رفتن به مطلب
انجمن پی سی دی

red dead

عضو
  • تعداد ارسال ها

    871
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روز های برد

    3

تمامی مطالب نوشته شده توسط red dead

  1. red dead

    ساعت خاموشی زمین

    این همه اینجا پست گذاشتیم مدیر حتی ??حش هم نداد ... تشکر که خیلیه برا اون تا حالا برا دوستام میومدم الان دیگه هیچکی جواب نمیده جز دو ن??ر ... ولش کن .. انجمن به درک سیاه :;)): خداحا??ظ .. این بود آخرین کامنت ما
  2. red dead

    ساعت خاموشی زمین

    حالا بیا کامنت حذ?? کن مدیر من دیگه از سایت میرم ... خداحا??ظ خودت سایتت رو درست کن مدیر :ohnoes::ohnoes:
  3. red dead

    ساعت خاموشی زمین

    شنبه 8??روردین ماه 1394 ساعت 20:30 ????60 دقیقه خاموشی زمین???? من موبایل، لپ تاپ، تبلت، مودم، چراغها و... را خاموش میکنم. ???ساعت زمین یک رویداد جهانی سازماندهی شده توسط صندوق جهانی طبیعت ( World Wide Fund for Nature)??? است و در آخرین شنبه ماه مارس هر سال برگزار می شود. خانواده ها و کسب و کار با خاموش کردن چراغ ها و سایر دستگاه های الکتریکی غیر ضروری خود به مدت یک ساعت آن را یادآوری می کنند و آرمان نخست اين اقدام اين است كه آگاهی درباره تغييرات آب و هوايی و نياز به مصر?? محتاطانه انرژی در جهان ابقا شود. این رویداد برای اولین بار در سیدنی استرالیا توسط Leo Burnett و صندوق جهانی طبیعت (wwf) در حالی برگزار شد که نزدیک به 2.2 میلیون ن??ر در آن شرکت کردند و چراغ های غیر ضروری خود را خاموش کردند.بدنبال این حرکت شهرهای دیگر دنیا نیز به این رویداد پیوستند و در روز 23 مارچ سال 2008 از ساعت 8:00 شب تا 9:30 این رویداد را به ثبت رسانیدند. ساعت زمین در ایران مطابق است با شنبه، 8??روردین ماه 1394 ساعت 20:30 تا 21:30 http://www.earth-hour.ir/ ????* اطلاع رسانی کنید و در اصلاح زمین زندگی خود سهیم باشید* ????????
  4. ایمان جان ممنون خیلی خیلی کمک کردی بهم بازی destiny هم ??کر کنم دیگه درست شده تا ببینم چی میشه .. خدا کریمه بازم ممنون :6::6::;DD:
  5. ممنون ایمان یه نرم ا??زار برای اجرای بازی ها هم بزار مثل irisman , game sonic manager از این دو تا باشه چه بهتر .. چون مولتی من 4.70 نیست باید یه چیز داشته باشم
  6. red dead

    دفتر اشعار یغما گلرویی

    دوستان این هم از د??تر شعر گ??تم بمان ! نماند... امیدوارم حداقل میخونید یه تشکر هم بکنید تا امیدوارم بشم بیشتر بزارم :6: امشب د??تر شعر بعدی رو میزارم :hd:
  7. red dead

    دفتر اشعار یغما گلرویی

    شعر بیست و پنج همیشه به انتهای گریه که می رسم صدای ساده ی ??روغ از نهایت شب را می شنوم صدای غروب غزال ها را صدای بوق بوق نبودن تو را در تل??ن آرام تر که شدم شعری از د??اتر دریا می خوانم و به انعکاس صدایم در آیینه اتاق خیره میشوم در برودت این همه حیرت کجا مانده یی آخر ؟
  8. red dead

