، دلایل و توجیه تاریخی و ??رهنگی این انتخاب را با عموم مردم در میان گذاشته است.رضاشاه آنقدر به ن??یسی اعتماد داشت که وی را مسئول تحصیل و تربیت ولیعهدش(محمدرضا) در دوران تحصیل سوئیس کرد که خاطرات حسین ??ردوست(دوست و همراه محمدرضا در سوئیس) به خوبی آن را روایت کرده است.پارسینه برای نخستین بار مقاله سعید ن??یسی را منتشر می کند:کسانیکه روزنامه های ه??ته گذشته را خوانده اند شاید خبر بسیار مهمی را که انتشار یا??ته بود با کمال سادگی برگذار کرده باشند ، خبر این بود که دولت ما به تمام دول بیگانه اخطار کرده است که از این پس در زبان های اروپایی نام مملکت ما را باید « ایران » بنویسند .در میان اروپائیان این کلمه ایران تنها اصطلاح جغرا??یائی شده بود و در کتابهای جغرا??یا دشت وسیعی را که شامل ایران و ا??غانستان و بلوچستان امروز باشد ??لات ایران می نامیدند و مملکت ما را بزبان ??رانسه « پرس » و به انگلیسی « پرشیا » و به آلمانی « پرزین » و به ایتالیایی « پرسیا » و به روسی « پرسی » می گ??تند و در سایر زبان های اروپایی کلماتی نظیر این چهار کلمه معمول بود . .. سبب این بود که هنگامی که دولت هخامنشی را در سال 550 پیش از میلاد یعنی در 2484 سال پیش کوروش بزرگ پادشاه هخامنش تشکیل داد و تمام جهان متمدن را در زیر رایت خود گرد آورد چون پدران وی پیش از آن پادشاهان دیاری بودند که آن را « پارسا » یا « پارسوا » می گ??تند و شامل ??ارس و خوزستان امروز بود مورخین یونانی کشور هخامنشیان را نیز بنا بر همان سابقه که پادشاهان پارسی بوده اند «پرسیس » خواندند و سپس این کلمه از راه زبان لاتین در زبان های اروپایی به « پرسی » یا « پرسیا » و اشکال مختل?? آن در آمد و ص??تی که از آن مشتق شد در ??رانسه « پرسان » و در انگلیسی « پرشین » و در آلمان « پرزیش » و در ایتالیائی « پرسیانا » و در روسی « پرسیدسکی » شد و در زبان ??رانسه « پرس » را برای ایران قدیم پیش از اسلام ( مربوط به دوره هخامنشی و ساسانی ) و « پرسان » را برای ایران بعد از اسلام معمول کردند .تنها در میان علما و مخصوصا مستشرقین معمول شده که کلمه ایران را برای تمام علوم و تمدن های قدیم و جدید مملکت ها و نژاد ها به کار بردند و از آن در ??رانسه « ایرانین » و در انگلیسی « ایرانیان » و در آلمانی « ایرانیش » ص??ت اشتقاق کردند و این کلمه را شامل تمام تمدن های ایران جغرا??یائی امروز و ا??غانستان و بلوچستان و ترکستان ( تاجیکستان و ازبکستان و ترکمنستان امروز )و ق??قاز و کردستان و ارمنستان و گرجستان و شمال غربی هندوستان دانستند و به عبارت آخری یک نام عام برای تمام ممالک ایرانی نشین و یک نام خاص برای کشوری که سرحدات آن در نتیجه تجاوزهای دول بیگانه از شمال و مشرق و مغرب در نیمه اول قرن نوزدهم میلادی تعیین شده بود وضع کردند .اما کلمه ایرانی یکی از قدیم ترین ال??اظی است که نژاد آریا با خود بدایره تمدن آورده است این شعبه از نژاد س??ید که سازنده تمدن بشری بوده و علمای اروپا آن را به اسم هند و اروپایی ویا نزاد هندو و ژرمنی و یا هند و ایرانی و یا هند و آریائی خوانده اند از نخستین روزی که در جهان نامی از خود گذاشته است خود را به اسم آریا نامده و این کلمه در زبان های اروپائی « آرین » به حال ص??تی یعنی منسوب به آریا و آری متداول شده است .این نژاد از یک سو از سواحل رود سند و از سوی دیگر تا سواحل دریای مغرب را ??را گر??ته یعنی تمام ساکنین مغرب و شمال غربی هندوستان و ا??غانستان و ترکستان و ایران و قسمتی از بین النهرین و ق??قاز و روسیه و تمام اروپا و آسیای صغیر و ??لسطین و سوریه و تمام آمریکای شمالی و جنوبی را به مرور زمان قلمرو خود ساخته است تما زبان های ملل مختل?? آن با یکدیگر روابط و مناسبات گوناگو دارد . مام مظاهر ??کر و تمدن آن با یکدیگر مربوط است . داستان ها و معتقدات آن همواره با یکدیگر پیوستگی داشته و همواره کره زمین مظهر خیر و شر آن بوده است . در اوستا که قدیم ترین آثار کتبی این نژادست ناحیه ای که نخستین مهد زندگی و نخستین مسکن این نژاد بوده است به اسم « ایران وئجه » نامیده شده یعنی سرزمین آریاها و نیز در اوستا کلمه « ابریا » برای همین نژاد ذکر شده است . همواره پدران ما به آرائی بودن می بالیده اند چنان که داریوش بزرگ در کتیبه نقش رستم خود را پارسی پسر پارسی و آرائی ( هریا ) از تخمه آریائی می شمارد و بدان ??خر می کند .در زمانی که سلسله هخامنشی تمام ایرا را در زیر رایت خود در آورده معلوم نیست که مجموعه این ممالک را چه می نامیده اند زیرا که در کتیبه های هخامنشی تنها نام ایالات و نواحی مختل?? قلمرو هخامنشی برده شده و نام مجموع این ممالک را ذکر نکرده اند . قطعا می بایست در همان زمان هم نام مجموع این ممالک ل??ظی مشتق از آرای باشد زیرا که تمام ساکنیت این نواحی خود را آریائی می نامیده اند و ل??ظ آریا در اسامی نجبای این ممالک بسیار دیده شده است . قدیمی ترین سند کتبی که در جهان موجود است و ضبط قدیم کلمه ایران در آن می توان یا??ت گ??ته آرا نوستن جغرا??یادان معرو?? یونانی است که در قرن سوم پیش از میلاد می زیسته و کتاب وی از میان ر??ته ولی استرابون جغ??را??یادان مشهور یونانی از آن نقل کرده و وی آن را « آریانا » ضبط کرده . .. از این قرار لااقل در دو هزار و دویست سال پیش این کلمه معمول بوده است .بنابراین قدیمی ترین نام مملکت ما همین کلمه ایران بوده یعنی نخست نام ایریا که نام نژاد بوده است نام مملکت را آبریان ساخته اند و سپس به مرور زمان ابریان ، آیران شده و در زمان ساسانیان ایران ، ایران ( به کسر اول و سکون دوم ) بدل شده است و در ضمن اران ( به کسر اول ) نیز می گ??