رفتن به مطلب
انجمن پی سی دی
aminomi

تاپــیــــک نقــد و بـــررســی فـــیلـــم هـــای خــارجــی

پست های پیشنهاد شده

Film-Reel-Logo-1.png

 

با سلام

 

همانطور که از اسم تاپیک پیداست در اینجا به نقد و بررسی ??یلم های خارجی پرداخته میشود . اجازه ایجاد این تاپیک هم داده شد ...

در اینجا به نقد و بررسی، امتیاز ها، جایزه ها، خلاصه داستان، کشور سازنده و ... پرداخته میشود اما توجه کنید که به هیچ وجه نباید لینک دانلود اینجا قرار بگیره، حتی به صورت PM .

شما هم میتوانید نقد قرار دهید اما درصورت کپی برداری از سایت دیگه لط??ا با ذکر منبع همراه شود ...

برای منظم تر شدن تاپیک درصورت امکان عنوان پست خودتون رو بنویسید . مثلا اگر نقد شما مربوط به ??یلم های ژانر ترسناک است عنوان پست خودتون رو بنویسید : ژانر ترسناک

با زدن گزینه ص??حه پیشر??ته میتوانید اینکار را انجام دهید . این یک قانون نیست بلکه ??قط جهت منظم بودن تاپیک ذکر شود . اگر هم نذاشتید مشکلی نیست !

 

و اما چند قانون :

 

1. لینک دانلود نذارید

2.کپی برداری با ذکر منبع

3. سعی کنید چند اسکرین شات از ??یلم قرار دهید

4. اگر میخواهید همکاری کنید به بنده به صورت پیغام اطلاع بدید تا اسم شما در تاپیک گذاشته بشه

5. و مهم ترین نکته به نظر همدیگه احترام بذاریم !

 

در حال حاضر بنده و دوست خوبم ???ابراهیم با نام کاربری ???generalzh0 این تاپیک رو اداره میکنیم .

خوشحال میشم شما هم همکاری کنید ...

 

درصورت مشکل به بنده یا ناظم انجمن اطلاع بدید تا رسیدگی شود .

 

با تشکر

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ژانر ??یلم : ترسناک

 

evil-dead-new-poster.jpg

 

EVIL DEAD 2013

 

 

 

کارگردان: Fede Alvarez

 

نویسنده : Fede Alvarez

 

بازیگران: Jane Levy, Shiloh Fernandez, Lou Taylor Pucci

 

امتیاز : 6.5 از 10

 

خلاصه داستان : داستان ??یلم درباره ۵ دوست میباشد که به کلبه ای جنگلی میرونددر آنجا کتاب مردگان را پیدا میکنند و ناخواسته تمامی شیاطین اطرا?? را احضار میکنند و حالا باید برای بقا خود بجنگند...

 

منتقد: کریس ناشاواتی/Chris Nashawaty (اینترتینمنت ویکلی) امتیاز 8 از 10

 

طی زمانی که از اکران ??یلم کم هزینه و کلبه ای در میان جنگلی «The Evil Dead » در سال 1981 می گذرد، این ??یلم تا حد یک اسطوره بالا برده شده است. ??یلم های زیادی را پیدا نمی کنید که تا این حد مورد توجه و علاقه ی قلبی طر??داران ??یلم های ترسناک واقع شده باشند. این موهبت بر این پایه که «The Evil Dead » ??یلمنامه ی ??وق العاده ای داشته، ایجاد نشده است، زیرا که ??یلم چنین ??یلمنامه ای نداشت. در واقع طرح داستانی همانقدر ساده و ابتدایی بود که در ??یلم هایی از این دست معمول است: پنج دانشجو از شهر خارج می شوند و راهی کلبه ای در میان ناکجا آباد می شوند، آنجا یک دستگاه ضبط صدای قدیمی را که ا??سون های بدشگونی را پخش می کند دستکاری می کنند و در نهایت جهنمی خونین و مملواز وحشتی ناشناخته را از بند آزاد می سازند. بودجه ی ساخت ??یلم حتی برای سالهای اولیه ی دهه ی هشتاد اندک بود و بازی ها در بهترین حالت خود غیر حر??ه ای هستند (به جز بازی کاریزماتیک و گیرای بروس کمپل/ Bruce Campbell بازیگری با چانه ای برآمده که به دلیل بازی در ??یلم های درجه دوی آن زمان به شهرت رسیده بود).

 

 

Screen Shot 2013-04-13 at 11.37.46 AM.jpeg

 

چیزی که باعث شد این ??یلم در آن دوره به یک ??یلم ترسناک خاص تبدیل شود نوآوری و خلاقیت کم هزینه و لطا??ت طبع عجیب و غریب کارگردان 22 ساله ی آن بود. ریمی به صورت بداهه و از پیش برنامه ریزی نشده دوربین ها را به صورت دو به چهار درآورد و مانند اورسون ولز آنها را با سرعت بالا در صحنه به حرکت در آورد. زاویه دوربین های نامرتب و خارج از عر?? او انرژی عصبی و عجیبی به ??یلم دادند. «The Evil Dead » به عنوان ??یلم اول کارگردان اثری متحیر کننده بود و ادامه ی این روند برای هرکسی امری سخت به شمار می ر??ت.

 

Evil-Dead-2-remake.jpg

 

 

گروه مشخصی از طر??داران متعصب این ژانر و مشترکین مجله Fangoria پیشاپیش شمشیر خود را برای تاختن به این بازسازی تازه آماده کرده اند. اما آنها می توانند شمشیرهایشان را کنار بگذارند. این «Evil Dead » جدید نه تنها با عرض ارادتی محبت آمیز و اشاراتی به نسخه ی سال 1981 ساخته شده است، بلکه از زمان «The Evil Dead » تا کنون، خونین ترین، خشونت آمیز ترین ??یلم ترسناک ساخته شده است که البته رگه هایی از کمدی های ریتم تند و پر سر و صدا نیز در آن دیده می شود. نسخه ی جدید با وعده هایی حاکی از شهامت بالا توسط کارگردان تازه کار ??د آلوارز/ Fede Alvarez ساخته شده (ریمی و کمپل خودشان تهیه کنندگی آن را بر عهده داشته اند و بنابراین دعای خیرشان پشت سر سازندگان ??یلم بوده است) و چندان در قاعده داستانی پایه ای ??یلم اصلی تغییری نمی دهد. ??یلم مستقیم و به سرعت به سراغ همان داستان آشنا می رود و پنج دوست قدیمی را راهی یک کلبه ی رو به تخریب می ??رستد و آنجا آنها را وادار می کند یک کتاب کهنه را پیدا کنند که از نقاشی های شیطانی و هشدارهای رعب انگیز پر شده است و بدین ترتیب آنها مجدداً جن مخو?? و ن??رت انگیز را از محبس خود آزاد می کنند.

 

Jessica-Lucas-in-Evil-Dead-2013.jpg

 

 

به جز «جین لوی/ Jane Levy » بازیگر مجموعه تلویزیونی «Suburgatory»، چهره های آشنای زیادی در میان گروه بازیگران دیده نمی شود که این موضوع به نظر کار درستی می آید زیرا که این بازیگران ا??رادی هستند که به راحتی ممکن بود جایشان را با هر کس دیگری که قرار است در ص?? شمردن جنازه قرار دارد، عوض کرد. و عجب جنازه شمردن خونینی در راه است. در «Evil Dead » خون طوری از شریان های اصلی با ??شار به بیرون می جهد که بیننده یاد چشمه های بیرون بلاجیو در وگاس می ا??تد. یکی از شخصیت های تسخیر شده یک تیغ موکت بری را به دهان می گیرد و زبانش را مانند پروانه ای به دو نیم می کند. یکی دیگر با موش هایی طر?? است که از دهانش بیرون می ریزند، مانند دلقک ها که از دهانشان اتومبیل ??ولکس واگن در می آورند و روی هم می ریزند. سوزن تزریقات در چشم ها ??رو می رود، اعضا و جوارح بدن توسط چاقوهای بزرگ برقی از تن جدا می شوند و اره برقی ها هم همان کاری را انجام می دهند که خاص اره برقی ها است. اشاره کرده بودم که ??یلم کمدی هم هست؟

 

screen-shot-2013-01-05-at-1-59-51-am.png

 

 

می دانم، برای بعضی ها سخت است که ??یلم را از آن زاویه ببینند. تماشاگرانی که من ??یلم را همراهشان دیدم جیغ زدند، آه کشیدند و صورتشان را در میان یقه ی لباس همراهشان پنهان کردند. اما ??یلم ها و مجموعه تلویزیونی های ژانر وحشت مانند « The Walking Dead» شبیه به یک زبان خارجی هستند. یا با شما صحبت می کنند یا نمی کنند. صحنه های زننده و هذیان گوی نسخه ی جدید «Evil Dead » با من صحبت کردند، و آنها از هر یک از ??یلم های متعلق به جریان اصلی سینما که به خاطر من می آید، جلو تر می روند. چطور ??یلمی که خشونت تصویری و حسی آن تا این حد بالا است مو??ق شده در نهایت با درجه ی R راهی سالن های سینما شود خود یک معماست. اما من که شکایتی ندارم. به عنوان یک طر??دار پر و پا قرص ??یلم اصلی و این ژانر، من در چه جایگاهی هستم که بخواهم دندان های اسب پیشکشی ای را که به صورت ??وق العاده ای حال بهم زن است بشمارم؟

 

* منبع: سایت نقد ??ارسی *

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ژانر ??یلم : اکشن، علمی تخیلی

 

Lucy.jpg

 

LUCY 2014

کارگردان : Luc Besson

 

 

نویسنده : Luc Besson

 

 

بازیگران : Scarlett Johansson, Morgan Freeman, Min-sik Choi

 

 

امتیاز : 6.6 از 10

 

خلاصه داستان : لوسی (با بازی جوهانس??ن) توا??ق می‌کند به نیابت از نامزدش، بسته‌ای را به خلا??کارها تحویل دهد. او که توسط انسان‌های بدکار اسیر شده است به زور تن به یک عمل جراحی می‌دهد که در جریان آن یک بسته مواد مخدر داخل شکمش قرار داده می‌شود با این امید که با این کار او را به یک حامل مواد تبدیل کنند. در عوض...

 

منتقد: ا??ریک کان (indieWIRE) - امتیاز ۶.۷ از ۱۰ (B-)

 

آیا ممکن است ??یلمی در آن واحد هم هوشمندانه باشد و هم احمقانه؟

Lucy1.jpg

 

«لوسی / Lucy» ساخته لوک ب??سون، که در آن ا??سکارل??ت جوهانس??ن نقش ابرزنی را ای??ا می‌کند که قادر است به وسیله ذهن تقویت شده‌اش (با کمک علم) مانند یک خدا عمل کند، موضوعی تقریباً متقاعد کننده را مطرح می‌کند.

 

 

ب??سون، که از زمان ساخت «عامل پنجم / The Fifth Element» در سال ۱۹۹۷ ??یلم اکشن چشمگیر دیگری را کارگردانی نکرده است، این بار نیز حقیقتاً به ??رم بازنمی گردد بلکه اثری شلخته را ارائه می دهد، در حالی که جوهانس??ن?? متعهد نیز نقش یک نیروی یگانه‌ساز را در مرکز این دیوانگی ای??ا می‌کند.

 

 

گرچه ??یلمنامه ب??سون ناشیانه با ایده های بزرگی درباره تاریخ بیداری بشر بازی می‌کند، داستان ??یلم ساده است: لوسی (با بازی جوهانس??ن) که ساکن تایپه است، توا??ق می‌کند به نیابت از نامزدش، که خیلی زود کشته می‌شود، بسته ای را به خلا??کارها تحویل دهد. او که توسط انسان‌های بدکار اسیر شده است به زور تن به یک عمل جراحی می‌دهد که در جریان آن یک بسته مواد مخدر داخل شکمش قرار داده می‌شود با این امید که با این کار او را به یک حامل مواد تبدیل کنند. در عوض وقتی که این پاکت تصاد??اً پاره می‌شود، لوسی نیروی آن‌ مواد را جذب می‌کند. این صحنه‌ها مرتب با کات‌هایی از یک سخنرانی توسط یک استاد روان شناسی (با بازی مورگان ??ریمن) درباره قابلیت‌های دست نخورده ذهن بشر همراه هستند: بر اساس این سخنرانی ما تنها از ۱% مغزمان است??اده می‌کنیم! حال اگر بتوانیم از تمام قدرت مغز است??اده کنیم، چه ات??اقی رخ می دهد؟ با آبی شدن رنگ چشمان لوسی، ما نیز به پاسخ پرسشمان می‌رسیم.

 

Lucy2.jpg

 

 

و اینجاست که «لوسی» از یک ??یلم احمقانه آشکار - وقتی که ابتدای ??یلم، لوسی دستگیر می‌شود بسون به نماهایی از یوزپلنگی که مشغول به دام انداختن شکار خود است کات می زند - به ??یلم احمقانه‌ای تبدیل می‌شود که به تدریج منطق روایی خود را از دست می‌دهد.

 

 

لوسی با مشت و لگد راه خود را به سمت آزادی باز می‌کند، پزشکی را پیدا می کند تا شرایطش را برایش توضیح دهد و با گروه های جنایتکار دیگر می جنگد تا به ??ریمن برسد و برداشت های خود از زندگی، گیتی و همه چیز را با او به اشتراک بگذارد. جنون محضی که ب??سون در نبردهای ان??رادی به نمایش می‌گذارد ??یلم را مضحک‌تر می‌سازد. در لحظات واپسین، کل پروژه ظاهرا صر??اً به نور و صدا و اکشن تنزل می‌یابد، به گونه‌ای که حتی خود ب??سون هم نمی‌تواند داستانی را که در ذهن داشته است روایت کند.

 

Lucy12.jpg

 

 

تا رسیدن به آن نقطه، ??یلم پر است از لحظه‌های دیوانه بازی لذتبخش. وقتی که لوسی به زور اسلحه یک جراح را وادار می‌کند که مواد مخدر را از شکمش خارج کند، تصاد??اً در حین عمل جراحی به مادرش زنگ می‌زند و به حد کا??ی باهوش است که شدت درد را با صورت خود نشان دهد. او یک پلیس متحیر را می‌بوسد تا صر??اً وجود عشق را به خود یادآوری کند. در یکی از صحنه های تیراندازی پایان ??یلم که بی دلیل در رابطه با موشک اندازها و یک محیط س??ید خالی است به یاد ??یلم «THX-1138» ج??رج لوکاس محصول سال ۱۹۷۱ می ا??تیم. در طول تمام این ات??اقات نوشته های داخل ??یلم سیر تکامل قدرت مغز لوسی به صورت ۱۰ درصد ۱۰ درصد دنبال می‌کنند به گونه‌ای که گویی او مراحل مختل?? یک بازی ویدئویی را یکی پس از دیگری پشت سر می‌گذارد. در واقع ??یلم با روایت خود در برجسته کردن جنبه زیبایی یک بازی ویدئویی، از یک بازی ویدئویی هم بیشتر پیش می‌رود. لوسی تنها با تکان دادن دستش دمار از روزگار گروهی از مهاجمان در می آورد و بعد عده ای دیگر را از زمین بلند می‌کند که نتایج جالبی دارد.

 

Lucy3.jpg

 

 

اما او نه تنها در این بازی ویدئویی ??وق‌العاده حر??ه‌ای است، بلکه کد میانبر نهایی را نیز یا??ته است؛ این شخصیت به قدری قدرتمند است که هرگز واقعاً به خطر نمی‌ا??تد و این مانع از ایجاد هر گونه حس تعلیق واقعی در ??یلم می‌شود. م??هوم اساسی ??یلم ب??سون همچنان به قدری واهی و پوچ است که «لوسی» هرگز در متعجب ساختنتان کم نمی‌آورد. تنها مؤل??ه قابل پیش بینی ??یلم «زنانگی ا??سونگر» یا همان «Femme Fatale» بودن است، درونمایه‌ای که در تمامی ??یلم‌های ب??سون از زمان ساخت «دختری به نام نیکیتا / La Femme Nikita» در دهه ۱۹۹۰ تاکنون دیده می‌شود.

 

Lucy4.jpg

 

 

با اجرای هیجان انگیز جوهانس??ن، تصویر زنی سرسخت که مردان قدرتمند اطرا?? خود را شکست می‌دهد ابعاد کامیک بوکی به خود می‌گیرد. «لوسی» علاوه بر معر??ی یک زن ابرقهرمان - چیزی که هنوز پدیده ای نادر است - شخصیتی مشابه با نقش قدرت طلب جوهانس??ن در ??یلم «زیر پوست / Under the Skin» جاناتان گ??لیز??ر ارائه می‌نماید، که در آن جوهانس??ن نقش یک بیگانه ??ضایی اغواگر را بازی می‌کند که کارش صید مردان است.

 

 

در هر دو ??یلم جوهانس??ن به موجودی ??رازمینی تبدیل می‌شود که دارای حواس خارجی است و این اشتیاق وی به است??اده منحصر به ??رد از ویژگی‌های ??یزیکی‌اش را اثبات می‌کند. در نمایی از ??یلم «لوسی» که در آن شخصیت اصلی در دستشویی یک هواپیما پنهان شده است و ناگهان به ذرات بخار تبدیل می‌شود، شباهت زیادی به ا??کتی (جلوه ای) دیده می‌شود که به کرات در ??یلم «زیر پوست» به کار ر??ته است و در زمره یکی از عجیب‌ترین صحنه های سال قرار می‌گیرد.

 

 

نهایتاً، ب??سون در یا??تن لحظات پرتنش نسبت به در آمیختن آنها با هم مو??قتر است؛ اما انکار تخیل دیوانه‌وارش نیز امری غیرممکن است. لحظات مختل?? ??یلم مملو از احتمالات چند پاره هستند و هر چند وقت یک بار گذری به ??یلم‌هایی چون مجموعه «Crank» و «۲۰۰۱: یک ادیسه ??ضایی/ 2001: A Space Odyssey» و «ماتریکس / The Matrix» می‌زند؛ با اینکه هرگز به بزرگی آنها نمی‌رسد، اما به قدر ذره ای از DNA هر یک را دارد.

 

 

با نزدیک شدن «لوسی» به اوج خود، ??یلم به جای داشتن یک پایان منظم با مجموعه ای از شاه بیت‌های بصری همراه می‌شود. در حماقت ذاتی ??یلم جای هیچ سئوالی نیست، اما ب??سون به هر حال ??یلم را دوست داشتنی و غیرمنتظره از آب در آورده و یک پادزهر احمقانه را به ??یلم‌های احمقانه ای، که حتی به خود زحمت مت??اوت بودن را نمی‌دهند، تزریق می‌کند. «لوسی» ??یلمی یکپارچه نیست، اما ب??سون به کمک نوآوری درخشانش سعی می‌کند تا رنگ و لعابی تازه بر این ??رمول بزند. «لوسی» از آن ??یلمها شلخته‌ی بی قید و بندی است که دوست داریم استودیوهای ??یلم سازی بیشتر برایمان بسازند.

 

*منبع : سایت نقد ??ارسی *

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ژانر ??یلم : ترسناک، هیجان انگیز

 

TheConjuringCoverFront.jpg

 

Conjuring 2013

کارگردان : James Wan

 

 

نویسنده : Carey Hayes

 

 

بازیگران : Vera Farmiga,Patrick Wilson,Lili Taylor

 

امتیاز : 7.5 از 10

 

 

خلاصه داستان : دو متخصص مشهور امور ماوراءالطبیعه برای کمک به خانواده ای که در یک خانه روستایی قربانی روح های موجود در خانه شده اند می روند و ...

 

منتقد:جیمز برادینلی-امتیاز 8.8 از 10 (3.5 از 4)

 

The Conjuring/احضار" از آن دسته ??یلم هایی است که این روزها خیلی کمیاب شده اند،??یلمی ترسناک با درجه بندی سنی R (درجه بندی سنی محدود یا Restricted،ا??راد زیر 17 سال با حضور والدین مجاز به تماشای این ??یلم ها هستند) که به جای تکیه بر خون و خشونت،برای ترساندن مخاطب خود از هراس و تعلیق بهره می برد.البته این به معنی خالی بودن ??یلم از صحنه های هولناک و دل به هم زن نیست،اما به طور کلی ??یلمی از گونه خانه اشباح است و بریدن ها و تکه تکه کردن های معمول در ??یلم های موسوم به اسلشر (دسته ای از ??یلم های ترسناک با محوریت یک قاتل روانی که چهره خود را با ماسک پوشانده است) و ??یلم های ترسناک سخی?? در آن کمتر دیده می شوند.اگر بخواهیم از یک لغت برای توصی?? "The Conjuring/احضار" است??اده کنیم آن لغت دلهره آور است.هاله ای ??راگیر از دلهره ??یلم را احاطه کرده که کمبود کشت و کشتار و اجسام تیز در ??یلم را جبران می کند.

 

 

TheConjuring1.jpg

 

کارگردان ??یلم جیمز ون حر??ه ??یلم سازی خود را یک دهه قبل با ??یلم "Saw/اره" آغاز کرد،که از معدود ??یلم های نوآورانه در سبک اسلشر به حساب می آید.جیمز ون بعد از قسمت اول ??یلم "Saw/اره" از کارگردانی در این سری ??یلم کنار کشید (پیش از آنکه شرکت "Lionsgate/لاینز گیت" با تبدیل آن به یک ??یلم دنباله دار به شهرت آن آسیب بزند،اما در امر نویسندگی و تهیه کنندگی در بسیاری قسمت های بعدی مشارکت کرد) و در پروژه های دیگری مشغول شد.او در سال 2010 ??یلم "Insidious/موذی" را ساخت که از بهترین ??یلم های ترسناک سال های اخیر است،??یلمی که بسیاری از عناصر آن جلا داده شده و در "The Conjuring/احضار" به کار ر??ته اند.کی??یت تولید "The Conjuring/احضار" از "Insidious/موذی" بالاتر بوده و ??یلم به همان اندازه ترسناک از کار درآمده است و مایه تحقیر بسیاری از ??یلم های به اصطلاح ترسناک نوجوانانه است که این روزها مجتمع های سینمایی را اشغال کرده اند.

 

TheConjuring2.jpg

 

 

برچسب "بر اساس داستانی واقعی" که به ??یلم زده شده را می توان نوعی حقه به حساب آورد.جواز ساخت ??یلم با داستانی گر??ته شده که پایه های آن بر حقیقت سست است.ا??راد نام برده شده در ??یلم واقعی هستند،بررسی های ماوراءالطبیعه ای هم صورت گر??ته و به تبع آن جن گیری نیز انجام شده،اما مرز واقعیت در ??یلم تا همین جاست و بقیه وقایع خیالی هستند.سازندگان ??یلم تعمدا تلاشی برای مستند بودن تمام وقایع ??یلم نمی کنند و ارواح و دیوها را به نوعی واقعی جلوه می دهند که در نتیجه آن مخاطب نیز به جای کنجکاوی در تمایز واقعیت و خیال با آن ها همراه می شود.

 

 

وقایع در سال 1971 در نیو انگلند رخ می دهند.??یلم وقت زیادی را صر?? مقدمه چینی کرده و مسیر دو گروه مختل?? از شخصیت ها را روایت می کند که در نهایت با هم تلاقی می کنند.اد و لورن وارن (پاتریک ویلسون و ورا ??ارمیگا) دو متخصص مشهور امور ماوراءالطبیعه (دیو شناسی!) هستند که در تمام منطقه شمال شرقی آمریکا برای بررسی موارد مشکوک ماوراءالطبیعه س??ر می کنند.آن ها بیشتر اوقات برای ات??اقات به ظاهر شبح مانند و شیطانی توضیحاتی طبیعی و منطقی پیدا می کنند و هنگامی که نیاز به جن گیری باشد،از دوست کشیش خود برای انجام آن کمک می گیرند.آن ها برخلا?? دیگر قهرمانان داستان های ارواح،ا??رادی باهوش و مقاوم هستند که خونسردی خود را از دست نمی دهند و در صورت وخامت شرایط دیگران را آرام می کنند.آن ها به نوعی یادآور شخصیت سم لومیس (دانالد پلیزنس) در ??یلم هالووین هستند.

 

TheConjuring3.jpg

 

 

قربانیان اعضای خانواده "Perron/پرن" هستند،راجر پدر خانواده (ران لیوینگستون)،کرولین مادر خانواده (لیلی تیلر) و دختران آن ها آندره آ (شنلی کزول)،ننسی (هیلی مک ??ارلند)،کریستین (جویی کینگ)،سیندی (مکنزی ??وی) و ایپریل (کایلا دیور) هستند.مدت زیادی از اقامت آن ها در خانه رویایی خود نگذشته که حوادث عجیبی شروع به رخ دادن می کنند.صدای بلند و ناگهانی در شب،کبودی های عجیب روی بدن،صدای دست زدن در اتاق های خالی و جسد یک سگ اولین نشانه های غیر عادی بودن اوضاع در این خانه روستایی هستند.هنگامی که وارن ها به خواسته کرولین برای کمک می آیند شرایط برای اعضای خانواده وخیم شده است.

 

TheConjuring4.jpg

 

 

جیمز ون استاد دست کاری ذهن مخاطبان خود است و از تمام امکانات موجود برای ا??زایش تنش موجود در ??یلم بهره می برد.در بعضی صحنه ها دوربین را در زوایایی نوآورانه حرکت می دهد (مثل صحنه ای که یکی از دختران با دید اول شخص نگاهی به زیر تخت خواب می اندازد) و یا از برداشت های بلند است??اده می کند.در بعضی دیگر از صحنه ها زاویه مورد انتظار مخاطب را بدون آنکه ات??اقی بی??تد نمایش داده و ات??اق مورد نظر در لحظه ای که انتظار نمی رود و در زاویه ای مت??اوت رخ می دهد.محل قرارگیری و حرکات دوربین دقیق و حساب شده هستند و ت??اوت بین یک ??یلم خانه اشباحی درجه یک با یک ??یلم معمولی را به خوبی به رخ می کشند.موسیقی متن ناموزون جوز?? بیشارا نیز بدون اینکه ??یلم را کسل کننده و غیر معقول کند به اثرگذاری آن کمک کرده است.از جلوه های ویژه کامپیوتری نیز به اندازه و به جا است??اده شده است که این خود نمود دیگری از تسلط این کارگردان زبر دست است.