    دفتر اشعار یغما گلرویی

    شعر بیست و چهار بیا و از خیر خواندن خواب و تعبیر ترانه ام بگذر تو که از بادیه ی بادها برنمی گردی دیگر چه کار به کار عطر گلاب گریه های من داری ؟ بگذار شاعری در این سوی سیاهی مدام خواب تو را ببینید مگر چه می شود ؟ چه می شود که هی بگویم بیا و نیایی ؟ من به هم کلامی با کاغذ و همین عکس سیاه و س??ید قاب خاتم راضیم تو رضایت نمی دهی ؟ باور کن گریستن تقدیر تمام شاعران است کوچه را ببین هنوز آن غول زیبا در مهتابی خاموشی خود می گرید آن سو ترک زنی تنها در غربت آینه و این سو شاعری از اهالی آ??تاب دیگر به کجای ابرها بر می خورد که من هم بی امان برای تو ببارم ؟ می بخشی ! گلم همیشه می خواستم بی علامت سوال برایت بنویسم اما اضطراب تپش های ترانه که مهلت نمی دهد دیگر برو ! بانو جان دل نگران هم نباش شاخه ی شعر هیچ شاعری در شن باد بغض و شب بیداری ریشه نخشکانده است من هم پیش از پریدن پروانه ها نخواهم مرد قول می دهم ??ردا کنار همین د??تر خیس منتظرت باشم در هر ساعت از سکوت ترانه که بیایی مرا خواهی دید قول می دهم
  9. red dead

    دفتر اشعار یغما گلرویی

    شعر بیست و سه مرگ را به رودها سپردم اصلا شاعر بی مشاعر به چه کار مرگ می آید ؟ او که نباشد چه کسی هر شب با یک بغل ترانه و دلی دیوانه به سراغ خاطرات پاک تو بیاید؟ می ترسیدم زبانم لال نگاهت در پس دروازه ی جدایی جا بماند اما انگار بر?? های ??اصله از حرارت خر??م آب می شوند حالا ??کر می کنم که می آیی می آیی و به ها گ??تنم می خندی ! بانو
  10. red dead

    دفتر اشعار یغما گلرویی

    شعر بیست و دو شاید که گ??تنش گمان گزا??ی از بازگشت گریه های گهواره باشد اما می گویم اگر شبی از خیابان خیس خواب های من آمدی سیبی از سیب های سرخ باغ بالا می دزدیم می نشینیم کنار همان ساعت سبز خواب آلود و تا زنگ ناممکنش از عشق و آسمان و آینه می گوییم اگر روسری زردت از آن سوی ترانه طلوع کند دستادست رو به بی دامنه ی رؤیا می رویم با همین قالی رنگ و رو ر??ته ی اتاق شوخی نمی کنم این قالیچه یادگار سبزی از صداقت سلیمان است درپریدنش شک نکن عسل بانو
  11. red dead

    دفتر اشعار یغما گلرویی

    شعر بیست و یک بگذار که همسایه های ساکت مان نام تو را ندانند همین زلال زرد روسری برای پچ پچ هزار ساله ی آنان کا??ی ست همان بهتر که نام تو در لابه لای ترانه نهان باشد همان بهتر که از میان واژه ها بدرخشی ! خورشیدک من مثل درخشش ??انوس از ??راسوی ??اصله ها مثل درخشش ستاره از پس پرده ی پشه بند پشه بند تابستان کودکی آه ! همان بهتر که نام تو در لا به لای گریه ها نهان باشد
  12. red dead

    دفتر اشعار یغما گلرویی

    شعر بیست بی تو از آخر قصه های مادربزرگ می ترسم می ترسم از صدای این سکوت ***که ساز می دانم ! عزیز می دانم که اهالی این حدود حکایت مدام از سوت قطار و سقوط ستاره می گویند اما تو که می دانی زندگی تنها عبور آب و شک??تن شقایق نیست زندگی یعنی نوشتن یاس و داس و ستاره در کنار هم زندگی یعنی دام و دانه در دمانه ی دم جنبانک زندگی یعنی باغ و رگ و بی پناهی باد زندگی یعنی دقایق دیر راه دور دبستان زندگی یعنی نوشتن انشایی درباره ی پرده ها و پنجره ها زندگی تکرار تپش های ترانه است بیا و لحظه یی بالای همین بام بی بادبادک و بوسه بنشین باور کن هنوز هم می شود به پاکی قصه های مادربزرگ هجرت کرد دیگر نگو که سیب طلای قصه ها را کرم های کوچک کابوس خورده اند تنها دستت را به من بده و بیا
  13. red dead