ته اند . چنانکه پادشاهان ساسانی در سکه و کتیبه ها نام خود را پادشاه ایران و اران می نوشته اند و از زمان شاپور اول ساسانی در سکه ها ل??ظ انیران هم دیده می شود زیار که ال?? م??توح در زبان پهولی علامت ن??ی و تجزیه بود و انیران یعنی بجز ایران و خارج از ایران و مراد از آن ممالک دیگر بوه است که ساسانیان گر??ته بودند .در همین دوره ساسانی ل??ظ ایرانشهر یعنی شهر ایران ( دیار و کشور ایران ) نیز معمول بوده است و عراق را که در میان مملکت بدین اسم برده به اسم « دل ایرانشهر » می نامیدند .کلمه ایرانشهر را ??ردوسی و شعرای دیگر قرن پنجم و ششم ایران نیز به کار برده اند . پس مراد از ایرانشهر تمام مملکت ساسانیان بوده است چنان که تا زمان حمدالله مستو??ی قزوینی مول?? نزهت القلوب که در اواسط قرن هشتم هجری بوده یعنی تا چهارصد سال پیش همین نکته رواج داشته است و وی حدود ایران را چنین معلوم می کند : از مشرق رود سند و کابل و ماوراء النهر و خوارزم ، از مغرب اران ( ماوراء ق??قاز ) تا قلمرو روم و سوریه از شمال ارمنستان و روسیه و دشت قپچاق و دربند و از جنوب صحرای نجد بر سر راه مکه و خلیج ??ارس .اما کلمه ایران که اینک در میان ما و اروپائیان معمول است و ل??ظ جدید همان کلمه ای است که در زمان ساسانیان معمول بوده در دوره بعد از اسلام همواره متداول بوده است و ??ردوسی ایران و ایرانشهر و ایران زمین را همواره استعمال کرده و حتی شعرای غزنوی نیز ایرانشهر و ایران را در اشعار خود آورده و پادشاهان این سلسله را خسروان این دیار دانسته اند .پس از اینکه اروپائیان مملکت ما را در عر?? زبان خود پرس یا نظائر آن می نامیدند و این عادت مورخین یونانی و رومی را رها نمی کردند چه از نظر علمی و چه از نظر اصطلاحی به هیچ وجه منطق نداشت زیرا که هرگز اسم این مملکت در هیچ زمان پراس یا کلمه ای نظیر آن نبوده و همواره پارس یا پرس نام یکی از ایالات آن بوده است که ما اینک ??ارس تل??ظ می کنیم .حق همین بود که ما از تمام دول اروپا خواستار شویم که این اصطلاح غلط را ترک کنند و مملکت مار ا همچنان که ما خود همواره نامیده ایم ایران و منسوب آن را ایرانی بنامند .شکر خدای را که این اقدام مهم در این دوران ??رخنده به عمل آمد و این دیاری که نخستین وطن نژاد آرای بوده است به همان نام تاریخی و باستانی خود خوانده خواهد شد .اینک در پایان این کار مهمی که به صر??ه تاریخ ایران صورت گر??ته است جای آن دارد که ما نیز در میان اصطلاح باستانی زمانی ساسانی و ادبای ایران را زده کنیم و مملکت ایران را هم پس از این ایرانشهر بنویسم و بگوئیم زیرا گذشته از آن که یادگار حشمت و شکوه ساسانیان را زنده کرده ایم و دیار اردشیر بابکان و انوشیروان را بهمان نامی که ایشان خود می خوانده اند نامیده ایم که کلمه بسیط را به جای دو ل??ظ مرکب به کار برده ایم و امیدوارم که این پیشنهاد در همان پیشگاهی که پاسبان تمام بزرگی های گذشته و آینده ایران است پسندیده و پذیر??ته آید .
  12. معنی اسم “بابک خرمدین??? خرم در زبان پارسی هر چیزی است که خوشی و شادی و لذت را برای انسان ??راهم آورد. اینکه بهار و باغ و بوستان را خرم گوئیم به این دلیل است که مایه*ی شادی و نشاط*اند. واژه دین از دینه اوستایی می باشد که به معنی وجدان انسان معرو?? است . خرم*دین، و بصورت امروزی دین?? خرم به معنای دینی است که در کنار انسان ساز بودنش مایه*ی شادی و خوشی مردمان شود . تعری?? دین به این م??هوم در جای*جای گاتای زرتشت آمده است، مؤل?? کتاب البدء والتاریخ درباره پیروان زرتشت میگویند: هرچه انسان خرمی بیشتری بطلبد اندوه اهریمن بیشتر میشود و اهریمن بیشتر درصدد جنگیدن با انسان برمی*آید ؛ و در تعری?? عقاید خرم*دینان مینویسد که آنها هرچه باعث شادی و لذت باشد و طبیعت انسان به آن علاقه داشته باشد و زیانی به کسی نرساند را مباح میدانند . نهضت حق طلبانه خرم دینان را می توان نهضتی بزرگ در تاریخ ایران دانست . زیرا روحیه ملی و ضد بیگانه را در ایران زمین گسترش داد . معنی واژه بابک در واژه نامه پهلوی – اوستایی استاد بهرام ??ره وشی از پاپک گر??ته شده است که پدر عزیز و کوچک معنی می دهد . یکی از بزرگان سرزمین ایران از نیای ساسان نیز بوده است . متاس??انه عده ای از پانترکهای بی سواد دست به جعل نام این بزرگ مرد ایران زده اند و در سایتهای خود از او به عنوان قهرمان ترکان نام می بردند و او را از ترکستان و مغولستان که سرزمین ترکها می باشد خوانده اند . ولی خوشبختانه نام و معنی وی صددرصد ایرانی است و این حرکات ??قط کوته ??کری – عدم آگاهی و ت??کری متحجرانه از آنها را برای ما نمایان می سازد . پاپک خرمدین از سرزمین آریایی مادهای آذربایجان کجا و بای بک ساختگی عده بچه تجزیه طلب از نوادگان وحشی چنگیز خان مغول کجا ؟!؟!؟بابک از نژادی ایرانی و مسکنش آذرآبادگان بود، گویا مسلمانش کرده بودند و نام عربیش حسن بود. جنبشی که بابک در ایران آغاز کرد و رسما نام جنبش خرم*دینان برخود داشت، یک ایدئولوژی مشخصی را مطرح میکرد که هد??ش براندازی نهائی سلطه*ی عرب – برقراری مساوات انسانی در ایران – تأمین خوشی برای همگان و بازگشت به شکوه و عظمت ایران باستان بود. ابن حزم مینویسد که ایرانیان از نظر وسعت ممالک و ??زونی نیرو برهمه*ی ملتها برتری داشتند، به همین جهت لقب – آزادگان – را ممالک دیگر برای ایرانیان برگزیدند.چون دولت باشکوه و سترگ ساسانی بر اثر نبردهای طولانی با امپراتوری روم و هجوم تازیان جنگجو بر ا??تاد و عرب که نزد آنها دون پایه*ترین قوم جهان بود برآنها مسلط گردید این امر بر ملت ایران گران آمد و خود را با مصیبتی تحمل*نشدنی روبرو یا??