 

TheConjuring5.jpg

 

 

پاتریک ویلسون که در ??یلم "Insidious/موذی" نقش اول را به عهده داشت (همچنین در دنباله آن به کارگردانی جیمز ون که سپتامبر 2013 روی پرده می رود) در این ??یلم به همکاری با جیمز ون ادامه می دهد.او به همراه ورا ??ارمیگا زوج ??وق العاده ای را در ??یلم تشکیل می دهند.آن ها نقش زوجی دوست داشتنی را بازی می کنند که وجودشان خالی از شرارت بوده و در کمک به دیگران از هیچ چیز دریغ نمی کنند.آرامش در ظاهر و حرکات آن ها موج می زند،درست برخلا?? ران لیوینگستون و لیلی تیلر (پدر و مادر خانواده)،ا??رادی عادی و منطقی که حال خود را قربانی نیرویی ماورایی یا??ته و عنان از ک?? داده اند.به طور کلی به لط?? بازی های خوب،شخصیت ها باور پذیر از کار درآمده اند.البته عامل دیگر در باور پذیر شدن آن ها انجام ندادن کارهای احمقانه ای است (به جز یک یا دو مورد استثنا) که از شخصیت های دیگر ??یلم های ترسناک دیده می شود.

 

TheConjuring6.jpg

 

TheConjuring7.jpg

 

TheConjuring8.jpg

 

 

احضار" معجون خوش ترکیبی از انواع تعلیق و ترس را ارائه می دهد و دو ساعت دلهره آور را رقم می زند.پایان داستان کمی ضعی?? است،اما ناامید کننده نیست و به طور کلی داستان را به خوبی جمع بندی می کند.یکی دیگر از نکاتی که در ??یلم های ترسناک کمتر دیده می شود،معمولا چند نقطه مبهم را باقی می گذارند تا به راحتی دنباله ای برای آن بسازند.این ??یلم یک هدیه تابستانی به هواداران واقعی ??یلم های ترسناک است،??یلمی که آرامش ذهنی آن ها را به هم بریزد و آن ها را از ترس از جا بپراند،توصیه آخر اینکه دوستداران ??یلم های ترسناک این ??یلم را از دست ندهند.

 

* منبع: سایت نقد ??ارسی *

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)

ژانر: ترسناک | معمایی

 

6rxbfnwq92kuwt2vkf1s.jpg

 

 

 

Ring 1998

 

 

تاریخ انتشار: 1998/01/31

 

محصول کشور: ژاپن

 

ستارگان: Nanako Matsushima, Miki Nakatani , Yuko Takeuchi

 

کارگردان: Hideo Nakata

 

امتیاز: 7.3 از 10

 

 

خلاصه داستان ??یلم:

ماجرای ??یلم در مورد یک نوار ویدئوی مرموز است، که هر کس آن را تماشا کند بعد از مدتی به طرز عجیبی می میرد، مگر اینکه بتواند به جواب معمای آن پی ببرد...

 

 

مسلماً سلطان بی چون و چرای سینمای وحشت و ترس، آثار کشور ژاپن و حتی آسیای شرق می باشد که از حداقل نیم قرن پیش تا به امروز، آثار به شدت خوش ساخت و وحشت آوری را روانه سینماها کرده اند. البته شاید یکی از دلایلی که توجه جهان را به آثار ترسناک ژاپنی معطو?? کرد، بازسازی هایی بود که از خوش ساخت ترین این آثار انجام می شد. بازسازی هایی که هیچکدام توان رقابت با نسخه اصلی را نداشتند و به راحتی ??راموش شدند.

 

 

 

 

 

حلقه (Ringu ):

« حلقه » اولین ??یلمی در ژانر وحشت بود که در آمریکا بازسازی شد و توانست مو??قیت های خوبی هم بدست بیاورد. اما با اینکه « حلقه » ( نسخه آمریکایی ) تبدیل به یکی از ترسناک ترین آثار سینمای هالیوود در سال 2002 شد، اما هرگز نتوانست به اندازه « حلقه » محصول سال 1998 ژاپن به کارگردانی هیدئو ناکاتا ترسناک و غا??ل گیر کننده باشد.

 

f2tkiou9o3f1n8rcb3xx.jpg

 

 

داستان ??یلم جذاب بود. ??یلمی ویدئویی که هرکس با دیدن آن بعد از ه??ت روز به شکلی وحشتناک از دنیا می ر??ت. این داستان جذاب ، خوشبختانه از پرداخت بسیار مناسبی هم برخوردار بود و تا آخرین لحظه نیز تماشاگر را پای ??یلم میخکوب میکرد . در واقع تماشاگر تا آخرین لحظه ، متوجه نمی شد که واقعا چه ات??اقی با تماشای ??یلم رخ می دهد و چرا قربانیان با آن وضع ??جیع از دنیا می ر??تند اما سکانس آخر... سکانس آخر و غا??لگیری کاملاً ارجینال و شرقی که در داستان وجود داشت، چه بسا تا ه??ته ها ذهن تماشاگر را درگیر خودش می کرد و می توانم بگویم که پایان بندی این اثر، یکی از هوشمندانه و البته ترسناک ترین پایان بندی هایی است که تابحال در ژانر وحشت مشاهده شده است.

 

6w3u5iqx0b9mq2odhyr4.jpg

 

 

حلقه را می توان به راحتی یک کلاس آموزش ??یلمسازی به سبک ترسناک به حساب آورد که تمام اجزای آن به درستی در کنار هم چیده شده اند و حتی یک لحظه هم بی برنامه گی و شلختگی در آن مشاهده نمی شود.

 

 

*منبع:وبسایت مووی مگ*

ویرایش شده توسط generalzh0

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)

ژانر: ترسناک

 

jnkon01wr867lxyuyfqa.jpg

 

 

Ju-on: The Grudge 2002

 

 

 

تاریخ انتشار: 2002/10/18

 

محصول کشور: ژاپن

 

ستارگان: Megumi Okina, Misaki Ito , Misa Uehara

 

کارگردان: Takashi Shimizu

 

امتیاز : 6.7 از 10

 

خلاصه داستان ??یلم:

روحی اسرار آمیز و کینه توز ، هر کسی را که جرات وارد شدن و زندگی کردن در خانه را به خود میدهد نشانه گذاری و تعقیب میکند تا...

 

 

کینه (Ju-on ) :

این ??یلم ، ات??اقی است که می تواند شب شما را تا صبح به کابوس تبدیل کند! خوشبختانه یا متاس??انه باید خدمتتان عرض کنم که در این ??یلم شما با دو شخصیت مواجه هستید. اول پسر بچه ای که ظاهراً خیلی آرام و مهربان است و دیگری هم یک خانم با موهای ژولیده که اصلا با کسی شوخی ندارد و تا دلتان هم بخواهد در مکانهای عجیب و غریب از زیر پتو گر??ته تا حمام ، یکد??عه خودش را نشان می دهد!

 

 

7vcs0bvjv5gv1gtzc569.jpg

 

 

 

« کینه » در مقایسه با دیگر آثار ترسناک سینمای شرق ، از خلاقیت بیشتری در ایجاد ترس لحظه ای برخوردار بود. خیلی ها پس از تماشای « کینه » تا چند روز می ترسیدند تا زیر میز را شب هنگام تماشا کنند و یا حتی از کوچه های خلوت و تاریک عبور کنند! صدای ممتدی هم که مقدمه ورود قربانی به تنگه وحشت بود، هنوزم یکی از ترسناک ترین صداهایی است که در ??یلمهای ترسناک شنیده شده است.

 

g81y2jp6cangduoh6vzb.jpg

 

 

*منبع:وبسایت مووی مگ*

ویرایش شده توسط generalzh0

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)

ژانر: ترسناک | معمایی | هیجان انگیز

 

f13g6oblv15zqf0pyp7k.jpg

 

 

Shutter 2004

 

 

 

تاریخ انتشار: 2004/09/09

 

محصول کشور: تایوان

 

ستارگان: Ananda Everingham, Achita Sikamana, Natthaweeranuch Thongmee

 

کارگردان: Banjong Pisanthanakun, Parkpoom Wongpoom

 

امتیاز : 7.2 از 10

 

 

خلاصه داستان ??یلم:

يكي از ??وق العاده ترين ??يلمهاي ترسناك مي باشد. داستان از جايي شروع ميشه در عكس هاي باقي مانده از يك دختر چهره او تار و درهم ميباشد.... عكاسي جوان در پي كش?? اين سوال راهي ميشود. اين ??يلم از جمله ??يلمهاي انتقامي سينماي وحشت است.

 

 

شاتر (Shutter ) :

پیش از معر??ی « شاتر » باید بابت قرارگیری نام این ??یلم در میان آثار ژاپنی معذرت بخواهم زیرا این ??یلم متعلق به کشور تایوان است اما خب به دو دلیل آن را در این لیست قرار دادم؛ اول اینکه این ??یلم متعلق آسیای شرق است و دوم اینکه اینقدر خوب هست که نتوانیم آن را در لیست قرار ندهیم!

 

fym82btwph2427n736e0.jpg

 

« شاتر » محصول سال 2004 تایوان است و داستان زوجی عکاس را روایت می کند که همواره در تصاویری که مرد میگیرد، یک شخص ناشناخته و نورهای عجیبی مشاهده می شود و... این اثر یکی از ترسناک ترین ساخته های سینمای وحشت به شمار میرود که در سال 2008 نیز یک بازسازی درب و داغان هالیوودی هم از آن صورت گر??ت.

 

ekqqza6w71rd7fp91vj7.jpg

 

« شاتر » از آن دسته ??یلمهایی کمیابی هست که خوب آغاز می شود، میانه ای قانع کننده دارد و پایان بندی اش به شدت تکان دهنده و ترسناک است و مطمئنم که هرگز اجازه نخواهد داد تا یک شب آرام را سپری کنید!

 

 

*منبع:وبسایت مووی مگ*

ویرایش شده توسط generalzh0

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بابا از زمینه ی ??یلمای ترسناک بیاید بیرون

این بازیگره تو ??یلم لوسی همون بازیگر زن تو ??یلم کپتین امریکا هستش

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
بابا از زمینه ی ??یلمای ترسناک بیاید بیرون

این بازیگره تو ??یلم لوسی همون بازیگر زن تو ??یلم کپتین امریکا هستش

 

حدس میزدم کسی همچین چیزی بگه.اولشه.بعد عوض میشه.بله خودشون هستن.Scarlett Johansson

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

عجب اسکارلت اسم شخصیتی توی مورتال 9 هم بود

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
عجب اسکارلت اسم شخصیتی توی مورتال 9 هم بود

 

بله هستن.Skarlet.لط??ا از موضوع تاپیک دور نشید.

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ژانر: اکشن،ماجرایی،علمی تخیلی

 

vhfvw7i4avjz8fn2795d.jpg

 

Godzilla 2014

 

 

 

تاریخ انتشار: 2014/05/14

 

محصول کشور: آمریکا

 

کارگردان : Gareth Edwards

 

نویسنده : Max Borenstein,Dave Callaham

 

بازیگران : Aaron Taylor-Johnson,Elizabeth Olsen,Bryan Cranston

 

امتیاز: 6.7 از 10

 

 

خلاصه داستان ??یلم:

هیولای محبوب این بار در برابر موجودات رادیو اکتیوی قرار می گیرد که توسط استکبار علمی بشریت خلق شده اند و وجود بشریت را با تهدیدی جدی مواجه می کنند و ...

 

 

 

منتقد:اَندرو اوهی??ر-امتیاز 9 از 10

 

در میان خیل ??یلم های پاپ کورنی مثل "Captain America/کاپیتان آمریکا" و "Amazing Spider-Man/مرد عنکبوتی شگ??ت انگیز" که مردم آن ها را از سر ادب و گاهاً اجبار می پذیرند،اکران ??یلم سرگرم کننده ای که مردم برای دیدن آن هیجان زده هستند،نکته مثبتی است.آن ??یلم ها به بهانه های خاصی مثل امنیت دولت ملی رئیس جمهور عزیز ما،یا سرمای طاقت ??رسای زمستان در شرق آمریکا که هنوز هم عده ای از هم وطنان ما با تبعات آن دست و پنجه نرم می کنند (اشاره به "Captain America:The Winter Soldier/کاپیتان آمریکا:سرباز زمستان) به نمایش در می آیند.چاره ای هم نداریم،اوضاع این گونه است و کاری جز است??اده حداکثری از شرایط موجود از دستمان ساخته نیست!نیت دوستان عزیزمان در هالیوود خیر است،آن ها دوست دارند ما صر??اً ت??ریح کنیم و زیاد به مغزمان ??شار نیاوریم!

 

Godzilla1.jpg

 

 

برای ساخت و اکران "Godzilla/گودزیلا" هیجان انگیز گَر??ت ا??دو??ردز احتیاجی به چنین دست آویزهایی نبوده است.??یلم برای عمده سینماروها مثل معجونی دل پذیر است و آن را باید ??یلمی سد شکن در حد ??یلم "Jaws/آرواره ها" ا??ستیو??ن ا??سپیلب??رگ دانست.(تنها ??یلم ا??دو??ردز تا پیش از این ??یلمی کم هزینه به نام "Monsters/هیولاها" بوده است) ??یلم پر از جلوه های ویژه چشم نواز است و از وجود درون مایه های اخلاقی هم بهره می برد.جادوی ??یلم هم در عناصر غول پیکر آن است-که سر و کله شان دیر پیدا می شود،البته ارزش صبر کردن را دارند-و هم در عناصر کوچک آن.از این عناصر کوچک می توان به بازی ظری?? دیوید ا??ست??راد??یرن در نقش دریا سالار نیروی دریایی ایالات متحده اشاره کرد که وظی??ه از بین بردن سه هیولای ??یلم بر دوش او نهاده شده است،او جدیت را وارد نقشی کرده که غیر از این می توانست بسیار کلیشه ای شود.در صحنه ای که دانشمند ژاپنی ساعت جیبی پدرش،که در ساعت 8:15 روز ش??ش آگوست سال 1945 (لحظه ??رود بمب اتمی روی هیروشیما) متوق?? شده را به ا??ست??راد??یرن نشان می دهد،دریا سالار به واقع شوکه می شود.

 

Godzilla2.jpg

 

این تنها یکی از نمونه تلاش های ??یلم نامه نویس،مَکس بور??نستاین و داستان نویس،د??یو کَلَهَم،در خلق دنیایی واقعی است.دنیایی که توسط هیولاهای ما قبل تاریخی برخاسته از خواب که وجود انسان برایشان بی اهمیت است تهدید می شود،اما این دنیا هیچ گاه حس یک ??انتزی یا داستان کامیک سطحی را به خود نمی گیرد.??یلم از تدوین سرسری و عجولانه که ??یلم های اکشن را بی سر و ته می کند در امان مانده و ا??دو??ردز،ش??یم??س مَگارو??ی ??یلم بردار و سایر عوامل ??یلم ??ضایی گیرا ایجاد کرده اند که صحنه های اکشن آن در خدمت ??یلم و معانی پس پرده آن هستند.به راستی ??یلم صحنه های با شکوه کم ندارد،از خروج قطار از ریل در کوهستان های سیْئ??را ن??وادا گر??ته تا برخورد سونامی دست پخت هیولا به ساحل وایکیکی هاوایی و تخریب تقریباً کامل لاس و??گاس.در کل حس رنج و نابودی در سراسر ??یلم جریان دارد که ممکن است به مذاق عده ای از بینندگان خوش نیاید؛هر چه باشد این یک ??یلم آخرالزمانی سخی?? به سبک آثار مایک??ل ب??ی نیست.

 

Godzilla3.jpg

 

از لحاظ بصری چندین نمای چشم گیر در ??یلم هست که برای تماشای دوباره آن ها لحظه شماری می کنم،سر آمد آن ها صحنه ای است که گروهی از چتر بازان با م??نَوَّر های روشن متصل به مچ پای خود،از ارت??اع دَه هزار متری روی سَن ????رَنسیسکو می پرند،در حالی که قطعه مسحور کننده "مرثیه" از جورجی لیگ??تی هم در حال نواخته شدن است.این صحنه مرا به یاد دیوی که در "بهشت گم شده" به هَ????یسْت??س (خدای آتش و آهن گری در یونان باستان) تشبیه شده بود انداخت،موجودی که یک روز تمام در حال سقوط از آسمان است:"از صبح دَم تا ظهر...از ظهر تا تولد غروب"؛سربازان از مه آلودگی منجمد طاق آسمان به درون ابرها ??رو می روند و بار دیگر از میان ابرها پدیدار می شوند تا روی شهر خاکستری ??رود بیایند،شهری که میدان نبرد هولناک و مرگ بار خزنده و حشره ای غول آسا شده است.این نما نه تنها مسخره نیست بلکه شگ??ت انگیز و خیره کننده است و مقایسه ای که با آن شعر حماسی انجام دادم آن قدر که به نظر می رسد بیجا نیست.س??ریزاوا،دانشمند ژاپنی با بازی ک??ن واتانابه (نام او به شخصیتی در "Godzilla/گودزیلا" سال 1954 ایشیرو هاندا اشاره دارد) پیش از این متوجه این موضوع شده که در مقایسه با ما انسان ها،گودزیلا یک خدا است.

 

Godzilla4.jpg

 

غر و لندهای بسیاری در مورد محدود و ناکار آمد بودن درام انسانی ارائه شده در "Godzilla/گودزیلا" مطرح شده اند که بی راه هم نیستند،زیرا ا??سر جوان نیروی دریایی،??ورد برودی (ا??ر??ن ت??یل??ر جانس??ن) و همسرش ا??ل (ا??لیزاب??ت ا??لس??ن) که پرستار اورژانس است،شبیه یکی از همان زوج های مصنوعی و تکراری در ??یلم های ژانر ??اجعه به نظر می رسند.نمی خواهم تا آن جا پیش بروم که ادعا کنم این یک روی کرد هوشمندانه است اما لااقل می توان گ??ت که این ایراد آن چنان هم مهم نیست.از طر??ی ا??دو??ردز در "Godzilla/گودزیلا" بسیاری کلیشه های کهنه ??یلم های اکشن پر خرج را بر انداخته اما شجاعت و سادگی ??ورد و ا??ل را به منظور خاصی باقی گذاشته است.آن ها از جنبه تلاش برای زنده ماندن قهرمان ??یلم هستند.هیچ یک از آن ها تلاش نمی کند با سلاحی عجیب و غریب و در حالی که در کمال خون سردی مشغول ل??اظی است،هیولا را نابود کند؛هیچ یک از آن ها ادعا نمی کند که عشق شان توان غلبه بر آخوندکی غول پیکر و برخاسته از اعماق زمان را دارد.(گمان می کنم کمی از داستان را ??اش کردم و به این خاطر عمیقاً متاس?? هستم)

 

Godzilla5.jpg

 

شخصیت های ??یلم،از جمله ??ورد و ا??ل،برای دادن پیشینه به داستان و از آن مهم تر دادن جنبه ای انسانی در ??یلم حضور دارند،وگرنه در ??یلمی که ??رض نابودی بشر با تمام تاریخ و دست آورد و عشق و هنرش مطرح می شود چطور می شد به این مسائل اهمیتی دوباره بخشید.??یلم "Godzilla/گودزیلا" تنها یک قهرمان واقعی دارد،یعنی همان جانوری که به راحتی عبور کردن تمساحی از زیر قایق،از زیر ناو هواپیمابر در آب های اقیانوس آرام عبور می کند.همان طور که دکتر س??ریزاوا در قسمتی از ??یلم می گوید،گودزیلا شکارچی برتر دنیای ما قبل تاریخ بوده است.آزمایش های هسته ای دهه پنجاه او را از خواب خود در اعماق اقیانوس بیرون کشیده اند و دولت ها تا آن جا که توانسته اند وجود او را چون یک راز مخ??ی کرده اند.دست آخر وقتی گودزیلا به تمام قامت پر شکوه خود می ایستد و با نعره خود هیولایی درنده و تحسین برانگیز از جنس جوهره رام نشدنی طبیعت را به نمایش می گذارد،بیننده ناگزیر در جای خود میخ کوب می شود،زیرا هیولا ورودی خیره کننده دارد.

 

Godzilla6.jpg

 

بسیار پیش از رسیدن به این نقطه ??یلم،ا??دو??ردز درامی قوی و غنی ایجاد کرده که به وقایع و ??جایع تاریخی و طبیعی اشاراتی ??راوان دارد:آزمایش بمب های هیدروژنی در جزایر اقیانوسی،??اجعه اتمی ??وکوشیما و سونامی جنوب شرقی آسیا از این جمله اند.این باز سازی "Godzilla/گودزیلا" تا حدودی طعم و مزه آثار نی??ل گ??یم??ن و ??یلیپ ک??ی د??ک را دارد؛زیرا دنیای درون ??یلم از سویی بسیار به دنیای واقعی شبیه است و از سویی ت??اوت هایی ظری?? دارد.به دلیل پیچیدگی هایی که در همان اوایل ??یلم ایجاد می شوند نمی توانم صحبت زیادی درباره داستان آن بکنم.??ورد برودی با بازی ا??ر??ن ت??یل??ر جانس??ن،پسر یک زوج دانشمند اتمی (ب??رای??ن ک??رَنست??ن و جولیْی??ت ب??نوش) است که در حادثه مرموز خرابی نیروگاهی هسته ای که منجر به آلودگی بخش هایی از توکیو شد،حضور داشتند.این بخش های توکیو تا زمان حال در ??یلم هنوز محا??ظت شده و قرنطینه باقی مانده اند.زمانی که ??ورد از ماموریتی به خانه اش در سن ????رَنسیسکو باز می گردد،تماسی ناخوانده از ژاپن دریا??ت می کند:پدر او که حالا مردی گوشه گیر و منزوی شده و در آپارتمانی کوچک زندگی می کند به جرم تلاش برای بازگشت به منطقه قرنطینه بازداشت شده است و ظاهراً این اولین تلاش او هم نیست.

 

Godzilla7.jpg

 

با در نظر گر??تن عنوان ??یلم و این نکته که س??ریزاوا و همکارش،ویویْئ??ن گ??راهام (سالی هاکینز)،پیش از این نقطه در ??یلم کش??ی زیر زمینی و هشدار دهنده در ??یلیپین انجام می دهند،می توان حدس زد که ادعاهای دیوانه وار ک??رَنست??ن درباره ات??اقات سال 1999 آن قدر هم دور از ذهن نیستند.او از ??ورد می خواهد برای آخرین بار به درون منطقه قرنطینه،جایی که پانزده سال پیش خانه آن ها بوده و حالا با گیاهان استوایی و سوسک های بزرگ تر از حد معمول پر شده،ن??وذ کند.این جا است که پی می بریم س??ریزاوا،ویویْئ??ن و ارتش ایالات متحده چه چیزی را مخ??ی کرده اند:این خبری بد برای بشریت است و تصور این که این موجود تحت کنترل قرار دارد هم توهمی بیش نیست،زیرا او قصد دارد از ق??س خود خارج شده و به جست و جوی ج??تش برود.در ضمن این موجود "Godzilla/گودزیلا" نیست.

 

Godzilla8.jpg

 

با توجه به قدرت و اشتهای این موجود کینه جو-بعد از روبرو شدن او با یک زیر دریایی اتمی روس،زیر دریایی سر از جنگل استوایی اوآهو در می آورد-گودزیلا هر قدر هم که برای ما اهمیتی قائل نباشد،تنها امید ما است.تا کنون ??یلم های هیولایی زیادی با محور موعظه و سر زنش در مورد جنگ و تعصب ساخته شده اند؛پیام پنهان این ژانر همواره این بوده که ما خود مسبب بلایایی هستیم که بر سرمان نازل می شود.اما "Godzilla/گودزیلا" نمی خواهد انسانی را از میان خیل انسان های معمولی بیرون کشیده و تبدیل به قهرمان کند.البته شخصیت ت??یل??ر جانس??ن بیش از حد متوسط باهوش و توانا است اما ??یلم چندین بار این موضوع را روشن می کند که او به تنهایی هیچ شانسی برای غلبه بر این هیولاها ندارد.این از معدود ??یلم های هالیوودی است که وقتی قهرمان آن ادعا می کند برای رویارویی با مرگ آماده است،بیننده می تواند بپذیرد و بزرگی این احساس را درک کند.

 

Godzilla9.jpg

 

بر اساس روان شناسی حاکم بر ??یلم های بزرگ هالیوودی،بیننده مذکر جوان احتیاج به ابر قهرمانی خلل ناپذیر دارد تا بتواند خلا احساس امنیت درونی خود را پر کند.به شخصه علاقه مندم ببینم این ??یلم بعد از آخر ه??ته ابتدایی و پر سر و صدای خود چه عمل کردی خواهد داشت،زیرا هر چه باشد از ??رمول کلیشه ای ذکر شده در بالا است??اده نکرده و در عوض شاهد نسخه ای بزرگ سالانه تر هستیم که هضم کردنش کمی مشکل است:هر قدر هم که بشر توهم قدرت داشته باشد در مقابل طبیعت کوچک است و نتیجه اعمال ما چیزی است که هیچ گاه انتظارش را نمی کشیدیم.شاید برای آموختن این درس لازم باشد زیر پای خزنده ای غول پیکر له شویم و البته عجب خزنده ای است این گودزیلا.

 

منتقد:جیمز براردین??لی-امتیاز 7.5 از 10 (3 از 4)

 

گَر??ت ا??دو??ردز مو??ق شده از آزمونی که رولَند ا??م??ر??ک و دین د??وْل??ن را ناکام گذاشت،سر بلند خارج شود.اگر چه نسخه 2014 "Godzilla/گودزیلا" بهترین ??یلم هیولایی تاریخ نیست اما بی شک یک ??یلم پر خرج خوب است.از تمام این ها مهم تر،این ??یلم هر چه که باشد برای طر??داران پر تعداد در سراسر جهان ??یلمی دیگر از "Godzilla/گودزیلا" است،که به ظاهر و حس همیشگی ??یلم های این مارمولک سبز و عظیم الجثه و??ادار بوده و به تاریخچه آن احترام می گذارد.بسیاری از اشتباهات ا??م??ر??ک و د??وْل??ن در این جا تکرار نشده اند و اگر در مورد است??اده از سه بعدی هم تجدید نظر می شد...