    دفتر اشعار یغما گلرویی

    شعر نوزده دارم دعا می کنم دعا می کنم که کودکان تقویم های نیامده نام خ??اش و خورشید را در کنار هم بنویسند دعا می کنم که صدای سرخ سنگ انداز در چارچوب بال هیچ چکاوکی شنیده نشود دعا می کنم که هیچ دیواری چشم در راه پگاه پنجره نماند دعا می کنم که هیچ آسمانی از سقوط حواصیل ترانه نخواند دعا می کنم که مهربانی باد برگ برگ حکایت ما را به نشانی سبز ستاره ها برساند دعا می کنم که بیایی بیایی و بر خاک این بغض ناپایدار بذر بوسه و بهار و بادبادک بپاشی دارم دعا می کنم
  14. red dead

    دفتر اشعار یغما گلرویی

    شعر هجده آخر این نشد این نشد که من در پس گلدان گریه ها هر شب نهال ناقص شعری را نشا کنم و تو آن سوی ترانه ها خواب لاله و ا??را و ستاره ببینی دیگر کاری به کار این خیابان بی نگاه و نشانه ندارم می خواهم بروم آن سوی ثانیه ها می خواهم بروم آن سوی ثانیه ها می خواهم به همان کوچه ی پاک پروانه برگردم باران که ببارد همان کوچه ی کوتاه بی کبوتر ک??ا?? تکامل تمام ترانه ها را می دهد بی خبر نیستم ! گلم می دانم که دیگر از آن یادگاری رنگ و رو ر??ته خبری نیست می دانم که تنها خاطره ی خنجری در خیال درخت خیابان مانده ست اما نگاه کن ! زیباجان آن گل سرخ پر پر لای د??ترم هنوز به سرخی همان پنجشنبه ی دور دیدار است نگاه کن
  15. red dead

    دفتر اشعار یغما گلرویی

    شعر ه??ده التماست نمی کنم هرگز گمان نکن که این واژه را در وادی آوازهای من خواهی شنید تنها می نویسم بیا بیا و لحظه یی کنار ??انوس ن??س های من آرام بگیر نگاه کن ساعت از سکوت ترانه هم گذشته است اگر نگاه گمانم به راه آمدنت نبود ساعتی پیش این انتظار شبانه را به خلوت ناب خواب های تو می سپردم حال هم به چراغ همین کوچه ی کوتاه مان قسم بارش قطره یی از ابر بارانی نگاهم کا??ی ست تا از تنگه ی تولد ترانه طلوع کنی اما تو را به جان ن??س های نرم کبوتران هره نشین بیا و امشب را بی واسطه ی ***که های گریه کنارم باش مگر چه می شود یکبار بی پوشش پرده ی باران تماشایت کنم ؟ ها ؟ چه می شود ؟
  16. red dead

    دفتر اشعار یغما گلرویی

    شعر شانزده خوابم می آید خوابم می آید اما باید دوباره تمام کتاب کواکب را دوره کنم بی گلایه ودگریه که نمی توان به دیدار دیار دور رؤیا ر??ت باید به رکعت سکوت و صدای کبوتر ??رو شوم باید به پنجره ی باز و پرواز پوک پر بیندیشم به جریمه های نانوشته ی جمعه های کودکی به گلوی گر??ته و گریه ی گیتار به طنین ترانه و طبل تندر باید به حقارت ابرها بیندیشم به بیم بارش باران به سرود ساکت اشک خوابم می آید اما باید به اندازه ی گریه یی کوتاه هم که شده به تو بیندیشم شاید نگاه گرم تو در لابه لای این همه رویا یا در خیال این همه خمیازه گم شده باشد چه کنم ؟ زیبا جان باید بیابمت به این گریه های گاله به گاه بالش و بستر خو کرده ام دیگر
  17. red dead

    دفتر اشعار یغما گلرویی

    شعر پانزده دیگر نه من نه این معانی معیوب دیگر نه من نه این شهادت اشک دیگر از تکرار ترانه خسته ام از این پنجره های بسته خسته ام! بانو خسته ام از ایندقایق بی لبخند باران ببارد یا نبارد من می روم با دست هایت چتری برای پروانه ها بسازم دیگر چه می شود که نام گل های باغچه را به خاطر نیاورم ؟ یا اصلا ندانم که کدام شاعر شبتاب قا??یه ها را از قاب غمگین پنجره پر داد ؟ من که خوب می دانم بادبادک بی تاب تمام ترانه ها همیشه پر پشت بام خلوت خاطره های تو می ا??تد دیگر چه ??رق می کند که بدانم باد از کدام طر?? می وزد
  18. red dead