تند، و برآن شدند که با راههای مختل?? به جنگ با اعراب برخیزند. ازجمله رهبران آزادی بخش و ملی ایران میتوان سنباد، مقنع، استادسیس، بابک و دیگران را نام برد . دولت ساسانی که نیز که در سالهای پایانی عمرش به سر می برد بدون شک اگر با حمله اعراب روبرو نمی گشت با قیامهایی ملی همچون زمان پارتیان تغییر سلسله می دادند و حکومتی قوی تر و جدید به صورتی کاملا ایرانی روی کار می آمد همانگونه که پارتیان بر ضد سلوکیان یونانی در ایران قیام کردند و دست بیگانگان را از این سرزمین برچیدند و سلسله قدرتمند شاهنشاهی پارتی را برقرار نمودندنام خرم*دین که به پاخاستگان?? ایرانی برای این جنبش برگزیده بوده*اند به روشنی نشان میدهد که این یک جنبش مزدکی بوده و همه*ی شعارها و برنامه*های مساوات*طلبانه و ضد بهره* کشی مزدک را دنبال میکرده است. خود مزدک در تاریخ دینی که ادعای پیامبری آن را می کرد از زرتشت گر??ته بود و با تغییراتی می خواست آن را به روز کند ولی چون در برابر دین بهی که دارای پایه های بسیار کهن بود قدرتی نداشت نتوانست گسترش یابد . ابن حزم تصریح میکند که خرم*دینان?? پیرو بابک یک ??رقه*ی مزدکی بودند . اساس تعالیم مزدک برآن بود که مردم باید هم دراین دنیا و هم دردنیای دیگر به سعادت و شادمانی دست یابند؛ یعنی هم دراین دنیا با کسب وکار وکشاورزی و صنعتْ برای خودشان بهشت بسازند، و هم با انجام کارهای نیکو و خودداری از کارهای بد رضایت خدا را حاصل کنند تا درآخرت به بهشت بروند. نیک در تعالیم مزدک عبارت بود ازگ??تار وکرداری که به خود یا دیگری من??عتی برساند و سعادتی ??راهم آورد؛ و بد عبارت بود ازگ??تار یا کرداری که به خود یا دیگران آسیب و گزند وارد آورد یا سبب محرومیت شود. ابن*الندیم در وص?? یکی از ایرانیان مزدکی مقیم بغداد به نام خسرو ارزومگان که ویرا پیرو مذهبی شبیه مذهب خرم*دینان نامیده، مینویسد که به پیروانش دستور میداد بهترین لباسها بپوشند، و خودش نیز بهترین لباسها می*پوشید و به آن ا??تخار میکرد .مرکز ??عالیت بابک در آذربایجان بود ولی نهضتش در تمامی شهرهای ایران مشغول به ??عالیت بود . جماعات بزرگی از عربها پس از یورش سپاه اسلام در شهرها و روستاهایش آذرآبادگان اقامت گر??ته بودند. هد?? او از میان بردن سلطه*ی اربابان عرب بود که نزدیک به دوقرن مردم ایران را تاراج میکردند. قبایل عرب همراه با ??توحات عربی به درون آذربایجان و دیگر شهرهای ایران سرازیر شدند. بلاذری درباره*ی سرازیر شدن?? عربها به آذربایجان در زمان عثمان و امام علی، مینویسد:بسیاری از عشایر عرب از بصره وکو??ه و شام به آذربایجان سرازیر شدند و هرگروهی برهرچه از زمین توانست دست یا??ت و مصادره کرد، و بعضی*شان زمینهائی را از عجمها خریدند و روستاهائی نیز به این عشایر واگذار شد، و مردم این روستاها به مزارعین اینها تبدیل شدند .بابک به خون خواهی ابومسلم خراسانی در سال ١٩۴ق قیامش را آغاز کرد . او علنا می گ??ت روح ابومسلم در وجودم حلول نموده و با این سخن از سراسر ایران مردان جنگاور و سلحشور به او پیوستند.حس انتقام از عربهای مهاجم تمام وجود بابک را گر??ته بود و به همه می گ??ت ایران را دوباره باید احیا کنیم . بسیار از نادانان زاهد بر او خرده می گر??تند که خون را با خون نمی شورند و او ??جایع عباسیان را یک به یک بر می شمرد.به قول ارد بزرگ : گذشت را می توان در مورد آدمها به کار گر??ت اما باید دانست این درس از آن آدمهاست نه کشورها ، سکوت در مقابل وحشی گری دشمن هیچگاه درست نیست . طبری مینویسد که مردم روستاهای نواحی اص??هان و همدان و ماهسپیدان و مهرگان*کدک و جز اینها نیز به دین خرم*دینان درآمدند . نخستین درگیری ناکام سپاهیان دولت عباسی و بابک درسال ١٩٨خ گزارش شده و خبر از شکست سپاه عباسی می*دهد. دومین درگیری ناکام سپاه عباسی و بابک درسال ٢٠٠خ بود که بخش اعظم سپاهیان عباسی را بابک در غرب ایران نزدیکی*های همدان کشتار کرد. اعزام نیروهای عباسی به جنگ بابک درسراسر سالهای ٢٠٠- ٢٠۶خ تکرار شد و هربار از بابک شکست یا??تند. در سال ٢٠٣خ در دو نبرد بزرگ، دوتن از ??رماندهان برجسته*ی دولت عباسی به قتل رسیدند؛ و یک ??رمانده برجسته نیز شکست یا??ته ??رار کرد. در سال ٢٠۶خ یک ا??سر برجسته*ی عرب با سمت والی آذربایجان اعزام شد و سپاه بزرگی در اختیارش نهاده شد تا به*کار بابک پایان دهد. این مرد نزدیک به دوسال با بابک درگیر بود، و در خردادماه ٢٠٨خ درکنار روستای بهشتاباد کشته شد و بخش اعظم سپاهش قتل عام شدند.خلی??ه*ی عباسی در اواسط تابستان ٢١٢خ چندین لشکر به غرب ایران ??رستاد، که به گزارش طبری شصت هزار تن از روستائیان ناحیه*ی همدان را قتل عام کردند، ولی بابک توانست شکستهای سختی بر این نیروها وارد سازد و با تل??ات و این متجاوزان را با شکست به بغداد برگرداند. به دنبال این شکستها، خلی??ه تصمیم گر??ت که امر مقابله با بابک را به یک ا??سر مانوی مذهب نومسلمان ایرانی معرو?? به ا??شین ، از خاندان ساسانی واگذارد. ا??شین چندی پیش برای سرکوب شورشهای مصر اعزام شده بود و مأموریتش را به نحوی بسیار پسندیده انجام داده بود و هنوز در مصر بود. اورا خلی??ه ??راخوانده به مقابله*ی خرم*دینان گسیل کرد. ا??شین درناحیه*ی همدان مستقر شد و در غرب و مرکز ایران از همدان و آذربایجان تا اص??هان و ری، با بزرگان روستاها مذاکراتی انجام داد و وعده های دروغین برای مت??رق کردن آنها از کنار بابک به آنان داد که به ظاهر برآورنده*ی خواسته*های روستائیان بود .ا??