newsad

پسره با دوست دخترش چت میکرده تو ??یس‌بوک : . پسره: می‌شه یکم دیگه بمونی؟؟ من خیلی‌ دوست دارم بیشتر باهات حر?? بزنم.. . دختر: نمیتونم، باید برم.. . پسر: PLZzZZz یکم دیگه بمون.. . دختر: نمی‌شه!!مامانم گ??ته اگه الان نرم بخوابم میاد پایین و سرمو میکوبه به کیبو ??گئو تبخد آوعپقب س??دگ دجدو د دکسییدهد قتكتو دوپس س س........

اینایی که کسی از کاراشون سردرنمیاره، اینایی که کاراشونو همیشه ساکت و آروم انجام میدن، اینایی که عشقشون لباس مشکیه، اینایی که دلشون نمیاد وقتی که خوابی بیدارت کنن، اینایی که روزا براشون بی معنی شده و شبا ??قط کار میکنن، اینایی که با دیواره خونه ها یه دنیا خاطره دارن، اینا رو خیلی زیاد مواظبشون باشید، این لامصبا دزدن !

به دو دلیل زن ها ??وتبال بازی نمی کنن . . . . 1:عمرا 11تا زن یه جور لباس بپوشن 2:عمرا بازی بعد همون لباسو بپوشن

از لذایذ جدیدی که کش??ش کردم : برق بره یه چسب برداری بری تو کوچه بری با چسب زنگ در خونه های مردم رو بچسبونی موقع برق اومدن یک عروسی در کوچه داشته باشید!!

هـرکـاری میکنــم آی??ـونـم بـه اینتـرنــت وصــل نمیشــه . . . دکمـه شـو کـه میــزنـم در خــونـه بـاز میشــه..!! پس این ملّت چی میگن ما با آی??ون میایم اینترنت!!!!!!!؟؟؟

بالاخره ??همیدم چرا اینقد تو عروسیا بهت اصرار میکنن بری برقصی! : : : : چون خودشون جا ندارن بشینن، بر که میگردی هم جا نداری هم میوه،تازه شیرینیاتم خوردن

ﻭﻟﻨﺘـــﺎﻳﻦ ﭼﻴــــﺴﺖ ؟ ﺩ???ﺩﻥ ﻳﻚ ﺧـــــﺮﺱ ﻟـــﻮﺱ ﻛﻮﭼﻴـــﻚ ﺑﻪ ﻳــــﻚ ﺧـــﺮﺱ ﻟـــﻮﺱ ﮔﻨــﺪﻩ

ر??یقم اینترنت نداشت گ??ت واسم ??یسبوک بساز منم ساختم بعدهر روزم میگ??ت ??یسبوکمو چک کن ببین چه خبره داشتم ??کرمیکردم این زن بگیره بد نمیشه واسه ما :biggrin2:

کو عکساش؟:confused:

ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺭﻓﺘﯿﻢ ???ﺒﺎﺑﯽ ، ???ﺒﺎ??? ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺩ???ﺩﯾﻢ ، ﯾﺎﺭﻭ ﺳﯿﺦ?? ???ﻣﺎﺩﻩ ﺭﻭ ???ﺯ ﯾﺨﭽﺎ??? ﺩﺭ ???ﻭﺭﺩ ﮔﺬ???ﺷﺖ ﺭﻭ ﻣﻨﻘﻞ ، ﭘﻨﮑﻪ ﺭﻭ ﺭﻭﺷﻦ ???ﺮﺩ ، ﺳﯽ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺑﻌﺪﺵ ???ﺒﺎ??? ﺭﻭ ﻣﯿﺰ ﺑﻮﺩ! ﻫﺮ ﻭﻗﺘﻢ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﭘﯿﺘﺰ??? ﻭ ﺳﺎﻧﺪﻭﯾﭻ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ ، 45 ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﻌﺪ ???ﺯ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﻮﻧﺪﯾﻢ ﻭ ﻫﯽ ﺳﺎﻻﺩﻭ ﻧﻮﺷﺎﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ ﺗﺎ ???ﺬ??? ﺑﺮﺳﻪ ! ﺧ??? ﭘﺲ ﭼﺮ??? ﺑﻪ ﺩﻭﻣﯽ ﻣﯿﮕﻦ : " ﻓﺴﺖ ﻓﻮﺩ"

ما همش ??ال حا??ظ میگیریم نگو حا??ظ خودش ??ال قهوه میگر??ته!!! نشون به او نشون که میگه : ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم ...

چیزی که باید به بعضیا گ??ت : خواهش می کنم عزیزم شما رو مخ?? ما جا داری !

میازار موری که دانه کش است… در مورد مورچه ای که دانه همراه اش نیست ??توایی صادر نشده می توانید بیازارید…!!!