 

Godzilla11.jpg

 

این تناسخ از "Godzilla/گودزیلا" در همان دنیایی ات??اق می ا??تد که چند تایی از ??یلم های "Godzilla/گودزیلا" شرکت توهو (شرکت ??یلم سازی ژاپنی خالق "Godzilla/گودزیلا") در آن روایت شده اند.??یلم مشخصاً اشاراتی به اولین ??یلم "Godzilla/گودزیلا" در سال 1954 دارد و نام هیولای موجود در آن هم گودزیلا است.لااقل این موضوع باید کمی از نگرانی های هواداران از این که مبادا این ??یلم ادامه راه ??یلم سال 1998 باشد را از بین ببرد.آن جانور سرخوش ??یلم سال 1998 تنها نام گودزیلا را یدک می کشید و خوشبختانه در این ??یلم حضور ندارد.

 

Godzilla12.jpg

 

??یلم "Godzilla/گودزیلا" از خیلی جهات پسر عموی ??یلم قبلی ا??دو??ردز یعنی "Monsters/هیولاها" است؛زیرا مانند آن بیش تر از تمرکز روی هیولا بر ناتوانی انسان ها در مواجهه با آن تاکید دارد.گودزیلا به سان طو??ان یا گردباد یکی از نیروهای طبیعت است که انسان ها می توانند برای مقابله با آن آماده شوند و در قبال تل??ات آن عملیات های امداد و نجات ترتیب دهند اما کاری برای متوق?? کردن آن از دستشان ساخته نیست.در ??یلم شاهد چند نیرد حماسی میان این مارمولک و حشره ای غول آسا هستیم اما این ها تماماً از دید انسان دیده شده و با این که ??یلم در مورد گودزیلا است چیزی از دیدگاه گودزیلا تصویر نمی شود.

 

Godzilla13.jpg

 

??یلم برای رو کردن برگ برنده خود حسابی حوصله به خرج داده و تقریباً تا میانه های ??یلم خبری از گودزیلا نیست.نماهای ابتدایی ??یلم در ژاپن پانزده سال پیش رخ می دهند،جایی که لزرش هایی مرموز،ایمنی نیروگاهی هسته ای را تهدید می کنند.زوج جو و سَندرا برودی (ب??رای??ن ک??رَنست??ن و جولیْی??ت ب??نوش) مامور می شوند که شرایط را بررسی کرده و جلوی وقوع ??اجعه را بگیرند.بعدها یعنی در زمان حال،پسر برودی ها،??ورد (ا??ر??ن ت??یل??ر جانس??ن)،که حالا بزرگ شده خود را در همان نقطه از دنیا و در مقابل شرایطی یک سان می یابد.اما این بار مسائل از لرزش و ریزش ??راتر می روند و سر و کله موجودی غول پیکر و حشره ای شکل که با جهش های ژنتیکی ناشی از تشعشات به وجود آمده پیدا می شود که بعد از به هم ریختن منطقه به دنبال ج??ت خود می رود.تمام این ??عالیت ها موجودی ناشناخته از دریا را به سمت خشکی می کشاند و خیلی زود لاس و??گاس،هاوایی و سَن ????رَنسیسکو مقصد این هیولاها می شوند.

 

Godzilla14.jpg

 

بستر وقایع در ??یلم "Godzilla/گودزیلا" به آرامی ??راهم می شود و این بخش از ??یلم پر از اشاراتی هستند که می شود آن ها را اَدای دینی به ??یلم های هیولایی کلاسیک دانست.این قسمت ??یلم ??رصتی خوبی ??راهم می کند تا بیننده پیش از ظاهر شدن هیولاهای خشمگین ??یلم با شخصیت های انسانی آن آشنا شود.??یلم پیشینه جامعی از ??ورد ارائه می دهد و متوجه می شویم که در کودکی چیزهایی چون تخلیه اضطراری از منطقه و نابودی سبک و شیوه زندگی خود را تجربه کرده و سپس او را در بزرگ سالی در کنار خانواده ای که خود ساخته است می بینیم.آن چه که این نقش از ا??ر??ن ت??یل??ر جانس??ن طلب می کرده ترسیم چهره مردی تماماً خوب بوده که حاضر است خود را برای نجات دیگران قربانی کند که او به خوبی از عهده این ای??ای نقش بر آمده است.جولیْی??ت ب??نوش در اندک زمان خود در مقابل دوربین عمل کردی عالی دارد.بازی ب??رای??ن ک??رَنست??ن که ظاهرش با سر پر مو کمی عجیب شده در مقایسه با آن چه طر??داران مجموعه "Breaking Bad/بد شدن" ممکن است انتظار داشته باشند کم زرق و برق و ??روتنانه است.ا??لیزاب??ت ا??لس??ن هم که به زودی در ??یلم "Avengers/انتقام جویان" در کنار ت??یل??ر جانس??ن قرار خواهد گر??ت در این جا در نقش همسر ??ورد به هدر ر??ته و کاری جز این که چهره ای نگران به خود بگیرد نکرده است.

 

Godzilla15.jpg

 

یکی از نکات قابل توجه ??یلم به خصوص برای طر??داران گودزیلا می تواند و??ادار ماندن ??یلم ا??دو??ردز به ریشه های گودزیلا باشد که در ??یلم ا??م??ر??ک و د??وْل??ن دیده نمی شد.گودزیلای ??یلم ا??دو??ردز خیلی به هیولای ??یلم سال 1954 شبیه است،??قط این بار خبری از آدم درون لباس گودزیلا نیست و این همان چیزی است که از گودزیلای عصر تصاویر کامپیوتری (CGI) انتظار می رود.نعره معرو?? گودزیلا هم کمی دست کاری شده تا زمخت تر به نظر برسد.در کل جلوه های ویژه ??یلم عالی هستند و تنها نکته عجیب برای من تبدیل شدن ??یلم به ??رمت سه بعدی پس از اتمام ساخت آن است،می دانم شاید کمی سنتی به نظر برسم اما این ت??اوتی در درستی این حر?? ایجاد نمی کند.

 

Godzilla16.jpg

 

??یلم های تابستانی معمولاً پر از ویرانی و آشوب هستند و "Godzilla/گودزیلا" هم در این زمینه حر?? های زیادی برای گ??تن دارد.این ??یلم نشان می دهد هالیوود می تواند بدون گند زدن یک باز سازی خوب از گودزیلا ارائه دهد.??یلم "Monsters/هیولاها" تا حدودی نشان از توانایی های ادو??ردز در کارگردانی آثاری چون "Godzilla/گودزیلا" داشت و حال دیدن اثر این امر را اثبات می کند.این ??یلم ضع?? های خود را دارد (مقدمه زیادی طولانی است و بعضی داستان های ??رعی زاید می نمایند) اما در کل ??یلمی خوب از آب در آمده است.این شاید همان گودزیلایی نباشد که با آن بزرگ شدم اما نسخه ای قابل قبول و دل نشین است.

 

Godzilla17.jpg

 

منتقد:تاد مَک کارتی-امتیاز 7 از 10

 

پادشاه هیولاها این بار از همیشه بزرگ تر است که این علاوه بر اندازه شامل بودجه،منابع و تلاش های صر?? شده در جهت باز سازی این هیولای عظیم الجثه در شصتمین سال گرد تولدش هم می شود."Godzilla/گودزیلا" که هم از جیمز باند پیرتر است و هم ??یلم های بیش تری در کارنامه اش دارد هیچ گاه و در هیچ ??یلمی احترام و ستایشی که کارگردان انگلیسی در این جا برایش قائل شده را دریا??ت نکرده است،احترامی که حتی کمی بیش از اندازه است؛در این جا مانند هنرپیشه های با سابقه و معرو?? که قرار است در ??یلم ر??تار خاصی با آن ها شود،تا میانه های ??یلم گودزیلا را نمی بینیم.

 

Godzilla18.jpg

 

??یلم بسیار خوش ساخت است اما بار سنگین شخصیت های انسانی کسل کننده به وضوح بر دوشش سنگینی می کند.نقش این شخصیت ها را گروه جالب توجهی از هنرپیشگان بین المللی بازی می کنند که کار زیادی از دستشان بر نمی آمده است.این "Godzilla/گودزیلا" جدید ??یلمی هوشمندانه،خود آگاه،خیره کننده و البته محتاج به کمی شوخ طبعی بیش تر است.تبلیغات داخل آمریکای این محصول مشترک برادران وارن??ر و ل??ج??ند??ری پیکچ??رز چشم گیر بوده اند و وضعیت آن در خارج حتی بهتر از این هم هست؛??یلم مشابه همین استودیو،یعنی "Pacific Rim/حاشیه اقیانوس آرام"،ه??تاد و پنج درصد در آمد خود را خارج از آمریکای شمالی کسب کرد.

 

Godzilla19.jpg

 

وجود ??یلم های بیش از حد جدی در ??هرست ??یلم های "Godzilla/گودزیلا" پدیده کم سابقه ای نیست،بلکه بالعکس،اولین ??یلم این هیولا یعنی گوجیرا محصول سال 1954 که امروزه نسخه ترمیم شده آن توسط شرکت ریْ آلتو پخش می شود،خود ??یلمی بسیار جدی است که گاهاً می توان آن را ترسناک و شوم هم دانست.نکته ای که به جا هم هست،زیرا ??یلم کنایه ای سر راست از ??جایع بمب های هسته ای است که ن??ه سال پیش از آن در ژاپن رخ داده بود.این هیولا در آغاز زندگی خود نه خوب بود نه پلید،بلکه تنها نیرویی دهشتناک از جنس نیروهای طبیعت بود که توسط به روزترین جنگ ا??زار آن زمان (بمب هسته ای) به وجود آمده بود.

 

Godzilla20.jpg

 

به تدریج و با بیست و هشت ??یلم ??یلم استودیوی توهو در طول سالیان دراز گودزیلا تبدیل به موجودی شد که دوست بشر است و برای ح??اظت از آن با دشمنان بسیاری جنگید،البته در این میان هر از گاهی هم تبدیل به همان هیولای خشن می شد تا توکیو را به لرزه در آورد.او گاهی هم تبدیل به موجودی احمق و مزخر?? می شد که نمونه اش "Godzilla/گودزیلا" سال 1998 محصول آمریکا به کارگردانی رولَند ا??م??ر??ک است.این ??یلم آن قدر شرم آور بود که ژاپنی ها آن را به عنوان "Godzilla/گودزیلا" واقعی نپذیر??تند.

 

 

 

البته این ات??اقی نیست که در "Godzilla/گودزیلا" سال 2014 ا??تاده باشد.انتخاب ا??دو??ردز در این جا با توجه به مو??قیت ??یلم اول او در سال 2010،یعنی "Monsters/هیولاها" صورت گر??ته است.??یلمی علمی تخیلی و کم هزینه که با استادی تمام در آمریکای مرکزی ??یلم برداری شد و جلوه های ویژه آن هم توسط همین کارگردان خلق شد.در این جا ا??دو??ردز با همکاری د??یوید کَلَهَم داس تان نویس و مَکس بور??نستاین ??یلم نامه نویس زحمت زیادی برای خلق دوباره "Godzilla/گودزیلا" و دشمنانش که حاصل عصر آزمایش های هسته ای هستند،کشیده است و در همان ابتدای ??یلم شاهد آزمایشی هسته ای هستیم که هیجان در آن با ظاهر شدن یکی از این هیولاها به اوج می رسد.سپس با پرشی به سال 1999 شاهد کش?? تشعشعات در معدنی بزرگ در ??یلیپین هستیم،جایی که دانشمند ژاپنی،س??ریزاوا (ک??ن واتانابه)،و همکارش،دکتر گ??راهام (سالی هاکینز)،از کش?? اسکلتی بسیار بزرگ تر از نهنگ آبی به شگر?? می آیند.

 

Godzilla22.jpg

 

هم زمان در منطقه ساحلی ج??نجیرا در ژاپن،زوج آمریکایی?? جو و سَندرا برودی (با انتخاب تیز هوشانه ب??رای??ن ک??رَنست??ن و جولیْی??ت ب??نوش) مشغول کار در نیروگاهی هسته ای هستند که اخیرا لرزش هایی قدرتمند و مشکوک به زلزله امنیت آن را تحت الشعاع قرار داده است.جو نظر مت??اوتی در مورد این لرزش ها دارد اما دیگر دیر شده،زیرا عامل لرزش های نیروگاه قوی تر شده و نیروگاه با خاک یکسان می شود.

 

Godzilla23.jpg

 

پانزده سال بعد،??ورد (ا??ر??ن ت??یل??ر جانس??ن)،تنها ??رزند جو و سَندرا حالا بزرگ شده و به عنوان متخصص خنثی سازی بمب در نیروی دریایی ایالات متحده مشغول خدمت است.پدر او که تمام این سال ها را در ژاپن مانده به انسانی تنها و ظاهرا خل و چل تبدیل شده که آپارتمان کوچکش پر از مدارکی دال بر پنهان کاری دولت در مورد علل ان??جار نیروگاه ج??نجیرا است.??ورد به سراغ پدرش می رود تا او را به خانه باز گرداند اما پدرش به او نشان می دهد قرنطینه ای که پانزده سال است اطرا?? ج??نجیرا برقرار شده تنها یک سر پوش است و به او هشدار می دهد که "چیزی قراره ما رو به عصر حجر برگردونه".

 

Godzilla24.jpg

 

این "چیز" در واقع یک "M.U.T.O/موتو" به معنی "Massive Unidentified Terrestrial Organism/موجود ناشناخته زمینی عظیم الجثه" است؛جانوری بزرگ،با پاهای بلند و به رنگ قرمز و سیاه و شبیه آخوندک که سر مثلثی آن بیننده را به یاد گیْئ??س که در یکی از ??یلم های سال 1960 دشمن گودزیلا بود می اندازد.وقتی این جانور از جعبه اش بیرون می آید هم قسمت جالب ??یلم شروع می شود هم عناصر آشنای این سری ??یلم ها؛نظامیانی که مدعی اند طرحی برای کشتن این جانور دارند،وحشت عمومی و نابودی شهرها و بناهای معرو??شان و در نهایت شاخ به شاخ شدن هیولاهای ??یلم.

 

Godzilla25.jpg

 

با پیشر??ت هایی که نسبت به دهه پنجاه و شصت در ??ن آوری روی داده،دریا سالار نیروی دریایی آمریکا،با بازی دیوید ا??ست??راد??یرن،مو??ق می شود مسیر حرکت این هیولا که به سمت هاوایی است را پیش بینی کند.بعد از نمایش چندین صحنه هیجان انگیز در پ??رل هارب??ر و ه??کَم ??یلد،ا??دو??ردز بستر مورد نیاز برای نمایش صحنه جالب برخورد سونامی حاصل از هیولا به ساحل وایکیکی هاوایی را ??راهم می کند.در طول مسیر هم متوجه می شویم که "M.U.T.O/موتو" نه تنها به خوردن ابزار و وسایل هسته ای (بمب،موشک،اَژدَر) علاقه دارد،بلکه برای تجدید قوا و ادامه حیات مجبور است آن ها را مثل پاپ کورن در دهانش بچپاند.هم چنین این مسئله آشکار می شود که گودزیلا نیز در تعقیب این هیولا است.

 

Godzilla26.jpg

 

ایست گاه بعدی مشخصاً لاس و??گاس است؛زیرا "M.U.T.O/موتو" می تواند در کارخانه د??ع ضایعات هسته ای که در نزدیکی آن قرار دارد دلی از عزا در آورد و در کنار آن این شهر ت??ریحی را تخریب کند.ا??دو??ردز با تیز هوشی صحنه های تخریب لاس و??گاس را در قالب اخبار ??وری تلویزیونی در ??یلم گنجانده که تخریب این شهر را پیش پا ا??تاده و معمولی جلوه دهد.با ترسیم چنین چهره پلیدی از "M.U.T.O/موتو" دیگر شکی باقی نمی ماند که گودزیلا قرار نیست چهره من??ی داستان باشد.البته این تمام ماجرا نیست،زیرا گودزیلا عملاً به عنوان متحد نیروی دریایی ایالات متحده معر??ی شده و او را می بینیم که در کنار کشتی های نیروی دریایی در مسیرشان به سمت کالی??رنیا در حال حرکت است.(عجیب است که گودزیلا نمی تواند سریع تر از این کشتی ها شنا کند؟)

 

Godzilla27.jpg

 

دولت با کمک کلیدی که از ??ورد با استعداد دریا??ت می کند تصمیم می گیرد برای متوق?? کردن "M.U.T.O/موتو" و همراه جدیدش (که در حال و هوای ج??ت گیری قرار دارد) تعدادی بمب هسته ای را با قطار به سَن ????رَنسیسکو که نمایش انتهایی ??یلم در آن رخ می دهد،منتقل کند.با حذ?? کردن انسان ها از معادله،نبرد نهایی دو علیه یک است که در آن گودزیلا در محله تجاری سَن ????رَنسیسکو با دو هیولای اتمی دست و پنجه نرم می کند.(سن ????رَنسیسکو به طور عام و پل گ??لد??ن گ??یت به طور خاص در بسیاری از ??یلم ها هد?? تخریب و نابودی قرار گر??ته اند."Mega Shark vs. Giant Octopus/کوسه عظیم الجثه علیه اختاپوس غول پیکر"،"Monsters vs. Aliens/هیولاها علیه بیگانه ها"،"Rise Of The Planet Of The Apes/خیزش سیاره میمون ها??? و "Pacific Rim/حاشیه اقیانوس آرام" ??یلم هایی از این دست تنها در پنج سال اخیر هستند)

 

Godzilla28.jpg

 

ا??دو??ردز به عنوان استاد امور هیولاها و تخریب و هیجان ناشی از آن ها،می داند که نباید خیلی زود هیولاهای ??یلمش را رو کند؛در ??یلم سال 1954 هم گودزیلا نسبتاً دیر در ??یلم ظاهر می شد.اما بیننده دوست دارد بیش از این گودزیلا را ببیند،زیرا هر چه باشد او شخصیت اصلی و برگ برنده ??یلم است و ای کاش در تیزرهای ??یلم چیزهای بیش تری از گودزیلا و توانایی های او نمایش داده می شد.گودزیلای این ??یلم گردنی کل??ت تر و سینه ای بزرگ تر از نسخه ژاپنی دارد ولی در کل به آن شبیه است.(و اصلا شباهتی به مارمولک ??یلم ا??م??ر??ک ندارد) بی شک اگر دنباله ای برای این ??یلم در کار باشد این مشکل هم برطر?? شده و گودزیلا را بیش تر خواهیم دید.

 

Godzilla29.jpg

 

ا??دو??ردز در کل جواب اعتمادی که به او شده را داده و مسئولیت خود را جدی گر??ته است،او توانسته ??یلمی خوش ساخت بسازد که در طول دو ساعت خود ضرب آهنگی موزون دارد.تنها نقطه ضع?? ??یلم را باید ارتیاطات میان شخصیت های جوان تر ??یلم دانست که جالب توجه از آب در نیامده است.به طور خاص ??ورد را می توان شخصیتی تکراری و کلیشه ای دانست که می توان بدون این که مشکلی پیش بیاید جای او را با شخصیت هایی که امثال چَنینگ ت??یت??م و ت??یلور ک??چ در سال های اخیر بازی کرده اند،عوض کرد.ا??ر??ن ت??یل??ر جانس??ن با بازی در نقش جان ل??ن??ن در ??یلم "Nowhere Boy/پسر هیچ کجا" و تا حدودی در ??یلم "Kick-Ass/بزن بهادر" توانست توجهات را به خود جلب کند اما شخصیت او در این جا حر?? خاصی برای گ??تن ندارد.ا??لیزاب??ت ا??لس??ن هم حضوری بیهوده در نقش همسر تند مزاج او دارد.

 

Godzilla30.jpg

 

به جز ب??رای??ن ک??رَنست??ن که در نقش دانشمندی پر کار پرده از اسرار دولت بر می دارد،سایر بازیگران برجسته ??یلم بدون این که کار زیادی داشته باشند،تنها در ??یلم حضور دارند.??یلم از نظر ??نی در تمام جنبه ها در سطح بسیار بالایی قرار دارد.موسیقی متن اَلکساندر د??سپ??لَت هم آن چه ??یلم برای هیجان انگیز شدن نیاز داشته را در اختیار آن قرار می دهد و حتی گاهاً از این هم ??راتر می رود.

 

Godzilla31.jpg

 

 

منتقد:ریچارد کورل??س-امتیاز 3 از 10

 

تریلرهای ??یلم ??وق العاده بودند و گوشه های از عمق خرابی را نشان می دادند:تلماسه ای از زمین در چنگال هیولایی که به سوی دریا می رود به هوا بلند می شود،آسمان خراشی بلند که یک گاز بزرگ از آن زده شده است،مجسمه آزادی دست بالا آمده اش را از دست داده است.برای لحظاتی گودزیلای بزرگ را در نور م??نَوَّرها می بینیم و سپس پای خرچنگ مانند و عظیم الجثه ای بر خیابان های شهر کوبیده می شود.در میان این هیاهو مدام صدای نعره های ما قبل تاریخی و در کنار آن آوای گروه ک??ری غمگین به گوش می رسد و دانشمندانی را می بینیم که در جریان ات??اقات هستند و هشدارهای شوم خود را تکرار می کنند.ب??رای??ن ک??رَنست??ن ??ریاد می زند:"روحتون هم خبر نداره چی داره میاد سراغمون!ما رو می ??رسته به عصر حجر!" وقتی از شخصیت سالی هاکینز سوال می شود که آیا این یک هیولا است،او جواب می دهد "نه،یک خدا است."

 

 

 

حتی یک منتقد ??یلم هم حق امیدوار بودن دارد.با توجه به ??یلم قبلی گَر??ت ا??دو??درز،یعنی "Monsters/هیولاها" که یک علمی تخیلی کم هزینه و نوید بخش بود،امیدوار بودم همان قدر که روپ??رت وای??ت با ??یلم "Rise Of The Planet Of The Apes/خیزش سیاره میمون ها" آن سری ??یلم را بهبود بخشید،ا??دو??ردز هم بتواند همان مو??قیت را با "Godzilla/گودزیلا" تکرار کند.اگر میمون های باهوش توانستند باز تولید شوند،چرا آزمایش های اتمی نتوانند دایناسوری را از خواب چند صد میلیون ساله بیدار کنند؟

 

 

 

"Gojira/گوجیرا" ایشیرو هاندا در سال 1954 به اکران در آمد و یک سال بعد نسخه آمریکایی شده آن تحت عنوان "Godzilla:King Of The Monsters/گودزیلا:پادشاه هیولاها" عرضه شد.این هیولا که برای ژاپنی ها استعاره ای از دل آشوبه دوران ??جایع هسته ای است،از ق??س عمیق و سرد خود سر بیرون می آورد و بعد از خراب شدن بر سر ماهی گیران جزایر دور ا??تاده به توکیو می آید تا تبدیل به یک ستاره داستان شود؛زیرا تمام خصیصه های ستاره های امروزی را در خود دارد:ظاهری آش??ته،علاقه به من??جر کردن چیزها و اشتهایی سیری ناپذیر برای خراب کاری.استودیوی توهو بیست و ه??ت ??یلم برای این درنده ساخته که در آن ها او تدریجاً تا تبدیل شدن به مدا??ع و محا??ظ کودکان هم پیش ر??ت و در ضمن شاهد ساخته شدن یک سری انیمیشن در سال 1978 از شرکت هانا بارب??را هم بودیم.بیست سال بعد رولَند ا??م??ر??ک (کارگردان "Independence Day/روز استقلال") هیولا را با هزینه ای زیاد و در قالب یک باز سازی نه چندان قوی به نیویورک آورد.و حالا در شصتمین سال گرد تولد گودزیلا،گروه دیگری تصمیم گر??ته این موجود جهش یا??ته را با تمام عظمت بر پرده سینما باز گرداند.

 

 

 

اما نه خیر."Godzilla/گودزیلا" ا??دو??ردز خیلی برای رسیدن به لحظه اوج داستان معطل می کند؛??یلم می تواند برای دریا??ت جایزه کم ترین ات??اقات روی داده در دو سوم ابتدایی یک ??یلم اکشن نامزد شود.خود گودزیلا در ??یلم بسیار پر ا??ب??هَّت و با شکوه است که این را باید مرهون جادوگری های شرکت Weta Digital پیت??ر جَکس??ن در خلق تصاویر کامپیوتری دانست،اما ??یلم در کل بسیار تاریک است و به علت است??اده زیاد از قالب رنگ قهوه ای و خاکستری گویی گودزیلا را لایه ای از زنگ آهن پوشانده که این امر دیدن او را مشکل می کند.(در نتیجه بخش زیادی از ایجاد وحشت در ??یلم بر دوش صدا ا??تاده است) به علاوه این که گودزیلا زمان زیادی هم در مقابل تصویر نیست.نکته دیگر این است که گودزیلا را به سختی می توان هیولای اصلی ??یلم دانست:او بیش تر نقش یک رقیب یا داور یا چیزی شبیه به این را در نبرد هیولاهای دیگر بر عهده دارد که البته از گ??تن نقش او خود داری می کنم.بخش درام انسانی ??یلم که بیش تر شامل جو برودی (ب??رای??ن ک??رَنست??ن)،همسرش سَندرا (جولیْی??ت ب??نوش) و پسرش ??ورد (ا??ر??ن ت??یل??ر جانس??ن) می شود هم به هیچ وجه جواب نداده است.مشکلات سه آدم کوچولو چه اهمیتی دارد وقتی سَن ????رَنسیسکو در حال زیر و رو شدن است.

 

 

 

د??یوید کَلَهَم که ??یلم نامه ??یلم "The Expendables/بی مصر?? ها" سیلو??ست??ر ا??ستالون را در کارنامه دارد،نویسنده داستان "Godzilla/گودزیلا" بوده و سپس این داستان توسط سه نویسنده معرو?? باز بینی و صیقل داده شده است:د??یوید ا??س.گوی??ر ("The Dark Knight/شوالیه تاریکی"،"Man Of Steel/مردی از ??ولاد")،دورو پیْی??رس ("Iron Man 3/مرد آهنین 3") و ????رَنک دارابانْت ("The Shawshank Redemption/رهایی از شاش??نک"،" The Walking Dead/مردگان متحرک").مسئولیت ??یلم نامه هم بر عهده مَکس بور??نستاین ("Swordswallowers And Thin Men/شمشیرخوار و مرد لاغر"-ما هم مثل شما این ??یلم را ندیده ایم) بوده است.در ??یلم می توان رد پاهایی از بحث و جدل های احتمالی که در هنگام باز نویسی ??یلم نامه در جریان بوده را دید،بحث هایی از این دست:ما یک هیولای معرو?? داریم اما قرار است چه کار کند؟چطور می توانیم کاری کنیم که انسان های ??راری از دست هیولا برای بیننده مهم جلوه کنند؟??یلم در نهایت در پاسخ به این سوالات ناکام بوده و از طر??ی ماده کا??ی برای پر کردن دو ساعت زمان خود را ندارد.این ??یلم بیش تر طرحی م??هومی است که داستان گیرایی ندارد،جعبه ای زیبا که چیزی درون آن نیست.