شین پس ازآنکه اوضاع غرب ایران را در خلال یک*سال و نیم با سیاست ضد ایرانی و در جهت حمایت از اعراب و تهدید و هدایای نقدی (که به دهخدایان میداد) آرام کرد، برای به دام ا??کندن بابک نقشه چید. کاروانی با محموله*ی امداد مالی و غذائی از بغداد عازم اردبیل شد تا به دژی که محل استقرار سپاهیان خلی??ه بود تحویل دهد. بابک بی*خبر از دامی که ا??شین برایش چیده بود، تصمیم گر??ت که راه را برآن کاروان بربندد و محموله*هایش را تصاحب کند. ا??شین شبانه بدون سروصدا و بدون نواختن کوس(طبل) و کرانای (شیپور جنگی)، در نزدیکیهای دژ موضع گر??ت؛ زیرا یقین داشت که بابک برای تصر?? دژ خواهد آمد. بابک ابتدا یک قرارگاه کوچک سپاهیان خلی??ه بر سرراهش را مورد حمله قرار داد و ا??رادش را کشت، آنگاه به کنار دژ ر??ته به ا??رادش استراحت داد که روز دیگر به دژ حمله کنند. دراین هنگام ا??شین براو شبیخون زد. گویا همه*ی ا??رادی که همراه بابک بودند کشته شدند، ولی بابک جان سالم ماند (زمستان سال ٢١۴خ). ا??شین پس ازآن به برزند برگشت و آنجا اردو زد تا با ادامه دادن تماس با کلانتران روستاها کار پراکنده کردن بقایای هواداران روستائی بابک در ایران را دنبال کند .از اوائل سال ٢١۵خ منطقه*ی ن??وذ بابک که سابقا به همدان و اص??هان و ری میرسید، ازحد مناطق کوهستانی هشتادسر در آذربایجان ??راتر نمیر??ت. ا??شین پس از برگزاری مراسم نوروز و سیزده به*در برای حمله به بابک آماده شد. نخستین حمله*ی او به هشتادسر با شکست مواجه شد. پس ازآن در سراسر ماههای این سال چندین حمله به هشتادسر صورت گر??ت که همه ناکام ماند. داستان این نبردها را طبری با است??اده از آرشیو گزارشهای کتبی به ت??صیل دقیقی درحجم حدود ٣٠ ص??حه ذکر کرده است که همه خبر از رشادتهای بیمانند بابک و یارانش میدهد .در بهار سال ٢١۶خ سپاه امدادی خلی??ه با سی میلیون درهم کمک مالی به بَرزَند رسید؛ و ا??شین حملاتش به بابک را ازسر گر??ت. ا??شین ابتدا به کلان*رود منتقل شده درآنجا اردو زد و برگرد خویش خندق کشید. به زودی یک لشکر بابک تحت ??رمان آذین برادر بابک به سوی کلان*رود حرکت کرد. نبرد سپاهیان ا??شین و بابک در یکی ازدره*های تنگ کوهستانی درگر??ت، که ت??اصیل آن*را طبری ذکر کرده ولی نتیجه*ی آن را معلوم نمیدارد. ازآنجا که این ت??اصیل از روی سند کتبی گزارش ا??شین نوشته شده، میتوان پنداشت که ا??شین این بار نیز با شکست مواجه شده ولی شکست خود را در نامه*اش منعکس نکرده باشد. دراین میان لشکرهای امدادی پیوسته از بغداد میرسید. ا??شین پیشروی آهسته در گذرگاههای کوهستانی به سوی قرارگاه بابک را ادامه داد. او بر هرکدام از گذرگاههای استراتژیک دست می*یا??ت دژی بنا میکرد و پیرامونش را خندقی میکشید و لشکری درآن می*گماشت تا تحرکات احتمالی روستائیان منطقه را زیر نظر بگیرد. بدین ترتیب ا??شین به قرارگاه بابک در منطقه*ی بذ در کلیبر نزدیک شد. ازاین به بعد نام بخاراخدا از ??ئودالهای بزرگ ایرانی*تبار سغد بعنوان یکی از ??رماندهان برجسته*ی سپاه ا??شین به میان می*آید. استقرار ا??شین بر??راز یکی از بلندیهای مشر?? درکنار رود ماهها بطول انجامید. بابک دسته* جات مسلحش را به گذرگاههای کوهستانی می??رستاد تا دسته*جات ا??شین را به دام ا??کنند، و خودش در قرارگاهش در برابر دیدگان ا??شین موضع گر??ته بود و همه*روزه جشن شادی برپا میکرد و ا??رادش نای و دهل میکو??تند و پایکوبی میکردند و سرود میخواندند و ا??شین خائن به ایران را به استهزاء میگر??تند. دریکی از روزها بابک مقادیری خیار و سبزیجات و هندوانه برای ا??شین هدیه ??رستاد و به او پیام داد که می*بینم شما جز ک??ماچ و شوربا چیز دیگری برای خوردن ندارید؛ دلم برایتان میسوزد و امیدوارم این هدایا دلتان را نیز نسبت به ما نرم کند . ا??شین که میدانست هد?? بابک ازاین کار برآورد نیروی او باشد سردسته*ی این مأموران را با گروهی از ا??رادش ??رستاد تا سه خندق بزرگ و دیگر خندقها را بازدید کند و خبرش را برای بابک ببرد، شاید بابک دست از مقاومت برداشته و تسلیم شود .در شهریورماه ٢١۶خ و زمانی که روستائیان سرگرم کار در مزارع و باغستانها بودند، حمله*ی ا??شین به شهر بذ(مرکز بابک) با سپاهی عظیم آغاز شد. چون ا??شین به نزدیکی بذ رسید و بابک ??قط سرداران خود را در کنارش دید راهی به جز ??ریب ا??شین خائن ندید . به همین جهت شخصی به نزد او ??رستاده پیام داد که چنانچه او تعهد بسپارد که به وی و مردانش آسیب نرسد، شهر را به او تسلیم خواهد کرد. ا??شین پاسخ مساعد داد و بابک شخصا از دژ بیرون آمد تا با ا??شین مذاکره کند. ا??شین نیز وقتی دانست که بابک درحال نزدیک شدن به اواست به طر?? او ر??ت. چون بابک و ا??شین در ??اصله*ئی ازهم قرار گر??تند که میتوانستند صدای یکدیگر را بشنوند، بابک به او گ??ت: حاضرم که تسلیم شوم ولی مهلت میخواهم که خود را آماده کنم. ا??شین گ??ت: چندبار به تو گ??تم که بیا و تسلیم شو، ولی قبول نکردی. اکنون نیز دیر نیست، اگر امروز تسلیم شوی بهتر از ??ردا است. بابک گ??ت: من تصمیم خودم را گر??ته*ام و تسلیم میشوم؛ ولی باید تعهدنامه*ی کتبی خلی??ه را برایم بیاوری تا اطمینان یابم که چنانچه تسلیم شوم نه به خودم و نه به ا??رادم گزندی نخواهد رسید. ا??شین به او قول داد که چنین خواهد کرد .ولی بابک که ا??شین را ??ردی خائن و ضد ایرانی می دانست ا??شین را ??ریب داده بود و در اندیشه پیروزی در جنگ بود . در همان لحظاتی که بابک با ا??شین درحال مذاکره بود و به ا??سرانش پیام ??رستاده بود که دست از نبرد بکشند تا به ظاهر با ا??شین به نتیجه برسد، تیپهای سپاه ا??شین وارد شهر بذ شدند وآتش در شهر ا??