    دفتر اشعار یغما گلرویی

    شعر چهارده صدای گام های گریه می آید دوباره آمدی کنار پنجره ، شعری نوشتی و ر??تی این بار صدای قدم های تو را از پس پرده گاه گناه و گریه شنیدم حالا به اولین ستاره که رسیدی بپرس کدام شاعر غزل پوش شبانه ، عشق را در برگ های ولنگار د??تری کهنه می نوشت اما تو که نشانی شاهراه ستاره را نمی دانی همیشه از سیب و ستاره و روشنی قصرهای کاغذی که می نوشتم می گ??تی هزار پروانه هم که بر برگهای د??ترت بچسبانی پینه ی پیر و یاس علیل باغچه ی ما گل نمی دهد هیچ وقت بهار طلایی روز و رویا را باور نکردی ! گل من هیچ وقت خدا
  19. red dead

    دفتر اشعار یغما گلرویی

    شعر سیزده وصیتم این است این قلم خیس گریه را به کودکی در جنوب جستجو بسیار تا در د??تر مشق های نا تمامش بنویسد آن مرد سیب دارد آن مرد انار دارد آن مرد سبد ندارد یا هر پرنده یی را که از پهنای پنجره ی کلاسش گذشت نقاشی کند گوش کن صدای آن پری پریشان نی نواز را می شنوی که هنوز بعد از گذشت این همه روز خواب بلند دریا راآش??ته می کند ؟ نمی خواهم جز او کسی برایم گریه کند راضی به غلتیدن قطره یی هم بر گل گونه هایت نیستم می خواهم در جنگلی از درختان کاج خاکم کنند تا عطر سوزنی کاجها همیشه با من باشد مثل نگاه تو که تا خاموشی واپسین ??انوس ا??روخته ی دنیا همراهم است برای ک??ت هم همان ترمه ی تا خورده ی یادگاری خوب است تنها اگر به قبای قاصدکی بر نمی خورد تاری از طلای مویت را در دست من بگذار می خواهم وقتی به انتهای آسمان ر??تم آن را به موهای بلند خورشید گره بزنم تا هر کس خورشید را نگاه کند خطوط پاک چهره ی تو را ببیند آن وقت همه خواهند دانست بانوی بهاری من که بوده است همین را می خواهم و دیگر هیچ
  20. red dead

    دفتر اشعار یغما گلرویی

    شعر دوازده شب ها که در خیابان خلوت خواب پا به پای غرور و قا??یه می روی مرگ با لباس چین دار بلندش پای پنجره ی اتاقم می آید سوت می زند و منتظر می ماند قوطی قرص های این قلب بی قرار که سبک تر شد مرگ هم بر می گردد می رود سراغ سرایدار پیر همسایه نه ! عزیز دلم تازگی بو?? کور هدایت را نخوانده ام این ها که نوشتم حقیقت محض است باور نمی کنی ، یک شب به کوچه ی دلتنگ ما بکوچ کنار همان درخت که پر از خاطرات خط خورده است بایست و تماشا کن تا ببینی چکونه به دامن دریا و گریه می روم بس کن ای دل ساده ص??حه ص??حه برای که گریه می کنی ؟ کتاب کبود گریه ها را آهسته ببند تا خواب بی خروس بانوی بهار را بر هم نزنی گوش کن! درمانده ی درد آلود از پس پرده های پنجره صدای سوت می آید
  21. red dead

    دفتر اشعار یغما گلرویی

    شعر یازده نه اینکه بی تو نخندم نه اما به خدا تمام این خنده های خام بی خیال به یک تبسم کوتاه دیدار چهارشنبه ها نمی ارزند به تبسم ساعت نه صبح یا دقیق تر بگویم نه و بیست دقیقه ی صبح حالا اگر بانگ بیست و بهانه ی ساعت در ازدحام واژه و وزن موازی ترانه نمی گنجد گناهش به گردن تو که من و این دل درمانده را چشم در راه طنین تبسم می گذاشتی حالا هنوز نه صبح چهارشنبه ها که می شود کنار خیال خالی اتاقک تل??ن می ایستم دل به دامنه ی رویا می دهم و تو را می بینم که با لباسی به رنگ بن??شه های بن??ش به سمت پس کوچه های پرسه و پروانه می روی نه اینکه بی تو نخندم نه اما به نیامدن همیشه ی نگاهت قسم تمام خطوط این خنده های خواب آلود با رگبار گریه های شبانه از رخساره ی خسته و خیسم پاک می شوند
  22. red dead