 

 

 

در سال 1999 جو برودی دانشمند آمریکایی،در حال کار بر روی نیروگاهی هسته ای در ژاپن است که ??اجعه ای ناشناخته موجب خرابی نیروگاه شده و با تهدید جان جو و سَندرا موجب جدایی آن ها از ??رزندشان،??ورد می شود.پانزده سال بعد یعنی زمان حال،??ورد ا??سر ارتش شده و در خنثی سازی بمب تخصص دارد و جو هنوز به دنبال اثبات ??رضیه توطئه خود درباره دلیل اصلی نابودی نیروگاه هسته ای است.مثل ک??وین مَک کارتی در ??یلم "Invasion Of The Body Snatchers/تهاجم ربایندگان جسم" محصول سال 1956 که از نظر استعاره های جنگ سرد به "Gojira/گوجیرا" شبیه بود،جو برودی هم در واقع تنها آدم عاقل داستان در دنیایی است که به حقیقت پشت کرده است.جو حتی به دلیل پا ??شاری های خود به زندان هم محکوم شده و وقتی ??ورد برای بیرون آوردن پدر از زندان به ژاپن می رود،جو او را متقاعد می کند که حر?? هایش را بپذیرد.در بازگشت به خانه همسر ??ورد با لبخندی امید بخش به او اطمینان می دهد:"دنیا که به آخر نرسیده" اما او نمی داند که در یک ??یلم ژانر ??اجعه حضور دارد در حالی که جو و حالا ??ورد از این نکته به خوبی آگاه هستند.

 

 

 

تا این جا شاید اشتباهاً کاری کرده باشم که ??کر کنید تنش های عاط??ی این خانواده برودی به اندازه خانواده برودی سریال "Homeland/میهن" جذاب و گیرا است اما اشتباه نکنید،زیرا این یکی یک مشت ??رمول کلیشه ای است که کلی داد و بی داد به آن اضا??ه شده است.ب??رای??ن ک??رَنست??ن نقش جو را با چنان ??ریادهای پر قدرتی بازی کرده و از طر??ی در سال 1999 آن چنان موهای مسخره ای دارد که اگر داوران ا??می ??یلم را ببینند،ممکن است جوایزی که بابت سریال "Breaking Bad/بَد شدن" به او داده اند را پس بگیرند.بازیگر انگلیسی جوان،ا??ر??ن ت??یل??ر جانس??ن هم که در ??یلم های "Nowhere Boy/پسر هیچ کجا"،"Kick-Ass/بزن بهادر" و "Anna Karenina/آنا کَر??نینا" بازی چشم گیری داشت،در این جا در نقش یک ا??سر ارتش در جنگ علیه ترور بسیاری از استعدادهای خود را به هدر داده است.(نزدیک به اواخر ??یلم متوجه می شویم که او تنها متخصص خنثی سازی بمب ارتش در شمال کالی??رنیا است) ??ورد در ??یلم یا مشغول جلوگیری از پایان دنیا است یا در حال نجات کودکان معصوم از خطر است که مورد اخیر را می توان آبکی ترین دست آویز برای جلب توجه و هم دردی بینندگان با او دانست.

 

 

 

اما در نهایت شما هم همان قدر به آدم های بی گناه ??یلم اهمیت می دهید که نویسندگان ??یلم داده اند.احتمالاً دوست دارید در مورد هیولای جدید حاضر در ??یلم هم بدانید:این هیولا "M.U.T.O/موتو" ("Massive Unidentified Terrestrial Organism/موجود ناشناخته زمینی عظیم الجثه") نام دارد،حشره ای پرنده که از مواد رادیو اکتیو تغذیه می کند و به جانور ساخته اچ.آر.گایگ??ر در ??یلم "Alien/بیگانه" یا بهتر بگویم به تمام موجودات پلید در ??یلم های علمی تخیلی از زمان ساخت این ??یلم کلاسیک سال 1979 به بعد شبیه است.اما در قبال تمام این خصوصیات "M.U.T.O/موتو" خالی از شخصیت است و ت??اوتی با یک طو??ان،سونامی یا جیزی مشابه که پا در آورده باشد،ندارد.این جانور در نهایت با ج??ت خود روبرو می شود که این آشنایی یکی از عجیب ترین لحظات ??یلم را رقم می زند:برای مقاصد منتهی به ج??ت گیری جانور نر به ماده یک کلاهک هسته ای می دهد که جانور ماده آن را وارد بدن خود می کند و بیننده را با این سوال اساسی روبرو می کند که:این کلاهک در این جا نقش شیا?? دارد یا یک آلت مصنوعی؟!

 

 

 

این دو "M.U.T.O/موتو" در دهه پنجاه در نزدیکی محل های آزمایشات هسته ای به وجود آمده اند:جانور نر در سال 1954 در ژاپن در اثر آسیب جانبی از ماموریت زیر دریایی اتمی یو.اس.اس.نات??ل??س و جانور ماده آن سوی دنیا در ن??وَدا جایی که دولت بمب های هیدروژنی را آزمایش می کرد.در ??یلم اشارات دیگری به سایر حوادث اتمی هم شده از هیروشیمای سال 1945 گر??ته تا زلزله ت??ه??کو و سونامی سه سال پیش در ??وکوشیما.بسیاری از ??یلم ها از کابوس یازده س??پتامبر بهره برداری کردند اما این یکی به آن سوی دنیا و یک دهه ??راتر می رود تا از تراژدی دیگری بهره ببرد:از یازده سپتامبر تا سال 2011.به هر حال ??یلم قصد دارد بگوید تمام این ها تقصیر انسان است،همان طور که شخصیت ک??ن واتانابه در ??یلم اشاره می کند "بشر آن قدر گستاخ شده که ??کر می کنه طبیعت رو تحت کنترل داره و نه بالعکس."

 

 

 

تمام این ظرای?? برای این در ??یلم قرار داده شده که منتقدان ??یلم با آن سرگرم شوند.بینندگان عادی تنها به دنبال دیدن این هستند که آن چه دنیا را تهدید می کند از بین ر??ته و دنیا به پایان نرسد.پایان ه??ته که ??را برسد بسیاری با این ??کر و خیال راهی سینماها می شوند تا این مارمولک را تماشا کنند.من احتمالاً جزء اقلیتی هستم که با دیدن ??یلم "Godzilla/گودزیلا" نا امید شده اند،شاید تیزرهای ??یلم انتظار مرا بالا بردند.به هر حال تصمیم گر??ته ام منتظر بمانم و اشتیاق خود را با دیدن ??یلم بعدی در مورد انتقام طبیعت یعنی "Dawn Of The Planet Of The Apes/طلوع سیاره میمون ها" از مَت ریوْز که قرار است یازده جولای اکران شود سیراب کنم.خوش بینی بهاری من تا این جا به یاس تبدیل شده اما هنوز روزنه امیدی برای تابستان وجود دارد.

 

 

 

 

 

*منبع:سایت نقد ??ارسی*

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

RAIN-MAN.jpg

کارگردان : Barry Levinson

نویسنده : Barry Morrow (story), Ronald Bass (screenplay)

تاریخ اکران : سپتامبر 1988

 

زمان ??یلم : 133 دقیقه

زبان : انگلیسی

درجه سنی : R

..................................................................................

جوایز

 

اسکار بهترین ??یلم

 

اسکار بهترین کارگردانی

 

اسکار بهترین بازیگر مرد برای داستین ها??من

 

اسکار بهترین ??یلمنامه

 

نامزد اسکار بهترین طراحی صحنه

 

نامزد اسکار بهترین ??یلم برداری

 

نامزد اسکار بهترین تدوین

 

نامزد اسکار بهترین موسیقی متن

 

جایزه گلدن گلوب بهترین ??یلم درام

 

جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر برای داستین ها??من

 

جایزه طلایی جشنواره بین‌المللی ??یلم برلین

بازیگران:

Dustin Hoffman

Tom Cruise

راجر ایبرت (امتیاز : 3.5 ستاره از 4 ستاره)

rain_man_xl_01.jpg

آیا تاکنون یک لحظه هم به ذهنتان خطور کرده است که نسبتی با یک ??رد عقب مانده ی ذهنی داشته باشید؟ یا اینکه آیا ممکن است با یک گربه ارتباط برقرار کنید؟ من قصد ندارم بین خودم و یک شخص عقب مانده ی ذهنی مقایسه ای به عمل آورم، اما من دو گربه دارم که رابطه ام با آنها خیلی خوب و وجودشان برای من مهم است . ولی هیچ وقت ن??همیدم گربه ها به چه می اندیشند . اهمیتی هم برایم ندارد . این دقیقاً همان موقعیتی است که چارلی بابیت (تام کروز) در ??یلم رین من (مرد بارانی ) با آن مواجه شده است . برادرش ریموند (داستین ها??من) به یک عقب ماندگی ذهنی حاد دچار است . او هیچ مشکلی برای صحبت کردن ندارد،طبق برنامه روزانه اش عمل می کند، به روش های بازی بیس بال کاملاً آشناست ، برنامه غذایی اش را مرور می کند و اگر کوچک ترین بی نظمی در آن ببیند ، به شدت برخورد می کند. او حتی قادر است تا 46 بشمارد و جذر اعداد را در یک چشم بهم زدن بگیرد . اما واقعاً "او به چه می اندیشد؟"

 

2yu0cja.jpgیکی از لحظات درخشان ??یلم رین من صحنه ای است که چارلی احساسش را درباره ی ریموند بروز می دهد ، در حالی که با عجز کامل ??ریاد بر می آورد : " من میدانم که پشت این چهره و ر??تار کسی پنهان شده است ! " اما چه کسی ؟ و کجا؟ رین من سعی دارد به سوالاتی پاسخ گوید که آنها را ??قط احساسات می تواند پاسخ گوید و نه واقعیت . البته شایان ذکر است که این ??یلم مانند ??یلم چارلی نیست که قرار باشد معجزه ای ش??ا بخش در آن رخ دهد .

 

رین من تلاش می کند تا محدودیت های ریموند را به تصویر بکشد ، چرا که داستان ??یلم بر پایه محدودیت ها طراحی شده است و نیز در سوی دیگر، قابلیت های محدود چارلی را در عشق ورزی به همنوع و درک دیدگاه هایشان را ترسیم می کند. در سکانس آغازین ??یلم، ما چارلی را ملاحظه می کنیم در حالی که دیوانه وار در حال رانندگی است تا با جیپی وزین به بازار ??روش اتومبیل های وارداتی در لوس آنجلس برسد. او با حالتی غمگین و کسالت بار اتومبیل را می راند. روزی نامه ای از جانب پدرش دریا??ت می کند - پدری که در طول چندین سال هیچ گاه ارتباطی با یک دیگر نداشته اند - در متن نامه نوشته شده که پدرش در نقطه ای دور دست ، ??وت کرده و ارثی برای او به جا گذاشته است . ارثیه عبارت است از یک بیوک ر??دمستر مدل 1959 و مبلغ 3 میلیون دلار پول که باید طبق توصیه پدر آن را به دست آورد.

 

Rain_Man_7902_Medium.jpgاین توصیه چه می تواند باشد؟ به مانند یک کارآگاه تازه کار، چارلی قضایا را دنبال می کند و در نهایت ناباوری در می یابد که باید از برادر بزرگترش - که هیچ گاه از وجود وی خبر نداشته - نگهداری کند . یک نوع برادر عقب مانده که تمام عمرش را در موسسه نگهداری از این نوع بیماران به سربرده است . او به ملاقات ریموند در محل زندگی وی ، می رود. چارلی او را یک آدم میانسال، با صدایی تخت، و آشنا به دنیای روش و حرکت در میابد . کسی که "دقیقاً" از همه چیز سر در می آورد ،مثلاً می داند که "دقیقاً" پوره نشاسته در ??هرست غذا هست و برنامه مورد علاقه او در تلویزیون "دقیقاً" برنامه ی مربوط به هوا و ??ضانوردی است. رین من در دنباله مکاش??ه خود به داستانی می پردازد که قدمتی برابر با عمر کوه ها دارد . چارلی با عصبانیت - برای اینکه بتواند به سهم الارث خود برسد - ریموند را از آن اقامتگار روحی - روانی ، برمی دارد تا با خود به کالی??رنیا ببرد . البته ریموند سوار هواپیما نمی شود ( چرا که "دقیقاً از آمار حوادث و تصاد??ات هوایی آگاه است ) پس ، چارلی ریموند را در کنار خود می نشاند و با همان بیوک مدل سال 1949 س??ر مکاش??ه ادیسه وارش را آغاز می کند . یک ??رمول قدیمی در این قسمت رعایت شده است . یعنی شات ها و ??یلمبرداری های بسته از اتومبیل و تاکید بر غروب به علامت پایان ، نوعی نقطه گذاری.

 

1303475797_818446.jpg"البته" این س??ر آنها س??ری خالص و به روشی تماماً آمریکایی است . "البته" س??ر آنها پرتنش است و "دقیقاً" برای ریموند س??ری مت??اوت است چرا که او می داند این س??ر یک کاوش ??ضایی نیست.در طول داستان ??یلم، همه چیز برای ما تغییر می کند ولی برای ریموند هیچ چیز تغییر نمی کند . در یکی از توق?? گاه های بین راه، او با لجاجت خاص خودش ، نمی خواهد برنامه ی غذایی اش را بشکند. حتماً باید شربت شیره قند روی میز باشد ، قبل از اینکه کیک شکلاتی را بیاورند . چارلی به دنیای ریموند ابداً اهمیتی نمی دهد و ترجیح می دهد که کار خودش را بکند و اجازه دهد اون یز به میل خود عمل کند. اما در پایان س??ر اوضاع تغییر می کند چارلی به این نکته می رسد و در می یابد که به برادرش علاقه مند است و تصمیم می گیرد این علاقه را ح??ظ کند و ب??همد که او را همین گونه که هست باید بپذیرد.

 

3333543234.jpgرین من ??یلمی است که کروز و ها??من مدت های مدیدی آرزوی بازی در آن را در سر می پروراندند . هنگامی که بری لیونسون کار را قبول کرد ، چند کارگردان دیگر قبل از او تا پای قرار دارد رسیده بودند اما در نهایا از ساختن آن منصر?? شدند ، البته مشکل اصلی شخصیت ریموند (داستین ها??من) بود. اگر طبق روال داستان این شخصیت باید تغییر کند، چگونه می توان آن را عملی کرد؟ چگونه می توان آدمی که عمری را در خلوت خود و با برنامه های روزانه خاص خودش پرورش یا??ته بود، تغیر داد؟ هنرپیشه های انگشت شماری بودند که می توانستند این نقش را با خود تطبیق دهند اما ها??من تنها کسی است که همیشه ناممکن هارا ممکن می سازد . او به همان صورتی که برای بازی در ??یلم توتسی (نقش یک زن را بازی کرد) نقش را گر??ت، برای بازی در این ??یلم نیز به همان گونه عمل کرد؛ شما بلند قدتر موزد نظرتان است ؟ مهم نیست من قادر به بازی در آن نقش هستم . کوتاه تر در نظر دارید؟ آن هم مهم نیست من می توانم نقش آدم کوتاه تر را بازی کنم . شما یک گوجه ??رنگی می خواهید ؟!!! ... و این گونه بود که او توانست نقش یک عقب مانده ذهنی را بازی کند. در پایان ??یلم رین من، به شخصیت ریموند که نقشش را ها??من بازی می کرد علاقمند شدم. نمی دانم چگونه ها??من مرا به این سمت هدایت کرد چرا که او اصلاً نقش را در قالب دوست داشتنی ، مضحک یا دلسوزانه بازی نکرد . اون نقش را کاملاً بی تحرک ، بی واکنش و با رعایت حد میانه ، اجرا کرد . هیچ گاه هیچ عملی از او سر نمی زند مگر وقتی که برنامه روزانه اش شکسته شود.

 

rain-man-5-1.jpgمن میتوانم این را درک کنم که چگونه تام کروز احساس محبتش به او جلب شد ، چرا که خودم هم همین احساس را پیدا کردم . من ریموند را به خاطر آنچه بود دوست داشتم و نه آنچه نبود یا نمی توانست باشد . تمام تغییرات ??یلم متوجه و گریبانگیر چارلی است ، چرا که او در ابتدا انسانی مادی است و در خط پول و اعتبار گام بر می دارد . در پایان ??یلم چارلی به نتایج بزرگتری می رسد . اینکه چگونه به دیگران توجه کند ، چگونه به سخن دیگران گوش ??را دهد و در نهایت اینکه چگونه توجهش را درست و صحیح به کسی معطو?? کند . او به سادگی تمام، به دنیایی می رسد که برایش از دنیای معامله اتومبیل با اهمیت تر هست . در این تغییر دوست دخترش سوزانا (والریا گولینو) - دختری از آمریکای لاتین - بسیار سهیم است . و گرچه او را به شدت دوست دارد ولی سعی می کند دست و پا گیر نباشد و او را در مسیر درست زندگی هدایت کند .

 

ما در پایان ??یلم رین من از خود می پرسیم : " چه آموختیم ؟ " به نظر من ??یلم درباره "قبول کردن ، باور داشتن و پذیر??تن" است . چارلی در این ??یلم ابتدا کسی است که دیگران برایش مهم نیستند ، با قدرت سعی می کند سکان زندگیش را خودش در دست بگیرد و کورکورانه خود را در خود گم کند . آن چیزی که ریموند به او می آموزد این است که خونسرد باشد، چرا که هر چقدر برای توانایی زحمت بکشد ، همیشه کمتر از دیگر مردم تواناست . ریموند بسیار آموخته ها دارد که به چارلی منتقل کند ؛ حتی در دنیای محصور و خصوصی خودش. مشاهده تریلر این ??یلم(کلیک کنید)

منتقد : راجر ایبرت

.....................................................

منبع:سایت نقد ??ارسی

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ژانر: اکشن | ماجراجویی | علمی تخیلی

 

CaptainAmericaTheWinterSoldier-Poster.jpg

 

 

Captain America: The Winter Soldier 2014

 

 

تاریخ انتشار: 2014/03/28

 

محصول کشور: آمریکا

 

بازیگران : Chris Evans, Samuel L. Jackson, Scarlett Johansson

 

امتیاز : 7.9 از 10

 

خلاصه داستان :

«کاپیتان آمریکا (استیو راجرز)» در پی یا??تن و تثبیت جایگاهش در دنیای جدید است و با نبردها و چالش‌های قدیم در قالب شخصیتی جدید به نام «ماموری از شوروی سابق به نام سرباز زمستان» نمایان می‌شود...

 

 

 

منتقد: جیمز براردینلی-امتیاز 7.5 از 10 (3 از 4)

 

«کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان» اولین ??یلم "مارول استودیوز" پس از «انتقام‌جویان» است که روح حقیقی یک اثر ابر قهرمانی را در خود دارد: نبرد، هیجان و ماجراجویی‌های وا??ر و پایانی همخوان با سایر قسمت‌ها. این ??یلم که ادامه «کاپیتان آمریکا: نخستین انتقام‌جو» است، بعید است بتواند جز عاشقان شخصیت "کاپیتان آمریکا" را طر??دار متعصب خود کند، با این حال آنقدر ماهرانه ساخته شده است که کسانی که از این گونه آثار سینمایی لذت می‌برند اوقات خوشی را با این ??یلم سپری خواهند کرد. همچنین بر خلا?? برخی دیگر از ??یلمهای مرتبط با «انتقام‌جویان»، یک پیش درآمد گزا?? یا یک پیوست اضا??ی نیست. این ??یلم داستان خودش را تعری?? می‌کند و بر خلا?? «ثور 2» و «مرد آهنی 3» غیبت دیگر اعضای گروه "انتقام‌جویان" در آن حس نمی‌شود.

 

CaptainAmericaTheWinterSoldier-2.png

 

علت آن این است که «سرباز زمستان» از برخی جهات شبیه به یک "خرده(مینی) انتقام‌جویان" عمل می‌کند. داستان علاوه بر "کاپیتان آمریکا" سراغ "بیوه سیاه/ناتاشا رومانو??" (با بازی اسکارلت جوهانسن) و "باز(??الکن)/سم ویلسون" (با بازی آنتونی مکی) نیز می‌رود. بعلاوه "نیک ??یوری" ا??سار گسیخته (با بازی ساموئل ال. جکسون) نیز حضور دارد، که نقشش در اینجا بیش از هر جای دیگری خارج از "انتقام‌جویان" پر رنگ است. رابرت رد??ورد – که گزارشها حاکی از آن است که این نقش را به خاطر نوه‌هایش پذیر??ته است-شخصیت من??ی محترم و دلپذیری در نقش "منشی الکساندر پیرس" به نمایش می‌گذارد.

 

CaptainAmericaTheWinterSoldier-3.jpg

 

دو سوم ابتدایی «سرباز زمستان» بیشتر حس و حال یک ??یلم هیجانی جاسوسی در دوران جنگ سرد دارد تا یک اثر ابرقهرمانی. ??یلم همانطور که انتظار می‌ر??ت با نبردهایی با جلوه‌های ویژه سنگین و اکشن به موقع دنبال می‌شود، اما این سکانسها نسبت به ??یلمهای مشابه بسیار همگن و یکدست ساخته شده اند. با این که سرباز زمستان به صورت 3 بعدی نیز در دسترس است، با قیمت کمتر و به صورت 2 بعدی هم قادر است تجربه‌ای لذت بخش را رقم زند.

 

CaptainAmericaTheWinterSoldier-4.jpg

 

??یلم با ماموریتی آغاز می‌شود که کاپیتان یک تیم "شیلد" را به سوار شدن بر یک کشتی دزدیده شده هدایت می‌کند. حمله مو??قیت‌آمیز به پایان می‌رسد، اما وقتی که کاپیتان متوجه می‌شود که انگیزه حقیقی این ماموریت ح??اظت از دارایی‌های شیلد بوده است، نه نجات جان مردم، اختلا??ی بین او و رئیس شیلد پیش می‌آید. سپس بعد از آنکه ??یوری به عنوان هد?? ترور تعیین می‌شود، کاپیتان همراه با ناتاشا و سم در پی یا??تن عامل ??ساد در شیلد بر می‌آید. در خلال این جستجو این سه متوجه می‌شوند که نه تنها عامل ??ساد از مقامات بسیار بالای شیلد است، بلکه "منشی پیرس" یک مامور ??راانسان مخصوص را استخدام کرده است: یک قاتل سابق در شوروی با اسم مستعار "سرباز زمستان" (با بازی سباستیان استن). با رسیدگی به حساب ??یوری، "سرباز زمستان" "کاپیتان آمریکا" را هد?? قرار می‌دهد.

 

CaptainAmericaTheWinterSoldier-5.jpg

 

سرعت پیشروی «سرباز زمستان» در حد مطلوب و صحنه‌های اکشن برای پیشبرد داستان کا??ی است و نه آنقدر زیاد است که جای همه چیز را بگیرد. یکی از عوامل کلیدی در مو??قیت ??یلم این است که زمان کا??ی را به گسترش روابط بین چهار شخصیت اصلی‌اش اختصاص می‌دهد. روابط و کنش و واکنش بین انسان‌ها معمولا در ??یلمهای ابرقهرمانی "استاندارد" عنصری کلیدی به حساب نمی‌آید. نحوه پرداختن به این عنصر در «سرباز زمستان» مهر تاییدی است بر اهمیت این ??یلم. از طر??ی داستان آنقدر بر روی توسعه شخصیت تمرکز نمی‌کند که در آن غرق شود، بلکه به اندازه کا??ی به جزئیات شخصیت‌های اصلی می‌پردازد تا پا را از سطح تصاویر متحرک معمول ??راتر گذارد.

 

CaptainAmericaTheWinterSoldier-6.jpg

 

روایت داستان از عناصر غیر قابل پیشبینی بی بهره نیست و از تغییرات ناگهان و بر هم زدن وضع موجود ابایی ندارد. بینندگان کنجکاو می‌شوند ببینند که این ??یلم چه اثرات جانبی بر روی سریال "شیلد" شبکه تلویزیونی ای‌بی‌سی خواهد داشت. در پایان?? «سرباز زمستان» ات??اقات به گونه‎‌ای رقم می‌خورند که بیشتر نوید دهنده یک «کاپیتان آمریکا 3» هستند تا «انتقام‌جویان 2». با این حال یک سکانس در خلال تیتراژ پایانی تعبیه شده است، که هد?? آن ??راهم کردن مقدمه‌ای برای بلاک باستر تابستان در پیش رو است.

 

CaptainAmericaTheWinterSoldier-7.jpg

 

آشکارترین امتیازی که «سرباز زمستان» دارد این است که به یکنواختی و شباهت‌هایی که بسیاری از ??یلمهای ابرقهرمانی دیگر به آن دچار هستند مبتلا نشده است. سپردن زمام کار به دستان برادران جو و آنتونی روسو – که کارنامه‌شان عموما متشکل از کارهای تلویزیونی است – مبیّن آن است که مارول با این تصمیم قصد داشته است با «سرباز زمستان» به دست‌آورد هنری مت??اوتی دست یابد. چیره دستی برادران روسو بالاخص در صحنه‌های آرام و شخصیت محور آشکار است. با این حال در مورد سکانسهای اکشن با اینکه به خوبی از عهده‌اش برآمده اند، چیز قابل تمایزی ارائه نمی‌شود.