کندند و شهر را ویران کردند . گروهی به ??راز کاخ بابک ر??تند تا پرچم اسلام برا??رازند. گروههای بسیاری در کوچه*ها در حرکت بودند وآتش به خانه*ها می*ا??کندند و شهرها را ویران کردند و خبر این جنایات بر بابک رسید و سریعا محل مذاکره را ترک کرده به شهر برگشت شاید بتواند شهر را نجات دهد. ولی دیر شده بود. کشتار و تخریب و ن??رت*ا??کنی و آتش*زنی تا پایان روز ادامه یا??ت، کلیه*ی مدا??عان شهر به قتل آمدند، و ا??راد خانواده*ی بابک دستگیر شده به نزد ا??شین ??رستاده شدند. درپایان روز که سپاه ا??شین به خندقشان برگشتند، بابک و مردانی که همراهش بودند به شهر وارد شدند و پس از دیدن ویرانیها از شهر ر??ته در دره*ئی درکنار هشتادسر مخ??ی شدند. روز دیگر نیز به روال همانروز تخریب و آتش*زنی ازسر گر??ته شد و این کار تا سه روز ادامه داشت تا شهر به*کلی سوخت و اثری ازآبادی برجا نماند .ا??شین به همه*ی کلانتران روستاهای اطرا??، ازجمله به دیرها و کلیساهای مسیحیان که در همسایگی آذربایجان درخاک ارمنستان بودند نامه نوشت که هرجا از بابک خبری به دست آورند به او اطلاع دهند و پاداش نیکو دریا??ت کنند. بابک با دوبرادرش و مادر و همسرش گل*اندام راهی جنگلهای ارمنستان و آران شدند. کسانی به ا??شین خبر دادند که بابک و چندتن از یارانش در یک دره*ی پردرخت وگیاه درمرز آذربایجان وارمنستان مخ??ی است. ا??شین برگرداگرد آن دره دسته*جات مسلح مستقر کرد تا از هرراهی که بیرون آید دستگیرش کنند. او ضمنا امان*نامه*ی خلی??ه را که میگ??ت درآن روزها رسیده به ا??راد بابک که اسیرش بودند نشان داد، و به یکی از برادران بابک و چندتنی از کسانش که اجبارا تسلیم شده بودند سپرد وگ??ت: من انتظار نداشتم که به این زودی نامه*ی خلی??ه برسد، و اکنون که رسیده است صلاح را درآن میدانم که برای بابک ب??رستم. او ازآنها خواست که نامه را برداشته برای بابک ببرند و راضیش کنند که بیاید و خود را تسلیم کند. آنها گ??تند که محال است بابک تن به تسلیم دهد؛ زیرا کاری که نمی*بایست ات??اق می*ا??تاد اکنون ات??اق ا??تاده و جائی برای آشتی باقی نمانده است. ا??شین گ??ت: اگر این*را برایش ببرید او شاد خواهد شد . سرانجام دوتن از یاران بابک حاضر شدند نامه را ببرند. پسر بابک نامه* ای همراه اینها خطاب به پدرش نوشته به او اطلاع داد که اینها با امان*نامه*ی خلی??ه به نزدش آمده*اند و او صلاح را درآن میداند که وی خود را تسلیم کند . چون ??رستادگان به نزد بابک رسیدند بابک به آنها و به پسرش که نامه به وی نوشته بود دشنام داد و گ??ت اگر این جوان پسر من بود باید مردانه میمرد نه اینکه خودش را به دشمن تسلیم میکرد . به آن دون??ر نیز گ??ت که شما اگر مرد بودید نباید اکنون زنده می*بودید تا پیام دشمن را به من برسانید؛ زیرا مردن در مردی بهتر است از لذت زندگی چهل*ساله در نامردی . سپس یکی ازآنها را دردم کشت و دیگری را با همان امان*نامه*ی خلی??ه باز ??رستاد، و گ??ت به پسرم بگو که حی?? ازنام من که برتو است. اگر زنده بمانم میدانم با تو چه کنم .بعد ازآن بابک در یکی از روزها با همراهانش ازدره خارج شده به سوی ارمنستان به راه ا??تاد. ا??راد ا??شین که از بالا نگهبانی میدادند آنها را دیده تعقیب کردند. بابک و همراهانش به چشمه*ساری رسیدند و ازاسب پیاده شدند تا استراحت و تجدید نیرو کنند و غذائی بخورند. ا??راد تعقیب*کننده برآن بودند که بابک را غا??لگیر کنند، ولی هنوز به نزد بابک نرسیده بودند که بابک وجودشان را احساس کرده خود را برروی اسب ا??کند و ازجا درپرید. سواران تعقیبش کردند. زن و مادر و یک برادر بابک دستگیر شدند. بابک وارد خاک ارمنستان شد و چون خسته وگرسنه بود به یک مزرعه ر??ت که چیزی بخرد. سران آن روستا نیز مثل دیگر روستاها پیام ا??شین را دریا??ته بودند، و میدانستند که اگر بابک را تحویل دهند جایزه دریا??ت خواهند کرد. یکی از کشاورزان با دیدن بابک که رخت برازنده دربر داشت و سوار براسبی نیکو بود وشمشیری زرین حمایل کرده بود، گمان کرد که او شاید بابک باشد. لذا خبر به کشیش روستا برد. کشیش چند ن??ر را برداشته به سرعت خودش را به بابک رساند که درحال غذا خوردن بود. او به بابک تعظیم کرده دستش را بوسیده گ??ت: من از دوستداران توام، و ازتو میخواهم که به مهمانی به خانه*ام بیائی. دراین روستا و اطرا?? آن همه*ی کشیش*ها دوستدار تو هستند و اگر با ما باشی آسیبی به تو نخواهد رسید . بابک که خسته و درمانده بود، ??ریب احترامها و وعده*های کشیش را خورد و همراه او وارد خانه*اش شد. کشیش از همانجا شخصی را به نزد ا??شین ??رستاد تا به وی اطلاع دهند که بابک درخانه*ی او است. ا??شین یکی از ا??رادش را به نزد کشیش ??رستاد تا بابک را شناسائی کند و نسبت به درستی پیام کشیش اطلاع یابد. کشیش به ??رستاده*ی ا??شین رخت طباخان پوشاند، و وقتی آن مرد سینی غذا را برای بابک و کشیش برد بابک ازکشیش پرسید: این مرد کیست؟ کشیش گ??ت: ایرانی است و مدتی پیشتر مسیحی شده و به ما پیوسته در اینجا زندگی میکند. بابک با مرد حر?? زد و پرسید اگر مسیحی شده چه ضرورتی داشته که اینجا باشد. مرد گ??ت: من از اینجا زن گر??ته*ام. بابک به شوخی گ??ت: ازمردی پرسیدند ازکجائی؟ گ??ت: ازآنجا که زن گر??ته*ام .به*هرحال کشیش به ا??شین پیام داد که دودسته*ی مسلح را به نقطه*ی مشخصی ب??رستد، و روزی را نیز مقرر کرد که بابک را به بهانه*ی شکار به آنجا خواهد ب??رد. این عمل برای آن بود که او نمیخواست بابک را در خانه*اش تحویل مأموران ا??شین بدهد، زیرا از آن میترسید که بابک زنده بماند و دوباره جان بگیرد و از او انتقام بگیرد. طبق قراری که در پیامش به ا??