ﺩﺧﺘﺮ ﻋﻤﻮﻡ ﺩ???ﺷﺖ ﺷﻮﻫﺮﺷﻮ ﺻﺪ??? ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﭘﯿﺸﯿﻪ ﻣﻦ .. ﻣﻮﺷﯽ ... ﺟﻮﺟﻮﯼ ﻣﻦ ... ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ : ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺻﺪ??? ???ﻦ ... ﻣﻨﻢ ﺑﻠﻨﺪ ﮔﻔﺘﻢ : ﺣﯿﻮﻭﻭﻥ ﺧﺎﻧﻤﺖ ???ﺎﺭﺕ ﺩ???ﺭﻩ !!! ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﭼﺮ??? 6 ﻣﺎﻫﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﻋﻤﻮﻡ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﻧﻤﯿﺰﻧﻪ !!! ﻣﮕﻪ ﭘﯿﺸﯽ ﻭ ﻣﻮﺷﯽ ﻭ ﺟﻮﺟﻮ 3 ﺗﺎﺷﻮﻥ ﺣﯿﻮﻭﻥ ﻧﯿﺴﻦ ؟؟؟

اینجا آبودانه ولک دنیا میخواست تموم شه ، بچااا نزاشتن ! I Love U PMC !!!!!!!!

معلم انشا به بچه ها می گه موضوع انشاء این د??عه اینه: اگر رئیس یک شرکت دولتی بودید چه می کردید؟ بعد می بینه همه تند و تند و با هیجان شروع کردند به نوشتن، به جز یک ن??ر که نشسته و داره از پنجره بیرون رو تماشا می کنه. معلم ازش می پرسه: چرا تو هیچی نمی نویسی؟ بچه میگه: منتظرم تا منشی ام بیاد!

اگر تو آمریکا هم قوانین نام‌گذاری شرکتها مثل ایران بود . . . اسم شرکت اپل می‌شد : سیب‌پردازان سیستم‌گستر غرب

تاحالا دقت کردین وقتی موبایلتون میو??ته زمین سریع برش میدارین ببینین چیزیش شده یا نه ولی وقتی ر??یقتون می خوره زمین هرهر بهش می خندین !

??قط یه کودک ایرانی وقتی میره تو ص?? نونوایی هرچی صبر میکنه می‌بینه همش آخره ص??ه !

درسته مامور مخصوص حاکم بزرگ نیستم ولی یخورده احترامم چیز بدی نیست !

میگم وقتی به زوج های عاشق میگن مرغ عشق لابد به زوج های مشکل دار هم میگن انگری بردز !

تاحالا دقت کردین نمیتونید کار پیدا کنید چون تجربه ندارید و نمیتونید تجربه پیدا کنید چون کار ندارید !؟

ﭘﯿﺮﺯﻧﻪ ﻣﯿﺮﻩ ﺩ???ﺘﺮ , ﺩ???ﺘﺮ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻪ: ﻣﺎﺩﺭ ﺟﺎﻥ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﭼﯿﮑﺎﺭ ???ﺮﺩﯼ ﻫﻢ ﭼﺮﺑﯽ ﺩ???ﺭﯼ ﻫﻢ ﻗﻨﺪ ﭘﯿﺮﺯﻧﻪ ﻣﯿﮕﻪ: .ﻣﺎﺩﺭﺟﻮﻥ ﯾﻪ ???ﯿﺴﻪ ﺑﺮﻧﺞ ﻫﻢ ﺩ???ﺭﻡ ﻓﻘﻂ ﻋﺮﻭﺳﻢ ﻧﻔﻬﻤﻪ !

پلیسه با موتور اومد از کنارم رد بشه،از گرما کلاه کاسکتشو گذاشته بود رو کیلومتر موتور… به من نیگا کرد با اشاره گ??ت: کمربند ؟؟ منم یه نگاه بهش کردم و با اشاره گ??تم: کلاه…. یارو نابود شد !

یک تهرانی، یه اص??هانی، یه شیرازی و یک آبادانی توی کا??ی شاپ با هم صحبت میکردند : تهرانی: من یک موقعیت عالی دارم، می خوام بانک ملی رو بخرم ! اص??هانی: من خیلی ثروتمندم و می خوام شرکت بنز رو بخرم ! شیرازی: من یه شاهزاده ثروتمندم و می خوام شرکت مایکروسا??ت و اپل رو بخرم ! سپس منتظر شدند تا آبادانی صحبت کند . . . آبادانی قهوه خود رو هم زد. خیلی با حوصله قاشق رو روی میز گذاشت، یه کم قهوه خورد، یه نگاهی به اونها انداخت و با آرامی گ??ت: نمی??روشم....!!!