 

CaptainAmericaTheWinterSoldier-8.jpg

 

«سرباز زمستان» از آن دست ??یلمهای مطرحی است که به ندرت در خارج از ??صلهای کریسمس/روز شکرگزاری یا تابستان اکران می‌شوند. به دلیل نبود رقیب جدی در ??روش، این ??یلم به احتمال ??راوان به ??روش قابل توجهی دست پیدا خواهد کرد و تا چهار ه??ته دیگر که «مرد انکبوتی شگ??ت انگیز 2» به میدان بیاید به تسخیر گیشه‌ها ادامه خواهد داد. بعید است این ??یلم به سرنوشت «مرد آهنی 3» و «ثور 2» دچار شود و به مذاق طر??داران کامیک بوک خوش نیاید. این ??یلم یک سرگرمی غیرمعمولی چشمگیر است، که هر از گاهی نیاز آن را حس می‌کنیم. (قابل توجه ا??رادی که تیتراژ پایانی را تماشا می‌کنند: دو "صحنه ویژه" در تیتراژ وجود دارد؛ صحنه اول به صورت مستقیم ??یلم را به «انتقام‌جویان 2» پیوند می‌دهد. صحنه کوتاه دیگری هم پس از پایان تیتراژ وجود دارد. البته این صحنه چیز مهمی نیست و برای کسانی قرار داده شده است که تصمیم دارند تا انتها ??یلم را تماشا کنند)

 

*منبع:سایت نقد ??ارسی*

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)

ژانر: ??انتزی | ترسناک

 

m9dlc2qscqkif12cwk0a.jpg

 

 

 

kwaidan 1964

 

(Ghost Stories 1964)

 

 

تاریخ انتشار: 1964/12/29

 

محصول کشور: ژاپن

 

ستارگان: Michiyo Aratama , Rentaro Mikuni , Misako Watanabe

 

کارگردان: Masaki Kobayashi

 

امتیاز : 8.0 از 10

 

کاندیدای اسکار بهترین ??یلم غیر انگلیسی زبان

 

 

خلاصه داستان ??یلم:

«سياه مو»: يک سامورايي (ميکوني) همسر و??ادار (آراتاما) خود را ترک مي کند تا با زن ديگري (واتانابه) ازدواج کند... «هوئيچي بي گوش» شبي روح يک سامورايي نزد پسر نوازنده ي نابينايي (کاتسوئو ناکامورا) مي آيد و از او مي خواهد تا براي حاکم خردسال مرده اي آواز بخواند...«يک ??نجان چاي»: «کانايي سامورايي» (گانمون ناکامورا) مشغول نوشيدن چاي عصرانه اش است، که تصوير يک سامورايي ديگررا در ??نجان چاي خود مي بيند... «زن بر??ي»: دو مرد هيزم شکن (ناکادايي و اوکادا) در بر?? و بوران در کلبه اي خالي پناه مي گيرند. ناگهان، زني (کيشي) از غيب مي رسد و حادثه هاي عجيبي ات??اق مي ا??تد...

 

jr3r1k9wetpnop8on7fl.jpg

 

کوایدن:

این ??یلم یکی از شاخص ترین آثار کلاسیک ژانر وحشت می باشد که کارگردان خوش ذوق و باهوش ژاپنی به نام ماساکی کوبایاشی آن را در سال 1964 ساخته بود. داستان « کوایدن » درباره ا??سانه هایی است که درباره ارواح وجود دارد و این داستانها در 4 اپیزود روایت می شوند. شاید « کوایدن » که محصول سال 1964 است، برای تماشاگر امروز سینما از لحاظ جلوه های تصویری و تکنیک های سینمایی کمی ضعی?? باشد، اما به راحتی می توانم بگویم که نورپردازی، دقت در طراحی صحنه ، روایت ترسناک داستان، تسلط کوبایاشی به ا??سانه های ترسناک محلی و روایت بی نقص آن و... سبب شده تا هنوز هم کوایدن یکی از ترسناک ترین آثار سینمای وحشت باشد.

 

 

*منبع:سایت مووی مگ*

ویرایش شده توسط generalzh0

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ژانر ??یلم : ترسناک

 

annabelle-poster.jpg

 

ANNABELLE 2014

 

 

کارگردان : John R. Leonetti

 

 

نویسنده : Gary Dauberman

 

 

بازیگران : Ward Horton, Annabelle Wallis, Alfre Woodard

 

 

خلاصه داستان : یک زوج جوان، پس از خرید یک عروسک، دچار ات??اقات ??راطبیعی ترسناکی می‌شوند ...

 

امتیاز : 6.2 از 10

 

منتقد: کایل اسمیت (نیویورک پست) - امتیاز ۶.۳ از ۱۰ (۲.۵ از ۴)

 

چه‌طور آن عروسک چندش‌آور ??یلم «احضار/Conjuring» به نقش من??ی اصلی یک ??یلم تبدیل شده است؟من انتظار داشتم که تغییر آن عروسک دلقک از زیبایی و سرگرم‌کنندگی به مظهر پلیدی ببینم، اما اینطور نیست.در «آنابل» که پیشدرآمدی بر «احضار» است، متوجه می‌شویم که سال‌ها پیش، این عروسک پس از اینکه شهادت می‌دهد زنی با بریدن گلویش خودکشی کرده، جن‌زده می‌شود. در دهه‌ی 70 میلادی و در شهر کالی??ورنیا، میا (با بازی خوب «آنابل وَلیس») یک زن خانه‌دار حامله است که شوهرش (با بازی «وارد هورتون») که دانشجوی پزشکی است برای او عروسکی می‌خرد که از نظر میا بسیار گران‌بهاست و مربوط به دوران سلطنت ملکه ویکتوریا است، البته من و شما پس از دیدن آن در اولین ??رصت با یک جنگیر تماس خواهیم گ??ت {منظور ترسناک بودن عروسک است}.سپس بعد از ورود آن عروسک، ات??اقات ناگواری رخ می‌دهد که موجب می‌شود خانواده‌ی منسون خودشان را در خانه حبس کنند، و حتی از چشمان عروسک خون سرازیر می‌شود.به تماشای یک ??یلم تجاری-شیطانی با نام «سرخی وارد می‌شود» خوش آمدید [اشاره به خونین و خشن بودن ??یلم].

 

 

annabelle4.jpg

 

برای توضیح داستان، یک کشیش عالم و ماهر در ??یلم هست که به مخاطبین می‌گوید که روح شیطانی آن عروسک یک روح انسان می‌خواهد.اما آن عروسک شیطانیست و تنها زمانی آن روح مورد قبول واقع می‌شود که صابحش، آن را با دست خودش پیشکش کند، حتی اگر مجبور به اینکار شود.وقایع داستانی دیگری نیز کم کم چاشنی کار می‌شوند، مثلاََ کتابخانه‌ی ترسناک و کلیسا مانندی که خوشبختانه صاحبش (با بازی «آل??ر وودارد»)، کم کم به دوست و محرم اسرار میا بدل می‌شود. «آنابل» بیش از هر چیزی در گرداب کلیشه‌های قدیمی گر??تار شده است، صدای مهیب متلاشی شدن ویولونی که صدای آزار دهنده‌ای دارد، باز و بسته‌ شدن‌های مداوم درها، صندلی‌هایی که خود به خود تکان می‌خورند و لوازمی که ناگهان به صدا در می‌آیند.هیچ دلیل خاصی هم وجود ندارد که چرا این ترسیم از جهنم این‌قدر تو در تو و گیج‌کننده است که نمی‌تواند به هد??ش برسد.این رویدادها تقریباََ شبیه به این است که شیطان خود ات??اقات مهم و تاثیرگزار را از دل ??یلم بیرون کشیده است. در حالی که ??یلم نه هوشمندانه است و نه بدیع، اما به اندازه‌ی کا??ی ترسناک است، خصوصاََ از زمانی که مقدمات ??یلم تمام می‌شوند و ??یلم به ماهیت اصلی‌اش باز می‌گردد.تنها تعداد محدودی از ??یلم‌های ترسناک هستند که واقعاََ یک تصویر ترسناک از شیطان را ترسیم می‌کنند، یا تصوری از یکی از موجوداتی شبیه به آن.همچنین، این که پایان ??یلم ساده و خوب و خوش است رضایت‌بخش نیست.پس از هرج و مرج بسیار، ??یلم همچون یک نوشابه‌ی رژیمی شیطانی که روی آن نوشته "در این محصول شیطان به مقدار کا??ی وجود ندارد" به پایان می‌رسد.

 

annabelle5.jpg

 

* منبع: سایت نقد ??ارسی *

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ژانر ??یلم : درام، ??انتزی، علمی تخیلی

 

The_Zero_Theorem_poster_2014-09-23.jpg

 

2013 The Zero Theorem

 

 

کارگردان : Terry Gilliam

 

 

نویسنده : Pat Rushin

 

 

بازیگران : Christoph Waltz, Lucas Hedges, Mélanie Thierry

 

 

خلاصه داستان : داستان درباره‌ی هکریست که درباره‌ی حقیقت وجود هستی تحقیق می‌کند، اما برخی از مخال??ان او نوجوانی را می‌??رستند تا او نتواند تمرکز لازم برای کارش را داشته باشد ...

 

امتیاز : 6.2 از 10

 

منتقد: ژان بروکس (گاردین) - امتیاز ۶ از ۱۰ (۳.۰ از ۵)

 

zerotheorem1.jpg

 

"قضیه‌ی ص??ر" با هنرنمایی «کریستو?? والتز» در نقش کوه??ن ل??ث، یک هکر اطلاعات که ماموریتی برای سر و سامان دادن به برخی هرج و مرج ها دارد همراه شده است.این اثر معجون جدید تری گیلیام _ کسی که در بریتانیا از او به عنوان یک دیوانه یاد میشود _ است.کوه??ن ل??ث به طور بارزی از سوی اطرا??یان مورد ظلم قرار گر??ته است."قضیه‌ی ص??ر" دارای کوله باری از ایده های خام و پرداخت نشده و همچنین هیجانی ناقص با حالتی بد است.??یلمی که استعاره های خود را در موقعیت های نا مناسبی به کار میبرد.البته در اوایل ??یلم من کمی از آن لذت بردم.داستان این اثر(نوشنه شده توسط «پَت راشین») ??رسودگی و از کارا??تادگی کوه??ن ل??ث، که در خانه قدیمی خود با حالتی دیوانه وار مشغول بازی با اعداد در چرخش است را شرح می‌دهد.اما قضیه غیر قابل اثبات است و ??ضای اطرا?? کوهن لحظه به لحظه تنگ تر و تنگ تر میشود.

 

zerotheorem3.jpg

 

 

بخشی از این حس خ??گی که در اطرا?? کوهن وجود دارد مربوط به توقی??ات بودجه ای و بخش دیگری از آن مربوط به خود کارگردان در عدم ارزیابی کامل اثر است.ما در اینجا مردی را داریم که تحمل دیدن ??یلمی بدون زرق و برق های بسیار را ندارد. در برخی مواقع هنگامی که کوه??ن از مکانی که در آن اقامت دارد خارج میشود صداهایی ناهنجار همراه وی به گوش می‌رسند.کارگردان مارا به سراغ د??ترچه تل??ن او میبرد تا مجالی برای «تیلدا سوئینتون» (در نقش یک روانشناس)، «ب??ن ویشا»(در نقش یک خدمتکار)و «ملانی ثی??ری»(در نقش یک جاسوس جذاب) پیدا کند.در همین بین مَت د??یمون نیز به عنوان یک مدیر?? بدنام از راه میرسد.حتی دیمون نیز در آش??ته بازار "قضیه ی ص??ر" گم میشود.

 

zerotheorem2.jpg

 

 

به خاطر همین دلایل این ??یلم شیدایی‌ای کهنه و ژنده و همچنین خوشی?? غمزده‌ای را در خود دارد که در اواخر ??یلم شروع به ظاهر شدن میکند."قضیه‌ی ص??ر" یک ??یلم ناهنجار از سوی یک ??رد ناهنجار است."قضیه‌ی ص??ر" به ما نشان میدهد که گیلیام هنوز در عرصه ی ??یلمسازی حر?? هایی برای گ??تن دارد و چشم به جوایز دوخته است. در 72 سالگی,گیلیام به طرز آشکاری نشان میدهد که هنوز میتوان به وی امید داشت.در این مورد وی کمی شبیه کوه??ن مینماید، کسی که منتظر تل??نی است تا معنای زندگی را توضیح دهد.اگرچه هیچ تماسی در کار نیست، و همه چیز یک توهم است.اما، بله او هنوز هم منتظر است چرا که در انتظار امیدی هست وگرنه چه سود؟

 

* منبع: سایت نقد ??ارسی *

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

نام ??یلم : دو هزار و یک : یک ادیسه ??ضایی

سال تولید : 1968

کارگردان : استنلی کوبریک

توضیحات خودم : این ??یلمیه که 10 بار هم نگاش کنید کمه و باز هم ازش چیزی نمی??همید و آلن دلون در بارش میگه که : وقتی این ??یلم رو دید با خودش گ??ته یعنی کسی می تونه ??یلمی به این چرتی بسازه . اما بعد از دیدن دوباره ی ??یلم نظرش عوض شده و از اون پس هر یک ماه این ??یلم رو نگاه میکرده و هر بار چیزای بیشتری ازش یاد میگر??ته .

این ??یلم اثری ار استنلی کوبریک که همه ی ??یلم هاش به معنایی معنی گرا هستند از جمله : پرتقال کوکی - چشمان تماما بسته - درخشش و قلا?? تمام ??لزی و ... که انشا الله نقد این ها رو هم قرار میدم.

 

[TABLE=width: 625]

[TR]

[TD=bgcolor: transparent]کارگردان : Stanley Kubrick

نویسندگان : Stanley Kubrick, Arthur C. Clarke

بازیگران : Keir Dullea, Gary Lockwood, William Sylvester

جوایز :

برنده اسکار: بهترین جلوه‌های ویژه تصویری برای استنلی کوبریکنامزد اسکار: بهترین طراحی صحنه، بهترین کارگردانی برای استنلی کوبریک، بهترین ??یلم‌نامه غیر اقتباسی برای استنلی کوبریک و آرتور سی کلارکخلاصه داستان : -untitled-1.pnglogo-trans.png[/TD]

[TD=bgcolor: transparent, align: center]4-2001-A-Space-Odyssey.jpg

[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

 

2- نقد و بررسی ??یلم «2001: یك اودیسه‎ی ??ضایی» (راجر ایبرت، آکادمی هنر) منتقد: راجر ایبرتترجمه: مهدی ??یاضی کیاآنچه در زیر می آید، نقد اصلی من روی ??یلم 2001 در سال 1968 است. اولین بار این ??یلم را در اولین اكران عمومی اش در لس‌آنجلس، شب?? پیش از ا??تتاحیه‌ی رسمی اش در واشینگتون دی.سی. تماشا كردم و بعد به هتلم ر??تم و در زمان كوتاهی نقدی از خودم بیرون دادم و به سرعت به مركز شهر، تا ماشین های تلكس وسترن یونیون ( این ماجرا، پیش از لپ تاپ و ای میل بود) ر??تم. امروز من این نقد را خیلی منطبق با واقعیت می بینم، به ??یلم، چهارستاره دادم و بارها راجع به آن نوشتم و آن را خیلی دوست داشتم و دارم.16-2001-A-Space-Odyssey.jpgمن البته این نقد را پیش از هر نقد دیگر و بعد از اكرانی كه عمدتا ??اجعه بود، نوشتم و ا??تخار می كنم كه ??یلم را درست ??همیدم. به یاد داشته باشید كه بیشترین نقدهای اولیه، به شدت من??ی بودند.. نه این كه دوست نداشته باشم این نقد را بازنویسی كنم ولی تا حدودی قبلا این كار را كرده ام ؛ اخیرا نقدی راجع به این ??یلم در ??عالیت های جشنواره ی اینترنتی در دانشگاه ایلینویز نوشته ام؛ به عنوان قسمتی از مجموعه ای به نام «??یلم های بزرگ» كه با دیدار مجدد از آثار كلاسیك سینما، در حال نوشتن آن‌ها هستم. شما می‌توانید این نقدها را در وب سایت Chicago Sun-Times پیدا كنید.ای.ای.كامینگز??[1] شاعر زمانی گ??ته بود ترجیح می دهد از یك پرنده یادبگیرد که چطور آواز بخواند تا این‌كه به ده‌هزار ستاره بیاموزد چطور نرقصند! تصور می كنم كامینگز از 2001: یك اودیسه‎ی ??ضایی كوبریك، كه در آن ستاره ها می‌رقصند ولی پرنده‌ها آواز نمی‌خوانند، لذتی نبرد. نكته‌ی مسحوركننده راجع به این ??یلم همین است كه در سطح انسانی، شكست می خورد ولی به شكل باشكوهی در مقیاسی كیهانی، پیروز می شود.كیهان?? كوبریك و س??ینه‌هایی كه او ساخت تا آن كیهان را بكاوند، بزرگ‌تر از آن است كه برای انسان مهم باشد. س??ینه‌ها، كامل‌اند؛ ماشین های ??اقد شخصیتی كه خطر?? س??ر از این سیاره به سیاره‌ی دیگر را می‌پذیرند و انسان‌ها هم اگر داخل آن‌ها قرار بگیرند، می‌توانند به آن‌جاها برسند. ولی پیروزی از آن?? ماشین‌هاست. به‌نظر می‌رسد كه بازیگران?? كوبریك به خوبی این نكته را دریا??ته‌اند. آن‌ها واقعی هستند ولی بدون احساسات، مثل?? پیكره‌هایی در یك موزه‌ی مومیایی‌ها. هنوز هم ماشین‌ها را لازم داریم چرا كه انسان در مواجهه با كیهان‌، به تنهایی‌، یکّه و بی‌یاور است.كوبریك، ??یلمش را با سكانسی آغاز می‌كند كه در آن یكی از قبایل میمون‌ها درمی‌یابند كه چقدر عالی می‌شود اگر بتوانند بر سر?? اعضای قبیله‌ی مقابل، ضربه وارد كنند. اجداد?? انسان، همچو کاری می‌کنند تا به جانورانی با قابلیت است??اده از ابزار، تبدیل شوند. در همان زمان، تك سنگی غریب، بر زمین ظاهر می شود. تا این لحظه در ??یلم، همواره اَشكال طبیعی را دیده‌ایم؛ زمین و آسمان، بازوها و پاها. شوكی كه تك سنگ با گوشه های صا?? خود در میان صخره‌های ساییده شده در طبیعت، وارد می‌كند، یكی از تأثیرگذارترین لحظه‌های ??یلم است. همان‌طور كه می‌بینید، كمال ??یلم درست در همین‌جاست. میمون ها با احتیاط گرد?? آن سنگ، حلقه می‌زنند و سعی می‌كنند برای لمس كردنش به آن دسترسی پیدا كنند و بعد ناگهان دور شوند. یك میلیون سال بعد، انسان با همان احساسات تجربه‌گرایانه، به ستاره‌ها دسترسی خواهد یا??ت.15-2001-A-Space-Odyssey.jpgچه كسی تك سنگ را آن‌جا گذاشت؟ كوبریك هرگز پاسخ نمی دهد و از این بابت، گمانم باید از او متشكر باشیم. ماجرای ??یلم، به سال 2001 می رود. زمانی كه كاوشگران، روی ماه، یك تك سنگ?? دیگر می‌یابند. این یكی امواجی را به مشتری ارسال می‌كند و انسان، مطمئن از ماشین هایش، گستاخانه، رد?? امواج را تعقیب می كند.??قط دراین نقطه است که طرح داستانی، اندكی پیش می رود. س??ینه را دو خلبان، كایر دالیا و گری لاكوود، اداره می‌کنند. سه دانشمند در داخل س??ینه در حالت حیاتی معلّق، نگهداری می شوند تا ذخائر انرژی آن‌هاح??ظ شود. خلبانان، به تدریج، نسبت به هال (رایانه‌ای كه س??ینه را می‌راند)، مظنون می شوند. ولی آن‌ها ر??تار غریبی دارند و به خاطر اینكه با صدایی یك‌نواخت، شبیه?? شخصیت‌هایی از «دراگً ن??ت»[2] حر?? می‌زنند، سخت است که دوست‌شان داشته باشیم.به سختی می توان در طرح داستانی، تغییر شخصیتْ پیدا كرد و به همین دلیل، تعلیق کمی هم وجود دارد. چیز جذابی كه باقی می‌ماند، وسواس دیوانه‌واری است كه كوبریك ماشینهایش را با آن ساخته و جلوه های ویژه‌اش را بنا كرده.. حتی یك لحظه هم دراین ??یلم طولانی نیست كه در آن، تماشاگرانبتوانند س??ینه ها را درك كنند. ستاره‌ها، مثل ستاره‌ها هستند و ??ضای خارج نیز خشن و متروك.برخی از جلوه‌های كوبریك، ملالت‌بار خوانده شده‌اند. شاید این‌طور باشد اما من می‌توانم انگیزه‌های او را درك كنم. اگر ??ضاپیماهای او با دقت عذاب‌آوری حركت می‌كنند، آیا نمی‌خندیدیم اگر مثل كاوشگرهای ??یلم «كاپیتان ویدئو»[3] به سرعت و با جنب و جوش، این سو و آن سو می ر??تند؟ این درست همان طور است كه در واقعیت نیز بوده و شما هم آن را باور می‌کنید.در هر صورت، در نیم‌ساعت?? خیره كننده‌ی پایانی این ??یلم، همه‌ی ماشین‌ها و رایانه‌ها، ??راموش می‌شوند و انسان به نحوی به خویشتن، باز می‌گردد. تك‌سنگ?? دیگری در حالی‌كه به سوی ستارگان اشاره می‌كند، پدیدار می شود. ظاهرا تك سنگ، این س??ینه را به ژر??نای كیهان می‌كشاند؛ جایی‌كه زمان و ??ضا در هم می‌پیچند.[4]13-2001-A-Space-Odyssey.jpgآن چه كوبریك در آخرین سكانس ??یلم می‌گوید ظاهرا این است كه انسان سرانجام از ماشین‌هایش پیشی خواهد گر??ت و یا به كمك نوعی شعور كیهانی، به ??راسوی ماشین‌ها كشیده خواهد شد. آن‌گاه دوباره تبدیل به یک کودک خواهد شد. اما كودكی كه از نژادی بینهایت پیشر??ته‌تر و كهن‌تر است؛ درست چون میمون‌هایی كه روزی با همة ترس و جبن?? خویش، مرحله‌ی كودكی انسان بودند.و تك‌سنگ ها چه؟ به نظرم ??قط علائم راهنمایی هستند كه هر كدامشان، به مقصدی اشاره می‌كنند؛ مقصدی آن قدر مهیب و خو?? انگیز، كه مسا??ر نمی‌تواند آن را بدون تغییر?? جسمانی خویش، تصور كند. یا همان طور كه كامینگز در جای دیگر می‌گ??ت: «گوش كن! جهنمی از یک جهان بزرگ، منتظر?? ماست. بیا برویم!»