شین داده بود، کشیش یک روز به بابک گ??ت: چند روزی است که درخانه نشسته*ای و میدانم که ازاین حالت دلگیر و خسته*ای. اگر تمایل داری من زمینی دارم که آهوان بسیاری درآنجا یا??ت میشوند، و چندتا باز شکاری نیز دارم که گاه آنها را با خود به شکار می*برم. بیا ??ردا به شکار برویم . بابک درخلال چند روزی که مهمان کشیش بود از او و اطرا??یانش ر??تارهای نیکی دیده و کاملا به او اعتماد یا??ته بود. ا??شین دودسته*ی مسلح از ا??راد برجسته*اش را همراه دو ا??سر از خاندان ایرانی سغد به نامهای پوزپاره و دیوداد به محلی که کشیش تعیین کرده بود ??رستاد تا کمین کنند و درلحظه*ی مناسب برسر بابک بتازند و دستگیرش کنند. بابک در روز مقرر همراه کشیش به شکار ر??ت ولی خودش شکار پوزپاره و دیوداد گردید. وقتی بازداشتش کردند و دستهایش را ازپشت می*بستند، رو به کشیش کرده به او دشنام داد و گ??ت: مردک! اگر پول میخواستی من میتوانستم بیش ازآنچه اینها به تو خواهند داد بدهمت. مطمئنم که مرا به بهای اندک ??روخته*ای .روزی که قرار بود بابک را وارد برزند (اقامتگاه ا??شین) کنند، ا??شین مردم شهر و بسیاری از مردم روستاهای دور و نزدیک را در میدان بزرگی در بیرون شهر در دوسو گرد آورد و میانشان ??اصله*ی کا??ی گذاشت تا بابک بگذرد و همه به او بنگرند و بدانند که کار بابک تمام است. ساعتی که بابک را در زنجیرهای گران از میان دوص?? مردم میگذراندند، شیون زنان وکودکان بلند شد که برای رهبر محبوبشان میگریستند و برسر و سینه میزدند. ا??شین با صدای بلند خطاب به زنهای شیون*کننده گ??ت: مگر شما نبودید که میگ??تید بابک را دوست ندارید؟ زنان با شیون جواب دادند: او امید ما بود و هرچه میکرد برای ما میکرد . برادر بابک نیز مثل بابک نزد یکی از کشیشان پنهان شده بود. وی را نیز آن کشیش به مأموران ا??شین تحویل داد .موضوع بابک چنان برای خلی??ه بااهمیت بود که وقتی خبر دستگیریش را شنید جایزه*ی بزرگی برای ا??شین ??رستاد و به او نوشت که هرچه زودتر وی را به پایتخت ببرد. ??رستادگان خلی??ه همه*روزه به آذربایجان اعزام میشدند تا با ا??شین درتماس دائم باشد و او بداند که چه وقت و چه ساعتی ا??شین و بابک به پایتخت خواهند رسید؛ و بر??راز تمام بلندیهای سرراه و درکنار جاده دیدبان گماشت تا هرگاه ا??شین را ببینند به یکدیگر جار بزنند و همچنان این جارها تکرار شود تا به خلی??ه برسد. او همه*روزه هیئتی را همراه با هدایا و اسب و خلعت به نزد ا??شین می??رستاد تا قدردانی از خدمت ا??شین را به بهترین وجهی نشان داده باشد. ا??شین در دیماه ٢١۶خ با شوکت و شکوه بسیار زیادی وارد پایتخت خلی??ه گردیده به کاخی ر??ت که به خودش تعلق داشت و بابک را نیز درآن کاخ زندانی کرد. چون هوا تاریک شد و مردم به خواب ر??تند، خلی??ه به یکی از محرمانش مأموریت داد تا بطور ناشناس به نزد بابک برود و اورا ببیند و بیاید اوصا??ش را به او بگوید. آن مرد چنان کرد، و ا??شین وی* را بعنوان مأمور حامل آب به اطاقی برد که بابک درآن زندانی بود. خلی??ه وقتی اوصا?? بابک را ازاین محرم شنید، برای اینکه بابک را ببیند و بداند این مرد چه عظمتی است که ٢٢ سال مبارزات مداوم و خستگی* ناپذیرش پایه*های دولت اسلامی را به لرزه ا??کنده است، نیم* شبان برخاسته رخت ساده برتن کرد و وارد خانه*ی ا??شین شده بطور ناشناس وارد اطاق بابک شد و بدون آنکه حر??ی بزند یا خودش را معر??ی کند، دقایقی دربرابر بابک برزمین نشست و چراغ دربرابر چهره*اش گر??ته به او نگریست .بامداد روز دیگر خلی??ه با بزرگان دربارش مشورت کرد که چگونه بابک را درشهر بگرداند و به مردم نشان بدهد تا همه بتوانند او را ببینند. بنا بر نظر یکی از درباریان قرار برآن شد که وی را سوار بر پیلی کرده در شهر بگردانند. پیل را با حنا رنگ کردند و نقش و نگار برآن زدند؛ و بابک را در رختی زنانه و بسیار زننده و تحقیرکننده برآن نشاندند و درشهر به گردش درآوردند. پس ازآن مراسم اعدام بابک با سروصدای بسیار زیاد با حضور شخص خلی??ه بر??راز سکوی مخصوصی که برای این کار دربیرون شهر تهیه شده بود، برگزار شد. برای آنکه همه*ی مردم بشنوند که اکنون دژخیم به بابک نزدیک میشود و دقایقی دیگر بابک اعدام خواهد شد، چندین جارچی در اطرا?? و اکنا?? با صدای بلند بانگ میزدند نَوَد نَوَد این اسم دژخیم بود و همه اورا میشناختند.ابن الجوزی مینویسد که وقتی بابک را برای اعدام بردند خلی??ه درکنارش نشست و به او گ??ت: تو که اینهمه استواری نشان میدادی اکنون خواهیم دید که طاقتت دربرابر مرگ چند است! بابک گ??ت: خواهید دید. چون یک دست بابک را به شمشیر زدند، بابک با خونی که از بازویش ??وران میکرد صورتش را رنگین کرد. خلی??ه ازاوپرسید: چرا چنین کردی؟ بابک گ??ت: وقتی دستهایم را قطع کنند خونهای بدنم خارج میشود و چهره*ام زرد میشود، و تو خواهی پنداشت که رنگ رویم از ترس?? مرگ زرد شده است. چهره*ام را خونین کردم تا زردیش دیده نشود . به این ترتیب دستها و پاهای بابک را بریدند . چون بابک برزمین درغلتید، خلی??ه دستور داد شکمش را بدرد. پس از ساعاتی که این حالت بربابک گذشت، دستور داد سرش را از تن جدا کند. پس ازآن چوبه*ی داری در میدان شهر سامرا ا??راشتند و لاشه*ی بابک را بردار زدند، و سرش را خلی??ه به خراسان ??رستاد . آخرین گ??تار بابک ( به نوشته کتاب حماسه بابک اثر نادعلی همدانی ) :تو ای معتصم خیال مکن که با کشتن من ??ریاد استقلال طلبی ایرانیان را خاموش خواهی کرد . نه ! این حماقت است اگر ??کر کنی چون ا??شین وطن ??روش را با زر خریده ای میتوانی ایرانیان را اسیر کنی . من مبارزه ای را آغاز کرده ام که ادامه خواهد داشت.