    دفتر اشعار یغما گلرویی

    شعر ده حالا از تمامی قصه ، تنها قاب عکسی مانده ست که شباهتی عجیب به دختری از تبار ترانه دارد حالا باران که می آید خاک این دختر خالی هنوز بوی عشق و عود و عسل می دهد حالا مدام از پی نشانی تو ??نجان های قهوه را دوره می کنم مدام این چشم بی قرار را با بغض و بهانه ی باران آشنا می کنم مدام این دل درمانده را با باور برودت عشق آشتی می دهم باید این ساده بداند بانوی بر??ی بیداری ها دیگر به خانه ی خواب و خاطره باز نخواهد گشت
  23. red dead

    دفتر اشعار یغما گلرویی

    شعر نه وقتی کبوتر واژه یی تور بی طناب ترانه می ا??تند بر می دارمش می بوسمش و رهایش می کنم همان بوسه برای تداوم ترانه ام کا??ی ست به زدودن اشکی از زوایای گریه ها رضایت نمی دهم نمی خواهم شعرم را به خط خوش بنویسم نمی خواهم از پی واژه ها تا پلکان کتاب و کوره راه لغت نامه ها س??ر کنم تنها می خواهم دمی سر بر شانه یی بگذارم و به اندازه ی دوری دست مرداب و دامن درناها گریه کنم دیگر اینکه چرا شانه یی آشناتر از سپیدی کاغذ و قامت قلم نمی یابم جوابش در چشم های توست که شهد نام و شکوه شانه ات را از گریه های من دریغ می کنی حالا که کسی در حوالی خلوت خاموش ما نیست لحظه یی به دور از قا??یه های غرور و گلایه به من بگو آیا تمام این ترانه های اشک آلود به تکرار آن روزهای زلال زنبق و رازقی نمی ارزند ؟
  24. red dead

    دفتر اشعار یغما گلرویی

    شعر هشت به کجا می بری مرا ؟ به کجا میبری مرا ؟ با توام آی خاتون خوب خواب و خاطره زلال زرد روسری چرا مدام در پس پرده ی گریه نهان می شوی ؟ استخاره می کنی ؟ به ??ال و ??ریب ??راموشی دل خوش کرده ای یا از آوار آواز و توارد ترانه می ترسی ؟ به ??کر خواب و خستگی چشم های من نباش امشب هم میهمان همین د??تر و دیوان درد و دریایی یادت هست نوشته بودم در این حدود حکایت همیشه کسی خواب دختری از قبیله ی بوسه را می بیند ؟ باور کن ،هنوز دست به دامن گریه که می شوم تصویر لرزانی از ستاره و صد?? در پس پرده ی دریا تکان می خورد نمی دانم چرا بارش این همه باران غبار غریب غروب های بهار و بوسه را از شیشه های این همه پنجره پاک نمی کند تو چی ؟ طلا گیسو تو که آن سوی کتاب کوچه ها نشسته یی خبر از راز زیارت هر روز من با ساکنان این حوالی آشنای گلایه و گریه داری ؟ آه ! می دانم سکوت آینه ها همیشه جواب تمام سوال های بی جواب بغض و باران است
  25. red dead

    دفتر اشعار یغما گلرویی

    شعر ه??ت مادربزرگ می گ??ت در عمق صندوق بی ق??ل خود نشان و نقشه ی دیار دوری را نهان کرده است که در آنجا بادی از بیشه ی بوسه ها نمی گذرد می گ??ت وقتی در آن دیار نام سار و صنوبر را ??ریاد می زنی کوه ها صدای ت??نگ و تیشه را برنمی گردانند آنجا س?? سبز سپیدارها بلند و حنجره ی خروس ها پر از صدای ??انوس و صبح و ستاره است حالا گاهی هوس می کنم سراغ صندوق بروم بازش کنم و نشان آن وادی دور را بیابم اما می ترسم ستاره جان می ترسم حکایت آن جزیره ی رؤیا تنها خیال خامی در دایره ی بی مدار دریا باشد
×
×
  • جدید...