 

 

منبع : تقد ??ارسی

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

نام ??یلم : چشمان گشوده بسته

توضیحات خودم : این ??یلم که به نظرم قوی ترین ??یلم هست که تا به حال دیدم . این ??یلم در زمان زندگی خود کارگردان ( کوبریک ) اکران نشد و بعد از مرگ او اکران شد و مثل تمام ??یلم های کوبریک حاشیه ای زیادی داشت

 

توضیح در مورد نام ??یلم:نام ??یلم حاوی پارادوکس معناییست، که بخشی از آن، از زبان بریتانیایی آن ناشی می شود، به همین دلیل حاوی چند معنایی می باشد که خود را در درون?? ??یلم، تیتر و محتوا نیز نشان می دهد و معنا می کند، برای روشن شدن ??انتسم نه??ته در درون??محتوای?? اثر.Eyse Wide Shut به عنوان یک اصطلاح در میان ??راماسون ها به کار می رود. آنجا که یکی از اعضای?? این انجمن برادری یا ا??خوت منجر به انجام کاری شود، که جنبه ای ا??شاگرانه و برونی داشته باشد، و سبب خارج شدن اطلاعات از درون ??رقه شود، در چنین حالتی که ??راماسونی دیگر یا گروه از این اشتباه آگاه می شود به او می گوید: Eyes Wide Shut ، که یعنی من متوجه اشتباه تو شده ام و با این کار به او هشدار می دهد. موضوعی که برای کاراکتر اصلی و دیگر ا??رادی که سبب ن??وذ او به انجمن مخ??ی می شود، ات??اق می ا??تد و با مجازات دیگری و تهدید کاراکتر اصلی همراه است. چشمان??باز?? بسته را می توان در سکانسی که «بیل» و «آلیس» با هم معاشقه می کنند هم دید، آنجا که بیل با چشمان بسته معشوق را به آغوش می گیرد و آلیس با چشمانی باز به ما، به دوربین، و به دیگری می نگرد و می اندیشد. موضوعی که در طراحی یکی از پوسترهای?? اصلی و معرو?? ??یلم هم از این سکانس است??اده شده است. ??یلم چه داستانی دارد؟ کوبریک پس از دوازده سال سکوت، دوربین خود را به سمت ساده ترین و در همان حال پیچیده ترین مساله و دغدغه های بشری معطو?? می کند، و در این راه و در جهت خلق جهانی که بنا می کند، از صراحتی عجیب و مثال زدنی بهره می برد. دکتر بیل هار??ورد (با بازی تام کروز) 9 سال است که با آلیس (با بازی نیکول کیدمن) ازدواج کرده است، و حالا یک دختر 7 ساله دارند. آن ها در مهمانی یکی از سرشناسان نیویورک شرکت می کنند، و در همان شب و پس از بازگشت به منزلشان، در حالتی غیرطبیعی و پس از مصر?? ماریجوانا،بحثی در ارتباط با روابط جنسی زن و مرد و حسادت بین آن ها در می گیرد و آلیس اعترا?? می کند که سال قبل به یک ا??سر نیروی دریایی علاقه مند شده و به عشق بازی با او ??کر کرده است و این ??کر هنوز با اوست. بیل آش??ته و برای انجام یک ??وریت شغلی از خانه بیرون می آید و پایش به یک مراسم غریب کشیده می شود....... استنلی کوبریک کیست؟ استنلی کوبریک، کارگردان و تهیه کننده ی یهودی تبار آمریکایی ست. متولد 1928 درمنهتن نیویورک سیتی. او در خانواده ای یهودی، اما نه مقید به مراسم دینی متولد شد. آموختن شطرنج در دوازده سالگی از پدرش و علاقه ی او به شطرنج که تا پایان عمرش با او همراه بود، به قول میشل سیمان در گ??ت و گویش با کوبریک: «شیوه ی ??یلمسازی کوبریک دست کمی از بازی?? شطرنج ندارد و هر شطرنج باز?? حر??ه ای پیش از آنکه مهره ای را جابه جا کند، قاعدتن به احتمالات?? این حرکت ??کر می کند و به ??کر?? مات شدن احتمالی اش هست. یا دست کم به ??کر اینکه بازی پات نشود -ترجمه ای از محسن آزرم -».علاقه مند شدنش به عکاسی در سیزده سالگی و پس از دریا??ت یک دوربین عکاسیگار??لکس به عنوان هدیه از پدرش. کار به عنوان عکاس در مجله ی لوک از سال 1945 تا 1950. ساخت چند ??یلم کوتاه?? مستند در سال 1951 از جمله روز نبرد و کشیش پرنده. ساخت اولین ??یلم نیمه بلند در سال 1953 با عنوان ترس و شهوت (هراس و هوس). توجه منتقدان سینمایی به او پس از ساخت ??یلم کشتن (1956)، مو??قیت و معرو??یت جهانی با دو ??یلم بعدی اش، یعنی راه های?? ا??تخار (1957) و اسپارتاکوس (1960). کار در ژانرهای مختل??{(سینمای وحشت: درخشش –سینمای علمی/تخیلی: 2001 یک ا??دیسه ی ??ضایی – سینمای مجهول، رازآمیز و رئالیست جادویی: چشمان باز?? بسته –سینمای??گناه و جنایت: کشتن، بوسه ی قاتل و پرتقال کوکی –سینمای?? جنگ: غلا?? تمام ??لزی، دکتر استرنجلاو، راه های ا??تخار، ترس و شهوت–سینمای کمدی: لولیتا، دکتر استرنجلاو– سینمای رمانتیک و تاریخی: اسپارتاکوس، لولیتا (رمانتیک)، بری لیندون– سینمای اکشن: اسپارتاکوس– سینمای هیجانی، دلهره، هراس و تعلیقی/تریلر: چشمان باز?? بسته، درخشش، کشتن، پرتقال کوکی)}. ساخت تنها یازده ??یلم بلند در طی کارنامه ی ??یلمسازی اش، یعنی در طی 45 سال، که نشان از کمال گرایی و وسواس ??یلمساز در انتخاب داستان ها و موضوع هایش و همچنین تاکید بر استقلالش دارد، که عمومنآثاریاقتباسی از نویسندگانی شهیر و داستان های?? پیچیده و روانشناختی به شمار می روند، نویسندگانی همچون، ولادیمیرناباکو??، با اثری به نام لولیتا و ساخته شده در سال 1962، 2001؛ یک ا??دیسه ی ??ضایی اثر آرتور سی کلارک (نویسنده ی داستان های علمی/تخیلی) و ساخته شده در سال 1968، پرتقال کوکی اثر آنتونی بورخس و ساخته شده در سال 1971، بری لیندون اثر ویلیام تاکری و ساخته شده در سال 1975 که در زمان اکران آن به عنوان یک اثر سینمایی مورد بی مهری قرار گر??ت، درخشش اثر استی??ن کینگ ساخته شده در سال 1980. علاقه مند به پرداختن به موضوعات بزرگ، از خدا تا جنگ، هستی و حیات، و از خلقت تا ویرانی و ??روپاشی جهان و عنصر خانواده (در شکل درونی و برونی) و تولدی دوباره در قالب برخواستن یک کودک و ماشینیسم (انسان شدن ماشین و ماشین شدن انسان)، در طول دوره ی کاری اش، تاکید بر روی ریشه ی خشونت و کنکاش آن در درون لایه های انسانی (به بلندای تاریخ بشری) و روانشناختی و نه ارجاع آن به تکنولوژی و ماشینیسم، و به همین دلیل گاه ریشه ی خشونت را در آثارش با گذشته در ارتباط می نهد (یعنی روحیه ی بدوی و دوران پیشا مدرن انسان). و در واقع هر اثر سینمایی او را باید یک ات??اق بزرگ و ماندگار و با مشخصه هایی مجزا در سینمای?? او و سینمای?? جهان دانست، آثاری بحث برانگیز، چه به لحاظ تکنیک، ساختار و شیوه ی پرداخت?? خلاقه اش و چه به لحاظ محتوا، و در جهان?? واقعی نمود آنرا باید به دلیل تملک قاطعانه ی ??یلم هایش و جلوگیری از دخالت های تهیه کنندگان و سرمایه داران دانست. بارها و در رشته های مت??اوت نامزد اسکار شدن و تنها یکبار و آن هم برای جلوه های ویژه در ??یلم 2001؛ یک ا??دیسه ی ??ضایی، برنده شدن!!! و??ات در 7 مارس 1999 و در 70 سالگی، یعنی مدت کوتاهی پیش از آنکه آخرین اثرش (چشمان کاملن بسته یا درست تر آن چشمان باز?? بسته، که با سانسور نیز مواجه شد) به نمایش?? عمومی در آید. ??یلم را چگونه می توان تحلیل کرد؟ در اینجا کوبریک پرده از جهانی سست و پیچیدهبرمی دارد، که هر آن ممکن است، پایه هایش با تلنگری ??رو بریزند. این تصویری ست از سبکی غیرقابل تحمل هستی (که نام کتابی از میلان کوندرا نیز می باشد) و در نقطه ی مقابل و دردآورتر آن جامعه ی ما و ما قرار داریم، که در سنت اسیر و محکوم به بازتولید خود هستیم، یعنی بدل شدن به پیرمرد خنزرپنزری (بدل شدن به ترس هایمان که از آن ها می گریزیم)، و همچنین از طریق تن ستیزی خود را بهسنگینی غیر قابل تحمل هستی محکوم می کنیم. برگردیم به ??یلم، ما نیاز به داستان عشق و زندگیمان داریم تا بتوانیم عشق و *** بورزیم، یا تلاش بکنیم، و ??یلم (چشمان??باز?? بسته) در واقع س??ر ا??دیسهواردو ??یگور اصلی یعنی بیل و آلیسمی باشد (آلیس که در ریشه یابی زبان?? یونانیبه معنای?? واقعیت است)، از درون?? بحران خویش و بحران??مدرنیت و رو در رویی با تلاش?? مدرن برای ??رار از تمناورزی و قبول مشکلات آن است و اینکه در نهایت پی می برند که چگونه به داستان جدید??عشق?? خویش می توانند دست یابند و روایتی نو، بازی و تنی نو را تعری?? کنند. اساس?? قدرت عشقی و جنسی?? بیل بر پایه ی این داستان و ??انتسم قرار دارد که او مرکز?? تمنا و عشق??اروتیک?? آلیس و در نهایت مادر (در نگاهی دیگر و ا??دیپالی) است، یعنی تصویر?? ذهنی و کامل و هر آنچه است که آلیسمی طلبد (و برعکس) و نقص های?? هم را می پوشانند و برای همدیگر ک??ایت می کنند، تن و جسم و ذهن را با هم به اشتراک و پیوند می گذارند و به تصویر?? یکدیگر به عنوان ??ردی توانا می اندیشند. گویی این ??انتسم مشترکی میان همه ی مردان است، یعنی زنی که من عاشقش هستم، جز من هیچ گاه خواهان?? دیگری نبوده و نخواهد بود، یا زنان و مادران اینگونه اند و و??ادارند (و بالعکس و برای زنان). بدون این ??انتسم و تصور اولیه اصولن او و مردان نمی توانند عشق بورزند یا *** بکنند و اصولن عشق نیاز به این ??انتسمو توهم اولیه دارد (و در اینجا هم قدرت عشقی و جنسی??بیلاساسش بر این??انتسم استوار است، ضمن اینکه زنان نیز دارای????انتسم خویش می باشند، اینکه این مرد تنها او را می خواهد و می طلبد و او برای این مرد جذاب و اغواگر است)، وگرنهنمی تواند عشق ورزی بکند. از اینرو به قول لکان،«??انتسم و این سناریوهای اولیه تکیه گاه تمناورزی هستند».این ??انتسم در جهان اثر را می توان در برخی از اَکتهای?? درون اثر دید، همچون؛ رمز و??اداری یا??یدلیو(– که نام ا??پرایی از بتهووننیز می باشد با این موضوع که؛ مردی در زندان است و هر لحظه بیم خیانت همسرش او را رها نمی کند، که در کتاب دانمارک است و کوبریک در اینجا با هوشمندی تمام آنرا تغییر داده است -) و انجام مراسم آیینی با شکوه?? تمام، کی?? بیل که آلیس پیدایش می کند، نقاب گمشده، خوابیدن??آلیس در زیر نور?? آبی که به ??ضا جلوه ای اروتیک گونه و سرد می بخشد، پرده هایی که بیل از آن به بیرون می نگرد، کالسکه در جلوی خانه ی زن??روسپی، و نمای?? ابتدایی ??یلم که آلیس پشت به دوربین لباس سیاهش را در زیر نور?? گرم و باز هم اروتیک?? قرمز/نارنجی (به همراه طراحی قرمز) بیرون می آورد. کوبریک در اینجا و در یک نگاه شرح رابطه ی یک زوج را به تصویر می کشد، او در بیان عمیق و واکاوی جهانی که آنرا عرضه می کند، از صراحتی عجیب، و تلخ تر از همیشه بهره می برد (همچون پرتقال کوکی، و در سویی دیگر). او این تلخی را به صورتی عیان به رخ بیننده می کشد؛ یعنی به بن بست رسیدن روابط?? انسانی.کوبریک به خوبی در است??اده از رنگ ها و هر چه استادانه تر در جهت معنا و پیچیدگی جهان?? درونی اثرش بهره می برد و به واکاوی پیچیدگی روابط درون?? انسان ها می پردازد، هر جا که ??ضای?? غالب در اثر به سمت اروتیسم حرکت می کند، رنگ غالب به سمت نارنجی و قرمز و البته ملایم، که هم رنگ با پوست بدن است، تبدیل می شود (صحنه های?? رقص در مهمانی، صحنه ی اعترا????آلیس، عریان شدن آلیس پشت به دوربین یعنی صحنه ی شروع و ابتدایی ??یلم، صحنه ای که بیل به بالین بیمار مرده اش می رود و ??ضاسازی راهرو در آنجا)، هر جا که ??ضا سرد و سنگی و غیر صمیمی ست، برای نشان دادن تشویش و چالش ها و غم درونی و حاکم بر ??ضا، از رنگ آبی یخیو در کنار است??اده از نورهای?? کم رنگ به صورت سایه و نیم سایه، بهره می برد، که البته آن هم اروتیسم و تمنایی پنهان ورانشیدر خود دارد، او شک و تردید و گرداب عذاب آور شخصیت?? مرد اثر، یعنی بیلرا با دو رنگ در هم آمیخته و در کنار رنگ سیاه، چه در پیش زمینه و چه در پس زمینه بیان می کند و چه در تغییر نور بر روی صورتش. ??یلم سرشار از دغدغه های??رمالیستی کوبریک است، که به خوبی با ساختار و محتوا هماهنگ می شود و به یک همنشینی مثال زدنی بدل می گردد. کوبریک در روایت جهانش از پیچیدگی ها و پرتگاه های?? روان انسانی بیشترین، و در عین حال و در برخورد و نگاه اول، ساده ترین است??اده را می برد، اما در همان حال چند لایگی جهان و متنش را به رخ می کشد، یعنی جایی که وسوسه ی ??کری و ا??بس??سیون {1}دست از سر آدمی برنمی دارد و یک دم جهانش را رها نمی کند، ذهن را درگیر می کند،می آزارد و مثل خوره می خورد، او س??یر در هم شکستن (و همچنین تحول??) انسان را نشان می دهد و ما را وامی دارد تا به نظاره اش بنشینیم، آنچنان که در پرتقال?? کوکی و در سکانسیکاراکتر?? اصلی اش (آلکس) به نظاره ی اجباری??خشونت?? حاکم در جهان اطرا??ش می نشیند، آن هم از طریق سینما (چه پیوند متقارنی)، تا بازخوردش را در جهان?? درونی خود و متن و داستانشهر چه بیشتر لمس و جستجو کند.آنچنان که در ??یلم، روابط از یک سرخوشی زودگذر و در ر??اهی حسرت برانگیز (از جایگاه و پرستیژ اجتماعی و ثروت تا صمیمیت و جذابیت??سحرانگیز?? این زوج که در مرکز توجه دوربین??کوبریک، با زوم ها و نماهای?? نورانی و درشت، حتی ستایش هم می شوند) می آغازد و خیلی زود پرده های?? نکبت عیان می شوند، گویی در چنین جهانی، خنده و لودگی و راه های?? متنوع برای چشیدن و رهایی از رخوت، تنها سرپوش??گذرایی ست بر تلخی ها و دل مشغولی های?? ذهنی، و گوییآلیس و بیل،ر??تهر??ته به سمت انهدام حرکت می کنند. زوجی جوان و به شدت جذاب و البته دارای?? جاذبه های?? جنسی و ***ی مسحور کننده، در جهت تکامل جهانشان، که ر??ته ر??ته بی قواره، تنها، منزوی و دچار تردیدی ک??شنده و جانکاه می شوند و خیلی زود دل باختگی و شی??تگی رنگ می بازد و جایش را به یک سبکی کشنده و تهوع آور، یعنی تکرار و ??ضاهای?? خالی و خلا می دهد، جذابیت ها ??رو می ریزند و چالش های?? نو آشکار و نیاز به روایتی نو هر چه بیشتر احساس می شود. در اینجا شک و ترسی که در ابتدا خود را در پوسته ی ظاهری نشان می دهد، سبب ترک خوردن آینه ی صیقل خورده، همچون تصویر دوریان گری (اثر ا??سکاروایلد) و تعلیق و کشش?? خط داستانی اثر در لایه های?? درونی آن می شود. در واقع ??یلم را باید شامل سه موومان و اپیزود دانست، یعنی؛ ابتدا و مهمانی، بعد از مهمانی تا صحنه ی اعترا?? و سپس برزخ طولانی و تا انتها. و تراژدی??میان?? این زوج از همان ابتدا و با ظرا??ت های?? کوچک در دیالوگ و بی توجهی های?? به ظاهر بی اهمیت می آغازد (همچون پرسشی که آلیس قبل از ر??تن به مهمانی ازبیل و در مورد ظاهرش می پرسد و بیل بدون اینکه هیچ نگاهیبکند، می گوید عالی هستی). در ابتدا ما از طریق ظرا??ت هایی که کوبریک در معر??ی انجام می دهد، به خوبی با این زوج آشنا می شویم، تا وارد ??صل?? دوم و روبرویی با هیچی و پوچیجهانشان شویم و ??انتسمی که در موومان دوم خود را نشان می دهد و بر حضور نقاب و دروغ به عنوان یک حقیقت و بخشی از زندگی (همچون نقاب و میل به دیگری، حتی اگر سرکوب و کنترل شود) تاکید می کند و صحه می گذارد. و مرد که اظهار می کند تا به حال به زنش دروغ نگ??ته و تنها به دلیل عشق با او ازدواج کرده و حالا زن او را رو در رو با دروغ نه??ته در تمنایش می کند و به او به شکلی آزار دهنده و تحقیرآمیز می خندد، گویی مصر?? ماریجوانا به آن ها این امکان را می دهد که به عرصه و مرحله ی ناآگاهشان{2} پا بگذارند و از هراسشان عبور کنند و از درون با هم به گ??تگویی نو و چالشی نو برخیزند، همچون یک رویا و خواب(یعنی پرسشی که آلیس مطرح می کند؛ «تو *** نکردی چون به من اهمیت میدادی؟ پس یعنی نه اینکه خودت نخواستی»). در همین موومان و در حین اعترا??ات آلیس است که کوبریک با است??اده ی خلاقانه اش از عنصر?? نور و ایجاد تعلیق با زوم ها و تراولینگ?? دوربین میان نماهای?? تکی و ر??ت و برگشتی که از دو کاراکترش در دو ??ضا و رنگ مت??اوت می گیرد، به خوبی ??اصله ی میان آن ها و جهان ذهنی مت??اوت در رویا و پوست اندازی، و متحول شدن را علیرغم بودن در کنار هم و در یک اتاق نشان می دهد. نور به خوبی حس درونی و مشوش کاراکتر?? حالا من??عل شده اش را (یعنی بیل) با موسیقی و صدا و سپس با ما قسمت می کند، آن هم به حالت نشسته و استیصال بر روی تختخواب دون??ره شان، که حالا بی قواره و خالی به نظر می رسد، گویی در اینجا کوبریکسست بودن و آسیب پذیر بودن روابط و عنصر خانواده و داشته هایی را که سال ها به آن ا??تخار می کرده و می کنیم را، با چند تک جمله و مونولوگ ویران می کند و به زیر سوال می برد، نظم نمادین و تعهد ??رو می ریزد و زخمی نو و چرکین سر باز می کند و برزخ شک و س??ر می آغازد– این تراژدی و س??ر ا??ودیسهوار بهضمیرناآگاه، در آلیس بیشتر شکلی درونی و به صورت?? درگیری با رویاهایشو دربیل حتی نمودی بیرونی و در قالب?? حضور در چند مکان و مراسم سری و به ظاهر آمیزه ای از قدرت مردانه و با وسواس ??کری در بازسازی?? صحنه ی هم آغوشی همسرش (– به گونه ای مازوخیستی-) بروز و ظهور می یابد. در شروع این نما (نمای?? مجادله و سپس اعترا??آلیس) ما آلیس را می بینیم که بازی و تکلم را در دست گر??ته و با راه ر??تن های?? تند و عصبی اش در اتاق و ابتدا ایستادن در ??ضایی که در پشت سرش پس زمینه ای با نور?? آبی دارد، سردی و بی میلی او را نشان می دهد تا جایی که به دروغ، ??انتسم وتوهم?? بیل می خندد و او را نیز وارد عرصه ی شک و گ??تگو می کند، و در مقابل بیل که به حالت?? عجز بر روی تخت نشسته و با زوم و با است??اده از لنز تله، پس زمینه ی پشت سر او محو می شود، و به همراه رنگ بندی چهره اش به خوبی اوضاع?? درونی و آش??ته ی او را با مکث ها بیان و هماهنگ می کند،گویی در اینجا بیل که حالا ??انتسمش ??رو ریختهاَختهو عقیم شده است. آنچنان که او با وجود موقعیت های??***ی ??راوانی که برایش پیش می آید نمی تواند با دیگری بخوابد، او ناتوان از تمنامندی و *** می شود و مدام صحنه ی همخوابگی آلیس را در ذهن تصویر سازی می کند، زیرا عشق و *** یک احساس و یا ***?? محض نیست، بلکه یک سناریو و داستان است و در بیل هنوز نیاز به شیوه و تعری??ی نو صورت نگر??ته، تا به انتها و واژه ی ?? ا ک یا آمیزش. یا در نمایی دیگر و هنگامی که آلیس خواب می بیند و با آش??تگی از خواب می پرد، به گونه ای که در ابتدا رنگ زمینه، تک رنگی ش??ا?? اما آبی است، اما ر??ته ر??ته و همراه با اصرار??بیل برای ??همیدن خواب??آلیس (که جهان خود را با جهان درون و برونی او یکی و جدایی و خدشه ناپذیر می داند، بدون?? حضور و به رسمیت شناختن یک نقاب و قائل شدن چهره و تمناهایی دیگر برای هر دویشان، یعنی بدون به رسمیت شناختن حضور و وجود دروغ)، دوربین با یک تراولینگ از ??ضایی با رنگ??غالب?? آبی به ??ضایی با پس زمینه ی دو رنگ آبی و نارنجی کم رنگ می رود و از سایه ها در روایت??جهانش بهره می برد، اینجاست که می توان شک و تردید را در چهره ی بیل و با تغییر از تک رنگ در چهره اش به دو رنگبه خوبی مشاهده کرد، حتی در پس زمینه و در حین به آغوش کشیدنآلیس?? خواب زده و آش??ته، یاتروما دیده و در واقع این دو سکانس،تروما و واقعیت?? زندگی این دو است که درخواب و رویا خود را نشان می دهد و از جایی در ضمیرناآگاهبه خود آگاهی وعرصه ی زبان و دیالوگ بدل می شود و سر برمی آورد.کوبریک بارها در آثارش و با بهره گیری از حداقل نور و رنگ (به طور نمونه در ??یلم بری لیندون که سکانسی را تنها با است??اده از نور ده شمع می گیرد)، نشان داده که در است??اده از عنصر?? نور و رنگ سرآمد است و شاید این را مدیون شناختش از قاب بندی هایش در تجربه ی عکاسی اش باشد. موومان دوم با صدای??زنگ?? تل??ن (که در اینجا صدا و زنگ?? تل??ن به عنوان یک موتی???? تکرار شونده در اثر به کار می رود)، مکث??بیل، و بعد صدای گر??ته اش در تل??ن، پایان این ??صل را رقم می زند و این آغاز یک همذات پنداری?? شدید برای تماشاگر است، که نظاره و قضاوت هم می کند (سرگشتگی و آش??تگی کاراکترش)، اما شاید به سختی در اندیشه اش بتواند چنین موقعیتی را تصور کند. سپس بیل به حرکت در خیابان ها و آن هم در شب می پردازد، جایی که با حرکات??حساب شده ی دوربین، نورهای?? کوچک رنگارنگ و ??ضای??شب?? شهری، دیزالوهای?? مکرر، زومهای?? به هنگام و قطع های?? درست به تصویر?? ذهنی تماشاگر در حال و روز وخیم?? شخصیت اصلی و تصویر ذهنی ??رو ریخته اش و ترسش از روبرویی با خلایی که با آن مواجه است، به شدت نزدیک می شود. در حالی که او هر بار از طریق اتومبیل که در زیر نورهای?? خیابان و حرکت رو به جلویش پیش می رود شروع به اندیشیدن و ساختن?? تصویر ذهنی از همخوابگی همسرش با آن مرد??ملوان می کند و در همان حال دربدری و عجز او را به تصویر می کشد، شکستن?? تصویر ذهنی و تقدس گونه اش، و مواجهه با هیچی و پوچی درجهان??روابطش، در این خیابان گردی و به عبارتی دربدری، ظرا??ت هایی هم درگیر می شوند، از مزاحمت?? چند جوان گر??ته تا مواجهه اش با یک روسپی و سرانجام سربرآوردنش از درون جهانی غریب، معمایی و هیچکاکیکه راهی نو را برای عبور از این روزمرگی و درد پوچی و هیچی در روابط پیشنهاد می کند، یعنی تعری?? بازی و روایتی نو، اما بدون چهره و صورت?? جسمانی و انسانی?? شناخته شده. ضمن اینکه تمام وقایع ??یلم در کریسمس می گذرد، یعنی جا و زمانی که بیشترین تاکید را بر م??هوم??خانه و خانواده دارد و درکریسمس هم تمام می شود، در حالی که بیل قبل از آن چراغ درخت کریسمس در خانه را خاموش می کند. موقعیت های غریب ??یلم و س??ر بیل پس از شنیدن اعترا?? آلیس با لحظاتی معذب کننده همراه می شود، از مزاحمت خیابانی تا صحنه ی هولناک??اظهار?? عشق زن به بیل در کنار جسد پدرش (و آنجاست که نورپردازی?? نارنجی رنگ و اروتیک گونه ی کوبریک از راهروی?? خانه ی بیمار مرده اش در بدو ورود معنای?? خود را می یابد) و موتی?? ??یلم که تل??ن و صدایزنگ?? تل??ن است. در موومان دوم، گویی بیل داستان زندگی اش را از دست داده و با وجود جایگاه اجتماعی?? ارزشمند و وجود?? تمامی جنبه ها و عناصر?? ر??اه در پیرامونش، ??قیر، بی روح و بی رنگ به نظر می رسد، او تمنایش را گم کرده و از دست ر??ته می یابد، یعنی آن چیزی که به اخلاق?? تمنا و تن شناخته می شود و اخلاقی ست بس انسانی. و اینجاست که جستجوی?? او با سردی و بی میلی و موتی???? رنگ ها وارد مرحله ای نو می شود. این داستان ما هست (– داستانی که خود تعری?? کرده و می آ??رینیم و تنانه و جسمانی و زمینی ست -) که به ما می گوید؛ چه می خواهیم و چه می طلبیم و این داستان و سناریوی?? ماست که شوق های?? اساسی و محوری?? ما را شکل می دهد، داستانی که اساس و تمنای?? ماست. و همین داستان است که سبب می شود در جهان و واقعیتی که در واقع از ??راگمنتهای?? مختل?? شکل گر??ته است، ما وحدت و پیوندی میان پیرامونمان و خودمان حس بکنیم، و به طریقه های?? مختل?? بیاندیشیم، بطلبیم و عشق بورزیم. این داستان به ما می گوید که چه هستیم و چه می خواهیم و اگر این داستان و عشق (این شور?? مهم و زمینی و انسانی) را از دست بدهیم، آنگاه نه ر??اه، نه ***?? ??راوان و نه شهرت?? ??راوان یا بازی های?? س ک س ارجی?? دسته جمعی (یا اورجی) می تواند جایگزین آن شود و جای?? خالی آن را پر کند و این خلا محیط ما را احاطه می کند. این داستان زندگی?? ما ست (در اینجا داستان زندگی??بیل) که می تواند سبب دیده شدن ت??اوت??میان?? حماقت های?? جمعی یا مدرن و یا سنتی، با ماجراجویی و تمناورزی?? یک کازانوای?? واقعی، یا ساد و یا هر انسان??تمنامند و طغیانگر شود. آنجا که عشق می ورزیم، می اندیشیم، هد?? برای خودمان می گذاریم، همیشه در سناریویی هستیم و اینسناریو است که اساس است و اجازه می دهد ما با شوق و جرات به دنبال??خواستمان باشیم، با از میان ر??تن این سناریو و داستاناست که آنگاه، حتی ثروت ??راوان و بهترین عشق یا س ک س?? نو هم نمی تواند این جای?? خالی و خلا آزار دهنده (این ت??