من لرزه ای بر ارکان حکومت عرب انداخته ام که دیر یا زود آن را سرنگون خواهد نمود . تو اکنون که مرا تکه تکه میکنی هزاران بابک در شمال و شرق و غرب ایران ظهور خواهد کرد و قدرت پوشالی شما پاسداران جهل و ستم را از میان بر خواهد داشت ! این را بدان که ایرانی هرگز زیر بار زور و ستم نخواهد ر??ت و سلطه بیگانگان را تحمل نخواهد کرد.من درسی به جوانان ایران داده ام که هرگز آنرا ??راموش نخواهند کرد . من مردانگی و درس مبارزه را به جوانان ایران آموختم و هم اکنون که جلاد تو شمشیرش را برای بریدن دست و پاهای من تیز میکند صدها ایرانی با خون بجوش آمده آماده طغیان هستند.مازیار هنوز مبارزه میکند و صدها بابک و مازیار دیگر آماده اند تا مردانه برخیزند و میهن گرامی را از دست متجاوزان و یوغ اعراب بدوی و مردم ??ریب برهانند . اما تو ای ا??شین . . . در انتظار روزی باش که همین معتصمی را که امروز مانند سگانی در برابرش زانو میزنی و وطن ات را برای او ??روختی در همین تالار و روی همین س??ره سرت را از بدن جدا کند .مردی که به مادر خود ( میهن ) خیانت کند در نزد دیگران قربی نخواهد داشت و هیچکس به ??رد خود ??روخته اعتماد نخواهد کرد . و بدینسان نخست دست چپ بابک بریده شد و سپس دست راست او و بعد پاهایش و در نهایت دو خنجر در میان دنده هایش ??رو ر??ت و آخرین سخنی که بابک با ??ریادی بلند بر زبان آورد این بود:??? پاینده ایران “ روز اعدام بابک خرمدین و تکه تکه کردن بدنش در تاریخ ۲ ص??ر سال ۲۲۳ هجری قمری انجام گر??ت که مسعودی در کتاب مشهور مروج الذهب این تاریخ را برای ایرانیان بسیار مهم دانسته است. اعدام بابک چنان واقعه*ی مهمی تلقی شد که محل اعدامش تا چند قرن دیگر بنام خشبه*ی بابک یعنی چوبه*ی دار بابک در شهر سامرا که در زمان اعدام بابک پایتخت دولت عباسی بود شهرت همگانی داشت و یکی از نقاط مهم و دیدنی شهر تلقی میشد . برادر بابک یعنی آذین را نیز خلی??ه به بغداد ??رستاد و به نایبش در بغداد دستور نوشت که اورا مثل بابک اعدام کند. طبری مینویسد که وقتی دژخیمْ دستها و پاهای برادر بابک را می*برید، او نه واکنشی از خودش بروز میداد و نه ??ریادی برمی*آورد. جسد این مرد را نیز در بغداد بردار کردند . بدین ترتیب کار بابک پس از ٢٢ سال پیروزی پی*درپی و وارد آوردن شش شکست بزرگ بر شش* تا از بهترین ??رماندهان ارتش عباسی، و پس از امیدهای ??راوانی که روستائیان ایران به او بسته بودند، با توطئه*ی نماینده*ی عیسا مسیح و یک شاهزاده خائن به پایان رسید . تاریخ بداند که مدعیان تولیت دین در هردین و مذهبی دشمن توده*های تحت ستم و همدست زورمند دانند، و این امر منحصر به متولیان یک دین خاص نیست، بلکه کشیشان مسیحی نیز با همه*ی مدعاهائی که ارائه میکنند .امروزه ایرانیان آزاده از ۱۰ تا ۱۳ تیر ماه هر سال بر قلعه سر به ??لک کشیده این سردار بزرگ گرد هم می آیند و مراسم زادروزش را گرامی می دارند . مردم ایران از شهرهای مختل?? راهی کلیبر در شمال اهر می شوند . متاس??انه عده ای از ضد ایرانیان متحجر و وطن ??روش نیز از این گردهم آیی ملی سو است??اده میکنند و با برا??راشتن پرچمهای ترکیه و جمهوری آران ( آذربایجان ) سعی به انحرا?? کشیدن این یادبود میکنند . این ا??راد که به پان ترکیسم مشهور هستند باقی مانده سید جع??ر پیشه وری گجستک هستند که با امکانات روسهای متجاوز سعی در متلاشی کردن ایران داشت . به همین منظور همه ساله سپاه پاسداران دورادور کل این مراسم را تحت کنترل خود دارند .
  13. به تازگی که نه چند وقتی که عرب ها یک نظر سنجی برای تغییر نام خلیج ??ارس با نام مجعول خلیج ع ر ب ی و پیشنهاد آن به گوگل راه اندازی کرده اند. به لینک زیر بروید ودر این رای گیری شرکت کنید و به خلیج ??ارس رای دهیدhttp://www.persianorarabiangulf.comاین ایمیل را حداقل برای 15 ن??ر ??وروارد کنید
  14. در مورد نام زیبای کشورمان چه می دانیم؟ ائریه - ائیرین - آریاورته - آورته - آریا ویج - ایرانویج - ایران ویژ - اریانه - اران - پرسایران - Persia - IRANبه آن گروه از آریایی*ها که مهاجرت نکردند و در «نا?? جهان» که به*زبان اوستایی «ائیرینه*وئیجنگه»(airyana-vaējangh) خوانده می*شد، ساکن بماندند و با نام ایرج مشهوراند و ایرج (eraj) که به*زبان پهلوی (erech) خوانده می*شود، مخ???? همان واژه*ی اوستایی است که به پهلوی و پارسی دری (ویج) تل??ظ می*شود که همان مرکز جهان معنی می*دهد.واژه*ی ایران که در پارسی *میانه به شکل «اران»(er??n) بوده، و برگر??ته از شکل*های قدیمی «آریانا» یعنی سرزمین آریایی*هاست.واژه*ی «آریا» در زبان*های اوستایی، پارسی باستان و سنسکریت به ترتیب به شکل*های «اَیریه»(airya)،«اَریه»(??riya)،«آریه»(arya) به کار ر??ته است. و نیز در زبان سنسکریت «اریه»(ariya) به معنی سَروَر و مهتر و «آریکه»(aryaka) به معنی مَرد?? شایسته*ی بزرگداشت و حرمت است و آریایی به*زبان اوستایی «ائیرین»(airyana) و به*زبان پهلوی و پارسی دری «ایر» خوانده می*شود و ایرج به*زبان آریایی «airya» است.ایر در واژه به*معنی «آزاده» و جمع آن «ایران» به*معنی «آزادگان» است.در شاهنامه درباره*ی پسر سوم ??ریدون می*خوانیم :مر او را که ب??د هوش و ??رهنگ و رای مر او را چه خوانند ؟ ایران خدایایران در این*جا به*معنی جمع «ایر» یعنی آزادگان و «ایران خدای» به* معنی پادشاه آزادگان است.ایرانیان و آریاییان هند که در روزگاران کهن زبان*های آنان به یکدیگر بسیار نزدیک بود، خود را به این نام خوانده**اند.(سیمای ایران تألی?? ایرج ا??