هیی??گی) را پر کند و به ما دوباره امکان لذت بردن ( ?? عمیق) و تمناورزی بدهد. ??یلم چشمان باز?? بسته یا چشمان?? گشاد?? بسته چیزی ست در بیان?? همین موضوع?? محوری، و اینکه ما نیاز به داستان?? عشق و زندگیمان داریم تا بتوانیم عشق و ***بورزیم و تلاش کنیم، ??یلمی که باس??ری ا??دیسهواردر درون و برون همراه می شود. س??ری ست که در آن دو کاراکتر?? اصلی از درون?? بحران خویش و بحران??مدرنیت و رو در رویی با تلاش?? مدرن برای ??رار از تمناورزی و قبول مشکلات آن حرکت می کنند و در نهایت پی می برند که چگونه به داستان?? جدید عشق?? خویش می توانند دست یابند. داستانی که در روانکاوی به آن ??انتسم?? اولیه و محوری گ??ته می شود، از ساختار?? خانوادگی، روابط?? کودکی، تا جایگاه?? اجتماعی ما را در دیسکورس?? خانواده یا دیسکورس?? زبان و ??رهنگ شامل و ساخته می شود. در این ساختارها و از طریق رابطه با دیگری ست (از خانواده و پدر و مادر تا دیگری بزرگ و جامعه و ??رهنگ)، که ما جای?? خویش و سناریوی?? اولیه ی خویش را به صورت ناخودآگاه می آ??رینیم و مرتب تکمیل می کنیم. اما باید توجه داشت، که خود این نقش ها و سناریوها نیز در خود دروغ و توهمی دارند و باید آن را دید و به رسمیت شناخت و این مسیر و س??ر و مواجه است که می تواند سبب چیرگی بر این دروغ ها شود و شکلی نو را بیا??ریند، سیالیت را رقم بزند، یعنی با شیوه ای نو و ح??ظ داستانمان، عشق بورزیم، بیا??رینیم و بیاندیشیم. در موومان سوم و ورود بیل به آن مراسم?? غریب و حیرت انگیز است، که رجوع به گذشته را می توان کش?? کرد و عریانی و بی پناهی?? انسان و جهانش را از سَب??کی تکراری و غیر قابل تحمل (در زندگی و جهان?? مدرن، اما نه ناشی از جهان?? مدرن) به نظاره نشست، سترونی و ??رار ازکستراسیون و قبول?? کمبود را دید (و جا ماندن تخیل مردانه از تخیل زنانه، و این چیزی ست که گویی هویت?? مردانه را تهدید می کند، آنگونه که تصور?? بیل از اتحاد و حکمرانی و یکه تازی ??رو می ریزد و مخدوش می شود – به عنوان تنها تصویری که همسرش در هنگام هم آغوشی با او به آن و با یک نگاه ستایش آمیز، می اندیشد و می طلبد -، گویی او??الوس خود را کوچک شده، تحقیر شده و از دست ر??ته می یابد، و شاید راه حلیمازوخیستی که خود کوچک بینی و حقارت در آن پوشانده شود را در پیش می گیرد. حال آنکه معمولن مردان در هنگام بوسه با چشمان بسته و تخیل کردن در این حالت به لذت می رسند و زنان با چشمانی باز، و این موضوع نیز در خود حاوی چند معناست و در ??یلم نیز به خوبی به آن توجه و تاکید شده است، بیل در هنگام بوسه چشمانش بسته و آلیس چشمانش باز است، اما این حاوی چند معناست و به طور تلویحی به نام ??یلم و پارادوکس موجود در آن نیز اشاره دارد). در این مراسم در یک نگاه، ا??راد می خواهند به کمک??س ک س?? راحت و یا دسته جمعیجای?? خالی تمنامندی و عشق ورزی را که همیشه با شادی/درد، تمنا/دلهره و ترس همراه است، با یک لذت پرستی?? محض و راحت و شکلی قانونمند و در جهت?? رهایی از کسالت?? نوین و مدرن پر بکنند، که حاصلشسبکی غیر قابل تحمل است، (آنگونه که در ??ضا و جامعه ی هراسان از تن، ما نیز به یکسنگینی غیر قابل تحمل گر??تار شده ایم). گویی این مراسم های?? آیینی از انجمن های?? مخ??ی، ریشه در روم و مصر?? باستاندارند و به نوعی آپوکالیپتیک و آخرالزمانی نیز می باشند، گویی این یکبالماسکه ای از ترس و پنهان کاری انسان هاست، که بخش عمده ای از آن و حاضران?? آن تنها از طریق چشم چرانی کردن و ناظر بودن است که دچار ارضا و لذت می شوند(دستیابی به خودارضایی از طریق بینایی و دید زدن و درد دیگری)، لذتی که از دید زدن ناشی می شود، آن هم در پس نقاب و چهره ای دیگر، و در ??ضای??غالب??میان?? حضار،بدون??اَکتی جنسی و در شکل?? متعار?? آن، و با دیدن ارتباط?? جنسی دیگری و حتی تن?? اطرا??یان در آغوش?? دیگری و دیگران، لذتی که می توان آنرا به قول لکانتمتع و ژوئیسانسدانست و تعبیر کرد، اما همزمان که می نگریم، نگریسته نیز می شویم، گویی این پرده ی سینمایی مت??اوت است، این زیرکی??کوبریک است که در این سکانس با نابهنگام کردن نماها، آن ها را به هنگام می کند و به چشم و زبان که تنها عناصر عیان و آشکار این ا??راد است پیوند می زند، به خصوص آن ها که با شنل و با ماسک حضور دارند و نه صر??ن با ماسک و به صورت?? عریان.شاید همچون سوراخ کلید?? در، در حالی که به عشقبازی والدین می نگریم، مواجهه ای سخت و مکاش??ه ای دردناک از هستی و حضور خود و آن دیگری بزرگ و شاید رقیب، این لذت?? عشقبازی دیگری ست و تجلی اش در سرکوب ها و ناتوانی های?? خود، و خصلت??ا??دیپالی انسانی و زیستن و احساس?? بزرگ بودن و کامل بودن????الوس?? خود در برابر دیگری و رقیب است، لذتی سادومازوخیسمی در دیدن??همبستری معشوقه ی خود با دیگری که در این نگاه های آن طر???? نقابنه??ته است، یعنی دیدن یک دیگری ای که از تصویر والای?? ذهنی اش و آن چه که از او دریغ شده کام می گیرد و آن را می گاید، همزمان که گاییده می شود، و تنها آن موقع است که ارضا محقق می شود و شاید این همراه شود با حس?? رهایی ازسترونی. و گویی این پارانوییایی ست که می تواند همراه انسان باشد و عذابش بدهد و روحش را از درون مثل خوره بخورد و بتراشد (بخراشد)، آنچنان که به صورت تصویرسازی و به صورت یک شک وسواسی به همراه بیل است، گویی این بیرون از رابطه نگریستن به همبستریسـت، اما این خود همبستری ست و با لذت نه??ته در دید زدن همراه می شود، آن هم در شکلی رادیکال، تا شاید بتوان به این گونه به لذت ??الوس داشتن و ??الوس بودن، یعنی تمنا داشتن و راز و نیاز بودن، دست یا??ت، به همراه نوید دروغین و نوستالژی بازگشت که با انسان به صورت جزیی جدایی ناپذیر همراه و همپیوند است و در اینجاست که جهان دچار وارونگی و کژیسم در پیش چشمان?? بیل می شود و چند سویه و چندگانه نگریستن به وجود می آید(– چشمانی گشوده تر -).آنچنان که بیل پس از بازگشت از این مراسم و در واقع اخراج از آن و برگشت به خانه، خواب همسرش را در تصویر ذهنی خود، یعنی همخوابگی او با تعداد زیادی از مردان، آن هم در حالتی که آلیس بی نقاب است و بیل دارای نقاب می شنود و این موضوع به وسواس??بیل هر چه بیشتر دامن می زند. در این مراسم و در درون اتاق های?? این قصر است که واقعیت نیز مخدوش می شود و این پرسش مطرح می شود، که واقعیت چیست؟ آیا آن چیزی ست که با چشم می بینیم و ثبت می کنیم، یا آن چیزی که از پس?? نقاب به نظاره اش می نشینیم و یا آنکه ما در سالن?? سینما به نظاره اش می نشینیم و از درون لنز می بینیم. این پارادوکسی ست (و در عین حال خط واصلی ست) میان جهانی که به آن مجازی و ویرتوآل و پتانسیل و نه??ته می گوییم، با جهان و درون ناآگاه انسانی. شکست مرز و زمان?? درون و برون و بر هم زدن آن چیزی ست که می بینیم، تصور می کنیم و می خواهیم ببینیم. مخدوش کردن واقعیت و بدل کردن آن به پرسش و شک است و از آن طریق ایجاد ساحتی چند معنایی و چند چشم اندازی. شاید در چنین جهانی ست (جهان?? مخ??ی انسان ها و در اینجا انجمن سری از لذت جویی عریانی و جنسی) که دیدن با چشمان?? بستهمعنای?? امن تری می یابد و زمانی که چشمان، گشوده شوند، و نگریستن به محیط?? داخلی و اطرا?? سبب بر ملا شدن رازها و دروغ ها شود، آن وقت است که پیامد به وجود می آید، همچون پیانسیت (نیک) و دوست?? بیل که با یکبار باز شدن?? چشمانش و به اطرا?? نگریستن در آن مراسم و دادن رمز ورود به بیل، معضلی دامنگیر و تهدیدگر برای خودش را سبب می شود. آن ها که قدرت تحول و پوست اندازی را ندارند و دل به راه های?? مخ??ی و انجمن های?? سری برای دستیابی به خواست های?? درونی، انسانی و پاسخ به امیال انسانی (سرکوب شده و پس رانده شده و همچنین راه های?? نو و جدید) و ضمیر ناآگاهخود در قالب روایت و بازی ای نو می سپارند (حال آنکه در نگاهی دیگر آن ها چند گام نیز از انسان های?? جهان بیرون ??راتر نیز ر??ته اند و بازی ای را طراحی و تعری?? کرده اند، اما این بازی هم سطحی سست دارد و شامل حباب است و باید حباب، دروغ نه??ته در آن، عدم قطعیت، نسبی گرایی و ??انی بودن را دید و به رسمیت شناخت) و گویی می توان اولین جرقه های حضور این بالماسکهرا پس از شنیدن اعترا??ات??آلیستوسط??بیل و شکل پ??ر رنگ تر آن را پس از خروج?? بیل از آن مراسم، در روز بعد و در سرتاسر ??ضای??معاشرتی و اجتماعی دید– آنچنان که تا پایان او را تعقیب می کند و دیگر یکدم او را رها نمی کند -، از مرد کرایه دهنده ی لباس، که دختر کوچکش را نیز پیشنهاد و کرایه می دهد و معامله می کند (همچون دیگر کالاهای?? کرایه ای درون ??روشگاهش که دارای?? قیمت هستند و آن هم درون ??روشگاه و در پشت ویترین) تا زنی بر بالین?? پدر مرده اشکه به دنبال آغوشی برای ??راموشی و مواجه نشدن با مرگ?? پدر و دیگری بزرگ (– در چند معنا -) است و نیز زنی ??احشه و مبتلا به ویروس?? ایدز، گویی حالا و به مرور با باز تر شدن?? چشم ها، سویه های دیگری از جهان اطرا?? و درونی، عیان می شوند (– سویه هایی که پیش از این در درون چشم و جایی در ذهن پنهان مانده و پس زده شده بودند و حالا همچون خواب و تروما دیدار با آن ها اجتناب ناپذیر است -) و حالا کل?? جهان بدل به یک بالماسکه گشته که همه ی ما جز و عنصری از آن و این بازی?? تمنا و تمناورزی و نابینایی هستیم (گویی کثی?? بودن و خطرناک بودن این جهان است، که پیش شرط لازم را برای تعری?? پاکی ای جدید و حالتی نوین از عشق و دوستی با تعری?? نگاه و تمنایی نو برای بیل و آلیس رقم می زند)، یعنی بازی??بالماسکه و با قوانین?? مخصوص به خودمان یعنی ??اک و آمیزش، همان کلمه ای که ??یلم در یک اَکت با آن پایان می یابد، خود آغاز نیز هست، همچنان که آغاز جهان و روایت ما و منشا هستی ست، آغازی که با قبول?? کمبود و ضع???? انسانی و امکان شکست همراه است، یعنی دیدن اینکه شکست چیزی ناممکن نیست و لایه های?? نو و رنگین و بازنگری همیشه لازم است، تمنامند شدن و اینکه تمنا مدام ارزش اضا??ی و مازاد می آ??ریند و سیالیت محقق می شود و اینکه هر داستانی همیشه در خود توهم، خطا و دروغی دارد و اینکه زندگی همواره با هراس و دلهره ای همراه است، هراس از اینکه دیگری چه می خواهد؟ به قول زیگموند ??روید: «اصل لذت به دنبال این است که درد نکشد» و دقیقن به این خاطر است که اصل?? لذت در مسیر?? خویش و برای جلوگیری از درد و دلهره ی بشری به اصل?? واقعیت و واقع گرایی تبدیل می شود، در حالی که در انسان و زندگی انسانی در کنار اصل?? لذت و روی دیگر آن، اصل واقعیت (اصل لذت و واقعیت دو روی یک سکه و همپیوند با هم هستند و در نقطه ای به هم تبدیل می شوند، مثل دو لایه ینوار مویبوس{3})، قدرتی دیگر و مهم تر وجود دارد که ??روید آنرا «رانش» می نامید، که مرتب این بازی را به هم می زند و بیشتر و تکرار می طلبد. انسان های?? شرکت کننده در مراسم?? سری، برای دستیابی به آن چیزی که می طلبیدند و گذر از ترس ها ست که به آن پا گذاشته اند و اینگونه در آن حیطه ای امن را در غالب یک بازی تعری?? کرده اند و اصل?? لذت را جایگزین اصل??تمناورزی کرده اند و به واقع گرایی مدرن بدل گشته اند و به مراسمی در شکل آیینی و پرستشیتبدیل کرده و جان بخشیده اند تا هر از گاهی لذتی راحت داشته باشند و ??انتزی هایشان را تجربه کنند و کارهای ممنوعه بکنند، اما به دلیل وضعیت و جایگاه اجتماعی شان از آن در شکل عیان و بی پرده و در دل?? اجتماع و در شب غا??ل مانده اند (از لذت ها، کامجویی ها و *** ها و روابط مت??اوت)، گویی آن ها از چهره ی انسانی خود در زمان اجرا و برپایی این مراسم تهی شده اند و حاظر به پرداخت?? بها برای تمنای?? خود نیستد (و در اصل لذت و واقع گرایی در شکل بازی و مراسمی نو باقی مانده و جلوتر نر??ته اند، جهانی دون خوانی و یا ساد گونه را درک نکرده و نمی کنند، زیرا حاظر به خطر و پرداخت بها نیستند) و حال این ضمیر ناآگاهو تمناهایشان است که از پس?? نقاب سخن می گوید، آن ها در روز واقع گرا و و??ادار به اخلاق?? مدرن هستند، آنچنان که در پرسه زنی های??بیل در روز?? پس از مراسم دوربین??کوبریک با نگاه و ضرباهنگی توام با شک و نمای?? درشت از چهره ی آدم ها به همه می نگرد (آنچنان که در مراسم دوربین با دید زدن و حرکت آرام و تنالیته ی موسیقی، سعی در حذ?? حضور خود دارد) و بر زبان?? اندام تاکید می کند و هر کسی می توانسته در آن مراسم?? سری در شب، بوده باشد. در اینجا شخص اهمیت ندارد و بدل به ا??بژه و آلت?? تناسلی و همچنین تمنای?? دیگری گشته است، در اینجا *** جنبه ای خشونت آمیز و ماجراجویانه از نوع سادومازوخیسم??من??ی نیز به خود می گیرد و راهی ست برای ??راموشی و دعوتی اغواگرانه برای ایجاد بازی و روایتی نو در حالی که دروغش در پشت نقاب مخ??ی مانده است و تنها بدل به گونه و شکلی دیگر از *** راحت وتمتع دسته جمعی گشته است، که پس از آن همان آدم معمولی می شوند و ??راتر نمی روند، حاظر نیستند بهای??تحولشان را بپردازند و جای??راحتشان را از دست بدهند (بهای?? تمنا، تغییر خود و دیگری و رابطه ات و جهانت است). در اینجاست (موومان سوم و مراسم سری) که نمایش?? خشونت به عنوان یک موتی?? همراه و تکرار شونده در تمامی آثار کوبریک، انسانی ترین شکل ممکن را به خود می گیرد، که از ابتدا با او بوده، یعنی خشونت در ساده ترین و در عین حال پیچیده ترین نیاز?? بشری، یعنی *** و آمیزش، (و آن ها به موجودی دیگرگونه که دوامی ندارد متحول شده اند و آن ها را در غالب انجمن هایی مخ??ی و سری با عناوین و کارکردها و قوانین مت??اوت تعری?? می کند، برای دستیابی به تنوعی که محدودیت های?? اجتماعی مانع از آن می شود و همزمان تعری???? روایتی مت??اوت از روابط جاری در ??ضاهای باز و خیابان ها).آن ها که از تعری?? روایتی نو در زندگی شان ناتوانند (گویی تخیلشاناز میان ر??ته)، اما در نهایت آن هم رسیدن به عریانی نیست (و رسیدن به عریانی و اتحاد در هر شکل آن غیرممکن و توهم است) و در خود دروغی دارد، که با ماسک پنهان شده است و گذر و پوست اندازی و تحول نیست. این جهانی نیست که بیل?? مسا??ر، آش??ته و بی قرار به آن تعلق داشته باشد. از جهاتی این لباس و ماسک جدید بر روی همان شخصیت، به معنای?? تلاش تراژیک/کمدی وار، یا کابوس وار برای ??رار از خویش و (مواجه نشدن)تمناهای خویش، خواب های خویش و از ضرورتهای?? خویش و زمانه ی خویش است. به زبان دیگر برای بالغ بودن همیشه بایستی یک بخش در خواب زیست. خواب و تمنای?? خویش را دنبال کرد. بایستی دنکیشوتبود و براساس رویا و تمنای?? خویش، به کمک متن حذ?? شده و تمنای?? پنهان در خواب?? خویش، حال بیداری و واقعیت روزمره ی ??ردی یا جمعی را بهتر آ??رید. آ??رینشی که طبیعتن همیشه ناتمام است و دارای?? کمبود و باید کمبود را دید و به رسمیت شناخت، با آن به گ??تگو نشست. زیرا تمنا و قانون، ??رد و دیگری همیشه ناتمام و در حال نوشته شدن دائمی هستند. این سکانس ها با حال و هوای?? حیرت انگیزی که در خود دارند و همراهی?? موسیقی حیرت انگیزش (موسیقی ای که در نوایش گاه می توان صدای?? سنگین و همراه با غم سازها را شنید و گاه نیز حسی پر از تعلیق و نگرانی)، تماشاگر را با مسخ شدگی پیش می برند. گویی تجربه و لذت مخ??ی چنین جهانی با دروغی که در خود و در درون هر انسانی نه??ته دارد و با حس?? سرشار از اغوا و بی نیازی?? نه??ته در آن و همچنین کشش?? درونی اش، به مرگ می ماند (مرگ که همپیوند با زندگی ست) و این موضوع در رویای?? زن نیز وجود دارد و بدین ترتیب به نوعی ارتباط غیر مادی اشاره دارد، اینکه میان خواب و بیداری، مرز?? چندانی نیست، به شکلی که مثلن خمیازه کشیدنهای?? آلیسرابطی ست میان دو دنیای??خواب (رویا، کابوس و تروما) و بیداری (واقع گرایی) و یکی دیگر از موتی??های?? ??یلم، از طر??ی بی خوابی های??بیل را می توان به معنای?? تلاش تراژیک/کمدیوار یا کابوس وار برای ??رار از خویش تمناهای?? خویش، خواب های?? خویش و از ضرورت های?? زمانه ی خویش دانست و معر??ی کرد، گویی برای بالغ بودن همیشه باید یک بخش در خواب زیست و خواب و تمنای?? خویش را دنبال کرد و با آن مواجه شد، بایستی دنکیشوت بود و براساس رویا و تمنای?? خویش، به کمک متن حذ?? شده و تمنای?? پنهان در خواب خویش، حال بیداری و واقعیت روزمره ی ??ردی یا جمعی را بهتر آ??رید، آ??رینشی که همیشه ناتمام و دارای?? کمبود است. ??یلم به خوبی دغدغه های????یلمسازش را در خلق و روایت جهانی با ??ضایی غریب و نامانوس، تلخ و تیره، جنون آمیز وآپوکالیپتیک بیان می کند. در این موومان، ترکیب?? رنگ ها از سه رنگ?? عمده ی سیاه، قرمز و نارنجی شکل گر??ته است، که نشان از خشونت?? پنهان (سیاه و قرمز)، اروتیسم (نارنجی) و رازآمیز بودن درون?? ??ضا دارد و بر آن هر چه بیشتر صحه می گذارد. ??یلم از ظاهر و دنیای?? ??ریبنده و اغواگر?? بیرونی می آغازد (تاکید بر اینکه دو شخصیت اصلی پیش از مهمانی به سر و وضع خود می رسند) و در نهایت با درونی ترین احوال روحی انسان پایان می یابد، ??یلم در درون خود واقعیت و رویارا در هم می آمیزد و آن ها را مخدوش می کند، مخاطب را محذب و معذب می کند و او را به تماشای?? مجدد اثر اغوا می کند، همچون اغوای نه??ته در درون مراسم و تمناهای?? انسانی و حالت های??اغواگرانه ی آلیس. بیل در بازگشت به خانه با ماسکش بر روی تخت مواجه می شود و آن هم در کنار همسرش که خ??ته است، گویی آلیس با آن ماسک همبستر شده است و این یادآور آن حضور?? تلخ است، اما حضور?? ماسک معنایی ??راتر از یک نقاب و پنهان کاری در زندگی و جهان?? اثر دارد، حضور?? ماسک یک ??قدان?? حضور و همچنین ارتباط?? جنسی موثر دارد. با تمام وجود اینکه ??یلم سرشار از نورها و ??ضاسازی و صحنه های اروتیک است، اما آلیس در تمام سکانس هایی که به طور کامل عریان می شود، در تنهایی و یک قاب تنها این کار را می کند، او زیبایی و برهنگیاش را به رخ بیننده می کشد و حتی خود نیز از آن سرمست می شود، همچون نگاهش در آینه و در یکی از ارتباط های جنسی اش با بیل، که دوربین او را به گونه ای به تصویر می کشد که گویی به دیگری و ??قدان می اندیشد. و در اینجاکوبریک که آشکارا شی??ته و شیدای?? زیبایی سحرانگیزبازیگرش، نیکول کیدمن به نظر می رسد و او را با نورپردازی ها و نماهایش می ستاید، آخرین پاسخ یا بهتر است بگوییم پرسش، ??قدان و اَکت را (همچون دیگر آثارش)اینبار از زبان او جاری می کند و آن را (همچون لابیرنت و گردی و دایره وار بودن چشم، یعنی تکرار ایده ی یک مغز – چشم و ??رم دَوَرانی، که راهی ست میان الگو و لابیرنت) به نمای?? اول ??یلم پیوند می زند: FU.. . باید به بازی و اغوایی نو تن داد و در قواعد بازی حضور یا??ت. *** نو، روایت نو، نقاب، چهره و پوست اندازی نو را سبب شد، تا بدین طریق از بحران و ??انتسمگذر کرد و در همان حال با آن مواجه شد و بحران و ??انتسمی نو را تعری?? کرد و مرتب به جسم و تمنای نو و عشق و *** نو و تن نو دست یا??ت. بازنگری کرد و به گ??تگو و دیالوگ نشست. وارد عرصه ی زبان، بیان و گ??تگو کرد. چالش زبانی ایجاد کرد و به آن با ??اصله نگریست. در ??یلم و در پایان، تنها کسانی که تغییر واقعی می کنند، بیل و آلیس هستند، زیرا برای دیدار صادقانه با تمنای?? خویش گام برمی دارند، دیالوگ می کنند و حاضر به عبور از بحران و ه??ت خوان خویش می شوند. اما آن جمع?? به ظاهر تابوشکن، همچنان معمولی می ماند و با زیرآبی ر??تن خود را تکرار می کنند. زیرا آن ها نمی خواهند با قیا??ه ی تمنامند و تمتع طلب خویش در پشت ماسکشان و در پشت?? ظاهر پنهان خویش و دیگری، با بحران?? عشق و جهان مدرنشان روبرو شوند، اما این به این معنی نیست که اگر همه ی ماسک ها بی??تند، واقعیت پدیدار می شود، زیرا ??رو ریختن همه ی ماسک ها خود دروغی نو است (زیرا در آنصورت ممکن است انسان بی چهره و سنگ شود). زیرا با لخت شدن کامل خود و دیگری نیز، دیگری را بدست نیاورده و کامل نمی بینیم، بلکه برای اینکه ما به تمنایمان و لایه های?? مختل?? خویش و دیگری و عشق و اروتیک انسانی پی ببریم و وارد عرصه ی نوینی از این تمناها و روابط انسانی و جهان انسانی بشویم،به صداقت و تنانگی نوینی دست یابیم که در نهایت یک داستان نو و ساختار نو و ماسک نو است و نه واقعیت?? نهایی و نه چهره ی نهایی پشت?? ماسک. پذیرش تمنا و داستان خویش سبب می شود، که ماسک های?? معمولی و دروغین روزمره ??رو بریزند و ??رد با بحران و دروغش روبرو شود و بیدارتر شود و چشمانش در همان حال که بسته است، گشوده تر نیز بشود، رابطه ای صادقانه تر را رقم بزند، اما این بدین معنا نیست که دیگر ماسکی نیست و حجابی بینشان نیست و بحران به طور کامل از میان ر??ته. در اینجا ست که کوبریک بزرگترین شاهکار سینمایی و آخرین اثرش (و یکی از برترین های تاریخ سینما) را با نگاهی عمیق به جامعه ی مدرن و معضلات و توهمات?? آن بیان می کند، بحران?? عشق و خانواده ی مدرن و اروتیک?? مدرن را نشان می دهد، او جامعه ی مدرن را به چالش می کشد، همانطور که ما را (بیننده و مخاطب را)، به عرصه ی دیداری عمیق با معضل تمنامندی انسانی، وارد و اغوا می کند، تا با حالت??پارادوکس?? زندگی انسانیروبرو شویم، که در آن در عین?? بیداری خواب می بینیم و بالعکس، با چشمان?? باز و واقع گرا می توانیم کور شویم و با چشمان بسته قادر به دیدنی نو می شویم، تا چشمان بسته ی باز و هشیار داشته باشیم. آنچنان که ??یلم، انسان را در ??واصل?? زمانی مختل?? به دیدار مجدد و چند باره ی این اثر?? شگ??ت انگیز?? سینمایی اغوا می کند و می کشاند. و در پایان که کوبریکموتی?? بازگشت را (همچون تولد?? یک نوزاد) باز هم تکرار می کند، او در اغلب آثارش با یک دیالوگ یا یک اکت و کنش، شخصیت یا دوربین را دوباره به ابتدا و یا بهتر است بگوییم به پرسش و متغیر اصلی بازمیگرداند، چرخه و پرسش همچنان باقی و زنده است. و گویی در یک نگاه، یادآور می شود، که رویا (خواب و تروما)همیشه یک رویا نیست(و داشتن?? داستان عشق و زندگی و و??اداری به رویا) و همین رویا ست که می تواند کلیت انگیزه های?? یک کنش و واکنش را رقم بزند و سبب عبور از ا??سانه ها و تعری?? بازی ای نو شود، با درک این همپیوندی ها میان حالت خواب و بیداری، و میان حالت ضمیر ناآگاه و ساحت خودآگاه است که می توان بر این حر?? ژیژک (در باب تعبیر خواب ??روید)صحه گذاشت: «صد سال تعبیر خواب به ما یاد می دهد، بیدار بودن، ترسو بودن است». نکته: لازم به ذکر است که این مطلب پیش از این در شماره ی چهارم از نشریه ی سینما – چشم، ویژه ی «سینما و اروتیسم» منتشر شده است. دیالوگ های به یاد ماندنی: آلیس: من عاشقت هستم و می دونم چیز خیلی مهمی هست که باید هر چه زودتر انجام بدیم.... بیل: اون چیه؟ آلیس: FU..– آمیزش کوبریک در مورد این ??یلم می گوید: « ما همه، هم خوب و هم بد، هم خیر و هم شر هستیم و اگر شما هیچ ناپاکی و پلیدی ای در خودتان نمی یابید، دلیلش این است که به خوبی به خودتان نگاه نکرده اید». شناسنامه ی اثر:تهیه کننده و کارگردان: استنلی کوبریک??یلمنامه: استنلی کوبریک و ??ردریکرا??ائل و اقتباسی از داستان «داستانک رویایی»، نوشته ی آرتور شنیتسلربازیگران: تام کروز– نیکول کیدمن – سیدنی پولاک– ماری ریچاردسونموسیقی: دمیتریشاستاکوویچ (والس شماره ی دو) محصول: آمریکا و انگلیس 1999 – 159 دقیقه