شار، ص 67-68-69)داریوش بزرگ در نوشته*های نقش رستم و شوش از خود، چنین یاد می*کند :«منم داریوش، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه سرزمین*های همه* زبان، شاه این بوم بزرگ پهناور، پسر ویشتاسب هخامنشی، پارسی، پسر یک پارسی، آریایی، از چهر آریایی (آریایی*نژاد).»(اومستد، ا.ت. تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، ص 167)اریه در نام «اریامنه»(ariy??ramna) - اریامنه پدر اَرشام پدر ویشتاسب و ویشتاسب پدر داریوش است - و «ایریه» در واژه*ی اوستایی «اَیرینَه وئجه»(airyna.vaējangh) ایران*ویج (ایران*ویج در دید زرتشتیان هنوز هم به معنای بهترین و مقدس*ترین بخش ایران و جهان است) و «اَیریوخشوثه»(airyo.xshutha) - اَیریوخشوثه کوهی که آرش، تیر انداز نامی ایران در زمان منوچهر پیشدادی از بالای آن تیری به سوی مشرق انداخت - و «ایره*یاوه»(airy??va)، ایرج (یاری کننده*ی آریا) به*کار ر??ته است.در مورد کشورهای دیگر و اقوام آریائی که به اروپا مهاجرت کردند و نام ایران را نگاه داشتند، می*توان «ایرلند» را نام برد (ایرلند = سرزمین ایرها = سرزمین آریاییان) و هم در آن*جا است که هنوز معابد میترایی یعنی یادگار دوران ??ریدون از زیر خاک بدر می*آید. (دکتر ??ریدون جنیدی کتاب زندگی و مهاجرت آریاییان ص - 175 176)این واژه را در زبان ایرلندی که هم*ریشه*ی زبان ماست به شکل «aire» و «airech» و به همان معنی «آزاده» می*بینیم.بخش نخست نام کشور ایرلند که در خود زبان ایرلندی «eire» نامیده می*شود نیز همین واژه است.Eire; former name of the Republic of Irelandاریه و ایریه ر??ته* ر??ته به شکل «ایر»(ēr) درآمد. ایرانیان در نوشته*های پهلوی ساسانی، خود را به این نام و میهن خود را «ایران»(ēr??n) نامیدند. (ایرانیان در نوشته*های پهلوی اشکانی «اَریان»، در ارمنی «ا??ران»(eran) یا «ایرانشتر»(ēr??n shathr) و در ??ارسی «ایرانشهر» نامیده می*شدند.)ایران در زبان پهلوی دو معنی داشت : یکی آریاییان یا ایرانیان و دیگر سرزمین ایران.شکلی دیگری از ایران «اریان» است که در کتاب تاریخ پیامبران و شاهان از «حمزه اص??هانی»، دانشمند سده*ی 4 آمده است. او یک*بار از مملکت «اریان» و هم «??رس» و به بیان دیگر «اریان» نام می*برد و می*گوید که ایشان پارسسیان*اند.(اص??هانی، حمزه. تاریخ پیامبران و شاهان، ص2)از این سخن پیداست که او اریان را در معنی جمع و به جای ایرانیان یا آریایی*ها بکار برده است.شکل «اریان شهر» نیز به جای «ایران* شهر» در کتاب التنبیه و الاشرا??، تألی?? «ابوالحسن علی مسعودی»، مورخ سده*ی 4 نیز دیده شده است.(مسعودی، ابولحسن علی.التنبیه و الاشرا??، صص 38-39)«شثر» (= شهر در ??ارسی) که در واژه*ی پهلوی «ایران شثر» آمده است در آن زبان به معنای کنونی «سرزمین» است.در زبان پهلوی ساسانی به جای شهر (در معنی امروزی) شثرستان (= شهرستان در ??ارسی) بکاربرده می*شد و کیشور (= کشور در ??ارسی) به معنی یک بخش از ه??ت بخش زمین بود که به تازی «اقلیم» خوانده شده است. در زبان پهلوی از واژه*ی «ایرانشثر»، کشور ایرانیان، کشور آریاییان خواسته و دریا??ته می*شد. (کیا، دکتر صادق. آریا مهر، ص 3-4)ایران هم*چنین منسوب به*محل آن، به*نژاد «ایر» یا جایگاه آریاییان گ??ته می*شده و هم*اکنون نیز به همان نسبت خوانده می*شود. بخشی از پیام کی*خسرو به ا??راسیاب* را ببینید :به ایران زن* و مرد لرزان به *خاک خروشان ز تو پیش یزدان پاککه در این بیت : ایران به*معنی کشور آریاییان است، یا :دریغ* است، ایران که ویران شود کنام پلنگان *و شیران شودابوسعید ابوالخیر در این چهارپاره (رباعی) ایران را به معنی جمع ایر آورده است :سبزی بهشت و نوبهار از توبرند آنی که به خلد یادگار از تو برنددر چین وختن، نقش*ونگار از تو برند ایران همه ??ال روزگار از تو برند
  15. زرتشت در چه زمانی می زیسته است؟ به درستی مشخص نیست ، بعضی از پژوهشگران زمان او را ۶۰۰۰ سال پیش از ا??لاطون و یا ورود خشایار به یونان می دانند ، چندی او را ۵۰۰۰ سال پیش از جنگ «تروا» که ۶۱۰۰ سال پیش از میلاد مسیح بوده می دانند . نوسان این دوره ها از ۶۰۰ تا ۶۰۰۰ سال پیش از میلاد است زرتشتیان ایران در حال حاضر به نظر ذبیح بهروز استناد کرده و تا نتیجة علمی و پژوهشی بهتری به دست آید زاد روز اشوزرتشت را ۱۷۶۸ سال پیش از میلاد مسیح باور کرده اند . محل زندگی زرتشت کجاست؟ اوستا زادگاه اشوزرتشت را محلی به نام «رَگه» در کنار رودخانة «دْر??جی» و دریاچة چیچَست می داند بعضی از پژوهشگران این محل را در غرب ایران یعنی دریاچة ارومیه و برخی دریاچة هامون در خاور را اشاره کرده اند و چندی نیز رگه را شهر ری در نزدیکی تهران می دانند.خانوادة زرتشت چه کسانی بودند؟ در اوستا و منابع دیگر نام پدر زرتشت پوروشسب و مادرش دْغدو است ، اشوزرتشت با هووی ازدواج کرد و شش ??رزند داشت سه دختر به نام های ??ر??نی ـ تریتی ـ پورچیستا ، و سه پسر به نام های ایسَدواستَر ـ اوروتَت نَر ـ خورشید چهر .معنی نام زرتشت چیست ؟در گات ها این نام به صورت زَرَت اوشتره آمده است پژوهشگران برای نام پیامبر معنا و ترجمه هایی گوناگون دارند مانند ستاره زرین ، ستاره درخشان ، روشنایی زرین ، ??روغ پاک ، روشن??کر و دارنده شتر زرد .بهترین ترجمه این است که بخش زَرَه را زرین و بخش دوم اوشتره را روشنایی به معنای روشنایی زرین یا هاله ای از نور بدانیم .درباره درگذشت اشو زرتشت آیا روایت به قتل رسیدن در نیایشگاه بلخ درست تر است یا اینکه در کنار خانواده و درآرامش از این دنیا ر??ته اند ؟هر دو روایت است و به درستی مشخص نیست که نزدیک به چهار هزار سال پیش پیامبر چگونه درگذشته است.
×
×
  • جدید...