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

نام ??یلم : بازی

 

سال تولید : 1997

 

کارگردان : دیوید ??ینچر

 

توضیحات خودم : ??قط بگم که اگر نگاه نکنید از ک??تون ر??ته

 

agtx5bedqc2lv78l8jrk.jpg

 

خلاصه داستان :ماجرای

بانکدار پولدار ولی تنهایی به نام نیکلاس ون اورتون است که جز پول و مسائل اقتصادی به چیز دیگری نمی اندیشد. این بانکدار با بازی مايكل داگلاس ،ا کنون در آستانه چهل سالگی قرار دارد، سنی که پدرش به یک باره بدون هیچ دلیلی خودکشی کرده است. برادرش کنراد از او می خواهد که در یک بازی شرکت کند که این بازی میتواند زندگی اش را تغییر دهد در نهایت نیکلاس قبول می کند که این بازی را آغاز کند و همین جاست که ماجرا آغاز می شود…Game-film-by-David-Fincher-1997-image-poster-hd-www.cinemaro.ir-02.jpgدلایل اهمیت ??یلم :1- این بار این کارگردان توانا دست روی موضوعی گذاشته که در نوع خود بدیع است و تا به حال هم که بیش از یک دهه از اکران این ??یلم میگذرد ما شاهد موارد مشابه این ??یلم نبودیم و این نشان میدهد که ساختن این نوع ??یلم ها کار هر کسی نیست و هرکسی نمی تواند ??یلمی با این مختصات بسازد.این ??یلم سومین ??یلم بلند ??ینچر بعد از بیگانه 3 و ه??ت است که مو??قیت ??یلم ه??ت باعث شد تا این ??یلم آنطور که باید دیده نشود و از جمله ??یلم های کمتر دیده شده این کارگردان است .Game-film-by-David-Fincher-1997-image-poster-hd-www.cinemaro.ir-04.jpg2- دو بازیگر بزرگ سینما یعنی مایکل داگلاس و شان پن در این ??یلم به ای??ای نقش پرداخته اند که خیلی خوب از پس نقش هایشان برآمده اند خصوصا مایکل داگلاس که به خوبی توانسته نقش یک تاجر بی روح و دمدمی مزاج را بازی کند.Game-film-by-David-Fincher-1997-image-poster-hd-www.cinemaro.ir-07.jpg3- این ??یلم همه چیز را به بازی می گیرد . وقتی نیکلاس قبول می کند که وارد این بازی شود خود به خود بیننده هم غرق در این بازی میشود و در پایان ??یلم می بینیم که در واقع کسی که از همه بیشتر بازی خورده مخاطب ??یلم است نه لزوما نیکلاس .

 

منبع : سینمارو

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ژانر ??یلم : بیوگرا??ی، جنایی، درام

 

BlueCaprice.jpg

 

Blue Caprice 2013

 

 

کارگردان : Alexandre Moors

 

نویسنده : R.F.I. Porto

 

بازیگران : Isaiah Washington, Tequan Richmond, Tim Blake Nelson

 

امتیاز : 6 از 10

 

خلاصه داستان : داستان در مورد پسر?? رها شده ای هست که اغوا می شود و به آمریکا می رود و زیر سایه یک پدر خطرناک قرار می گیرد . الهام گر??ته شده از زندگی واقعی ??ردی که منجر به وجود آمدن حادثه تک تیراندازی "ب??لت‌وی / Beltway" شد ...

 

منتقد: گ??یب تورو (The Playlist) - امتیاز ۸.۳ از ۱۰ (B+)

 

شايد خواندن روزنامههاي کوچک [سينمايي] بتواند اطلاعات بيشتري درباره اين که چرا بازيگري مانند ايسايا واشنگتن اين روزها در يکي از ??يلم‌هاي نه چندان مطرح هاليوودي بازي کرده است به ما بدهد. واشنگتن خوش تيپ، قدرتمند و جذاب در «کاپريس آبی / Blue Caprice»، درام جديدي که به وقايع نگاري تک تيراندازي‌هاي سال ۲۰۰۲ در شهر واشنگتن مي‌پردازد، مي‌تازد. واشنگتن در نقش جان آل??ن محمد، مأموريت دارد تا به طرز قابل باوري نقش مردي را بازي کند که بدون شک در شرايط اخلاقي بسيار شکننده تري اين عملياتها را انجام داده است. چنين کاري اصلاً آسان نيست، ??يلم الکساندر مورز همچنين بايد شخصيت اين مرد را آن قدر کاريزماتيک و دوستانه درآورد که بتواند ا??راد بيگناه را نيز با جهان بيني خود همداستان کند.

 

BlueCaprice2.jpg

 

 

با محمد هنگام گذراندن «تعطيلات» در کنار ??رزندانش ملاقات مي‌کنيم، گرچه ??يلم بسيار با احتياط به [بيننده] ميقبولاند که همه چيز خوب و مرتب نيست. مدتي نمي‌گذرد که مشخص مي‌شود که محمد و لی نوجوان (با بازي ت??کوئن ريچموند) هر دو توسط خانواده‌هايشان طرد شده‌اند، اقدام محمد براي ربودن پسرانش با شکست مواجه مي‌شود و لی، که نسبتي با محمد ندارد، توسط مادرش رها شده است. لی کم کم با نيمه زورگوي محمد آشنا مي‌شود و گرچه اين که لی سراغ اولين و متقاعد کننده ترين شخصيت پدرگونه دور و بر خود برود کمي عجيب به نظر مي‌رسد، اما بازي تقريباً بدون کلام ريچموند باعث مي‌شود که اين عجيب بودن را بپذيريم.

 

BlueCaprice1.jpg

 

 

بعد از اين که اين دو نوعي پيوند خانوادگي را با هم تشکيل مي‌دهند، محمد را مي‌بينيم که بر سر لی ??رياد مي‌کشد، انگار که او سربازي در پادگانش است. بيشتر درس‌هاي زندگي لی با سخنراني‌هايي قبل شکايت‌هاي زيرلبي شروع مي‌شوند، اما لی کنار محمد مي‌ماند، بيشتر به اين دليل که پسرک تنها مکاني را مي‌خواهد که به آن تعلق داشته باشد. وقتي که محمد عمداً مادر لی را با ال??اظ تندي، که همسر سابق خود را با آن‌ها خطاب مي‌کرده، توصي?? مي‌کند عشق به مادر در لی به تدريج محو مي‌شود. و وقتي که محمد، لی را همه جا پسر خود معر??ي کند، احتمالاً اين دو زن در ذهن او به يک موجود واحد تبديل شده‌اند. وقتي محمد با چندين زن، که در نهايت زير بار روش‌هاي انگل وار زندگي او نمي‌روند، همخوابگي مي‌کند هرگز ??رصت کنترل پيش بردن روايت داستان با پسرش را از دست نمي‌دهد و در عين حال به غناي مجموعه شهدای (قربانيان) خود مي‌ا??زايد.

 

 

 

BlueCaprice4.jpg

 

باقي نقش‌ها را گروهي از بازيگران با استعداد بازي مي‌کنند، به خصوص تيم ب??ليک ن??لسون در نقش دوست ساده و خونسرد محمد، نقشي که ن??لسون اکنون در اي??اي آن استاد شده است. ل??ئو ??يتزپاتريک نيز لحظاتي کوتاه در نقش يک دلال اسلحه مرموز که قادر به جلب اعتماد محمد و لی. نيست روي پرده ظاهر مي‌شود. جوئی لور??ن آدامز در نقش همسر کاراکتر ن??لسون چندان ??روغي ندارد. نقش او که، قبل از سرد شدن رابطه‌اش با محمد به خاطر ر??تارهاي پرخاشگرانه و زندگي انگل وارش، هر از گاهي با محمد همبستر مي‌شود و به شوهرش خيانت مي‌کند، ناپخته و دم دستي است. بيشتر داستان از چشم انداز محمد و لی نقل مي‌شود، اما حتي با توجه به خشونت آن‌ها نسبت به جنس مخال??، دليلي وجود ندارد نقش زن مکمل داستان تا اين حد حاشيه اي باشد.

 

 

همچون طرز ??کر مدام در حال اضمحلال محمد، که شروع به با??تن ا??کار توطئه آميز مي‌کند، ??يلم نيز، وقتي که محمد وظاي?? پدري‌اش را به سمت درس‌هاي تک تيراندازي سوق مي‌دهد، تمرکز خود را از دست مي‌دهد. ديري نمي‌پايد که اين دو، ا??راد بي گناه را در ??ضاهاي باز مورد هد?? قرار مي‌دهند. اين لحظات بي اندازه ناراحت کننده‌اند. وقتي مورز از منظر آن‌ها براي ايجاد آرامش از صحنه هاي معمولي اطرا?? شهر است??اده ميکند در واقع بادکنکي را باد مي‌کند که بعد با چندين نماي دقيق مي‌ترکد. مورز از تاکتيک امپرسيونيستي است??اده مي‌کند و اين سکانس‌ها را از روبرو ??يلمبرداري مي‌کند: اگر اين داستان را از اخبار به ياد داشته باشيد، اين ??يلم آن صحنه‌ها را دوباره در ذهن شما تداعي مي‌کند. اگر آن خشمي که به سبب اين ات??اقات در جامعه رخ داده بود را ??راموش کرده‌ايد چندان ??رقي به حالتان نمي‌کند، [چون باز با ديدن آن‌ها ناراحت مي‌شويد.]

 

 

حس خطر ناشناخته در جاي جاي «کاپريس آبی» وجود دارد، بنابراين نام خودرويي که بعد از ارتکاب جنايت‌هاي روزانه محل زندگي اين پدر و پسر است به عنوان نام ??يلم انتخاب شده است. ظاهراً ??يلم نمي‌تواند مخاطبان را به جاي محمد قرار دهد، که اين را مي‌شد نوعي نقص قلمداد کرد البته اگر نخواهيم بازي واشنگتن را در نظر بگيريم. شخصيت ??وق‌العاده کاريزماتيک و به شدت بي ثبات محمد چنان عزم راسخي را به تصوير مي‌کشد که مطمئناً در مقايسه با برخورد مستقيم تئوري‌هاي احمقانه آن از روي صندلي امن سينما راحت‌تر مي‌توان زير سئوال برد. بازي واشنگتن يکي از بهترين بازي‌هاي سال است، نوعي نقش آ??ريني ماهرانه که مراقب است به ورطه کاريکاتور بقا به هر قيمتي ني??تد، حتي اگر ??يلم به سوي حس عاقبت شوم پيش برود. ??يلم خود را متعهد به روايت داستاني پيچيده و تک بعدي مي‌داند. خوشبختانه واشنگتن، در بازي چند لايه خود، از اين امر حذر مي‌کند.

 

* منبع: سایت نقد ??ارسی *

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)

ژانر ??یلم : ترسناک، هیجان انگیز

 

Insidious-2011-Poster.jpg

 

Insidious Chapter 1

 

ژانر : ??انتزی، ترسناک، هیجانی

کارگردان : James Wan

نویسنده : Leigh Whannell

روش ا??تتاحیه : 13 میلیون دلار

تاریخ اکران : 1 آپریل 2011

زمان ??یلم : 102 دقیقه

زبان : English

درجه سنی : PG-13

 

خلاصه داستان:

 

??یلمی در ژانر "خانه شبه زده". خانواده ای به همراه یک بچه به خانه ای نقل مکان می کنند که هیولایی شیطانی در آن وجود دارد.

 

بازیگران :

 

Patrick Wilson,

Rose Byrne,

Barbara Hershey,

Ty Simpkins,

 

منتقد : راجر ایبرت

 

امتیاز : 6.8 از 10

insidious_poster-1024x528.jpg

 

 

توطئه آمیز دیدار مجددی است با ژانر کلاسیک و البته دوست داشتنی خانه شبه زده. مو??قیت در این ??یلم ها به میزان زیادی به شخصیتها ، ات??اقات نهانی و البته میزان ترس بستگی دارد. این ??یلم آن طوری نیست که بگوییم ??وق العاده بود اما آنهایی که به سینما می روند، چیزی را که انتظار دارند دریا??ت خواهند کرد. "توطئه آمیز" حاصل جدیدترین همکاری کارگردان، جیمز وان و نویسنده، لی وانل است که صاحب ایده «اره» است.

 

 

Insidious-2011-Official-Site-rose-byrne-19863624-677-398.jpg

 

به محض آغاز ??یلم، ما شاهد این هستیم که یک خانواده ساده در حال نقل مکان به یک خانه قدیمی بزرگ است. از آن نوع خانه هایی است که برای یک ??یلم شبح زده لازم است. اتاق های زیاد، گوشه ها، راهروها، پلکان، کمدها، سایه ها و البته اتاق کوچک زیر شیروانی. اگرچه که در ??یلمهای «??عالیت ماورا طبیعی» (Paranormal Activities) خانه های مدرن تری مورد است??اده قرار گر??تند، اما این ژانر واقعاً به صدای جیرجیر وسایل قدیمی هم نیاز دارد.

 

insidious.jpg

 

 

به نظر می رسد خانواده لمبرت قبل از این جابجایی واقعاً خوشبخت بودند. جاش (پاتریک ویلسون) یک معلم است، رنای (رز بایرن) آهنگ ساز است و دالتون جوان (تای سیمپکینز) کنجکاوترین بچه بین هم سن و سالانش است. شاید به دلیل همین کنجکاوی باشد که دزدکی وارد اتاق زیر شیروانی شود، از روی نردبام به پایین بیا??تد و بلا??اصله به کما برود! اما نوارهای مغزی اثری از هچ جراحتی نشان نمی دهند. همین امر این سوال را در ذهن بیننده ایجاد می کند که نکند ات??اق دیگری ا??تاده باشد!؟

 

 

رنای یقین دارد که ??عالیت هایی پنهانی در حال روی دادن است. جعبه ها و وسایل او توسط دستانی نامرئی جابجا میشوند، درها و پنجره ها خودشان باز می شوند ، تمام این عوامل باعث می شود که ما حتی از رنای هم مطمئن تر باشیم که نیرویی پنهانی در خانه وجود دارد. کم کم تصویری واضح از یک شبح ترسناک برای ما پدیدار می شود. برای درک دقیق تر ظاهر این موجود، می توانید پیش خود یک حیوان وحشی جهنمی را تصور کنید!

 

 

بعد از مدتی، پدر خانواده به علت مشغله زیاد مجبور می شود که شب ها را تا دیر وقت در محل کار خود بماند. احتمالاً ??یلم می خواهد کاری کند که به علت بی توجهی و عدم رسیدگی به مشکالات موجود در خانه ما وی را سرزنش کنیم. در این ??یلم نمونه ای از «سندرم پدر غایب» وجود دارد، وسیله ای برای تسهیل کار ??یلمنامه نویس که پدر را از سر راه بر می دارد تا مادر بتواند تنها در خانه بماند و به او گ??ته شود دچار خیالات شده است.

 

 

در این مرحله، نیاز به کمک برای این خانواده احساس می شود. آنها یک روانپزشک به نام الیس راینز (با بازی لین شای) را استخدام می کند. او دو ن??ر را که می توانند ارواح را ??راری دهند به آنجا می ??رستد. این دو ن??ر به نظر بی ک??ایت می رسند و باعث به وجود آمدن لبخندهای ریز خوبی می شوند و این امر تا آنجا پیش می رود که کل ??یلم را به مرز کمدی شدن هم پیش می برد، احتمالاً آمدن لین شای ایده خوبی بوده است. وی کسی است که در گذشته مشابه ات??اقات ذکر شده را دیده است. همین امر باعث می شود تا او بتواند دلایلی بیاورد که باعث به وجود آمدن هشدار هایی جهت اقدامی هر چه جدی تر برای خانواده شود.

 

 

این موجود نحس چیست؟ چرا آن جاست؟ چه می خواهد؟ او از لمبرتهای بیچاره چه به دست می آورد؟ جواب به چنین سوالاتی لزوماً باید در سطح متا??یزیکی، تئوری باقی بماند اما در حقیقت هد?? از حضور این شبح تولید برخوردهای وحشتناک در ??واصل اندک و هر چه ترسناک تر و البته آزار دهنده تر نشان دادن خود است.

 

Insidious-2011-a-l.jpg

 

 

" توطئه آمیز" ??یلمی مت??اوت با آنچه که ما این روز ها به عنوان ??یلم ترسناک می بینیم می باشد. این ??یلم بیشتر جهت خشنود ساختن تماشاگران صبور و اندکی باهوش تر ساخته شده و نه برای نوجوانانی که هر لحظه منتظر ??ریادی در سکوت داخل ??یلم و از جا کنده شدن می باشند. در برهوت ??یلم های درجه چندم و سطح پایین ترسناک، تماشای "توطئه آمیز" نه یک تجربه بدیع، بلکه حداقل می تواند تجربه ای مت??اوت می باشد. دیدن این ??یلم به آن دسته از تماشاگرانی توصیه می شود که علاقه مند تماشای ??یلمی هستند که تقریبا از همان لحظات ابتدایی تا انتهای آن، بتواند آنها را در نوعی حالت ناآرامی و ااسترس نگاه دارد.

 

* منبع: سایت نقد ??ارسی *

ویرایش شده توسط aminomi

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ژانر ??یلم : اکشن، جنایی، دارم

 

NeedForSpeed-Poster.jpg

 

Need For Speed 2014

 

 

کارگردانNeed for Speed: Scott Waugh

نویسنده : George Gatins

بازیگران : Aaron Paul, Dominic Cooper, Scott Mescudi

امتیاز : 6.7 از 10

 

خلاصه داستان : توبی مارشال یک راننده مسابقات خیابانی است که کوچکترین اهمیتی به مردمی که برایشان درد سر ایجاد می‌کند نمی‌دهد. تا اینکه نوچه اش در یک مسابقه جان می‌دهد. توبی به زندان می ا??تد اما آن شخصی که پشت این تصاد?? بود با ارائه مدارک و شهادت‌های دروغین قسر در می‌رود...

 

منتقد: جیمز برادینلی-امتیاز 3.8 از 10 (1.5 از 4)

 

قبول دارم، هیچ کس انتظار این را ندارد که «جنون سرعت» یک اثر شکسپیری باشد. با این حال این حد اقل انتظار منطقی به نظر می‌رسد که نسخه سینمایی از سری بازیهای کامپیوتری ماشینی بتواند کمی آدرنالین ترشح کند و «جنون سرعت» را یک سواری هرچند مختصر اما خوش آیند سازد. چیزی که هیچ کس تصورش را نمی کرد و متاس??انه یک واقعیت است، این است که «جنون سرعت» کسل کننده محض است. تعقیب و گریزهای پی در پی ماشین‌های خاص صر??ا برای وقت کشی است و «جنون سرعت» چیز زیادی جز زنجیره‌ای از این تعقیب و گریزها به نمایش نمی‌گذارد. چیز جدیدی هم در این ??یلم هست؟ شاید، اما خیلی کم و پراکنده هستند. اما به شخصه نمی توانم ادعا کنم که این ??یلم چیزی به من نشان داد که قبلا ندیده بودم. احتمالا قصد اسکات واه از همه این کارها این بوده که د??عات ضربان قلبم را بالا ببرد اما تنها کاری که مو??ق به انجامش می‌شود ا??زایش د??عات نگاه کردنم به ساعتم است.

 

NeedForSpeed-6.jpg

 

 

Need for Speed??کر کنم بشود ادعا کرد و پای این ادعا ایستاد که هنرپیشگان این ??یلم ماشین‌ها هستند. انسانهایی که در «جنون سرعت» ظاهر می‌شوند چیزی بیش از عکسهایی که از همبازی‌های ماشینی شان جذابیت کمتری دارند و با دقت کمتری پرداخته شده اند نیستند. با تمام این اوصا?? به گمانم قرار بوده با توبی مارشال (با بازی ا??ر??ن پل) مردی که بیشترین زمان را در ??یلم حضور دارد همدردی کنیم. توبی یک راننده مسابقات خیابانی است که به نظر می‌رسد کوچکترین اهمیتی به مردمی که برایشان درد سر ایجاد می‌کند نمی‌دهد. تا اینکه نوچه اش (پیت، با بازی هریسون گیلبرتسون) در یک مسابقه جان Need for Speedمی‌دهد. توبی به زندان می ا??تد اما آن پست ??طرتی که پشت این تصاد?? بود (دینو، با بازی دومینیک کوپر) با ارائه مدارک و شهادت‌های دروغین قسر در می‌رود و دم به تله نمی‌دهد. توبی پس از سپری کردن محکومیتش تنها با یک هد?? از پشت میله‌ها بیرون می‌آید: انتقام خون پیت. که معنی آن این است که باید به خدمت دینو برسد؛ اما نه با چند مشت و لگد یا با بیرون ریختن مخش بلکه با شکست دادنش در یک مسابقه زیرزمینی به نام "دیلئون". به این منظور باید ??اصله نیویورک تا سان ??رانسیسکو را ظر?? 48 ساعت با مشایعت یک موبور بی نهایت جذاب (با بازی اموجین پوتس) با شاتگانی در دست طی کند. برای سر توبی جایزه تعیین شده بنابراین انواع و اقسام ماشین‌ها و کامیونها در این مسیر سعی می‌کنند او را از ادامه راه باز دارند. توبی پس از آن به محض رسیدن به مقصد وارد مسابقه دیلئون و با رقیبش شاخ به شاخ می‌شود.

 

NeedForSpeed-1.jpg

 

 

Need for Speed ارن پل در انتخاب اولین نقش پر رنگش پس از «بریکینگ بد» عنوان کرده بود که جذب "سب??کی" ??یلمنامه «جنون سرعت» شده است. "بی مزگی" احتمالا کلمه بهتری برای آن باشد. بازی پل مثل یک ربات است. نقشش چیز خاصی از او نمی‌خواهد و او هم هیچ چیز بیشتری به آن نمی‌ا??زاید. اموجین پوتس خوش آب و رنگ است، اما این تنها چیزی است که می‌شود در موردش گ??ت و هیچ وقت پا را ??راتر از یک همراه و عاشق پیشه کلیشه‌ای نمی‌گذارد. نقش آ??رینی غیر معمول مایکل کیتون (که شبیه ای??ای نقشش در برنامه wtf1 است) در مقطعی به ??یلم انرژی عجیبی وارد می‌کند اما کیتون با هیچ کس کنش و واکنشی ندارد و در همان حد باقی می‌ماند. دومینیک کوپر حد اکثر توانش را بکار می‌گیرد تا شخصیتی چند پهلو و موزی به نمایش بگذارد اما به اندازه کا??ی شخصیتش ن??رت انگیز نمی‌شود. شاید بهتر بود کسی در بخش گریم برایش یک سبیل می‌کاشت تا هر از گاهی آن را تاب دهد.

 

NeedForSpeed-3.jpg

 

 

Need for Speedاعترا?? می‌کنم که اساسا در برخورد با این ??یلم جهت گیری ذهنی دارم. به طور کلی با بازی‌ها یا ??یلمهای مسابقه‌ای مشکلی ندارم، اما از این که "ورزشی" که بی نهایت خسارات جانی و مالی در پی دارد را پر زرق و برق و زیبا جلوه دهند به شدت بیزام. مسابقات خیابانی به هیچ وجه سرگرمی مناسبی برای جوانان نیست؛ نه تنها برای خودشان خطرناک است که از همه مهمتر مردمی بیگناه ناخواسته از پیامدهایش آسیب می‌بینند. «جنون سرعت» با مرگ پیت اندکی به این معضل می‌پردازد اما بسیار واضح است که نیت انتقال این پیام را نداشته است. کشت و کشتارهای زیادی تا انتهای ??یلم رخ می‌دهد که همه را به گردن شخصیت من??ی می‌اندازد و اینگونه همه را توجیه می‌کند. آنچه به عنوان "پیامدها" نشان داده می‌شود شبیه به یک شوخی است. چیزهایی هستند که نمی‌شود با گ??تن "این صر??ا یک ??یلم است" از کنارشان گذشت.

 

NeedForSpeed-7.jpg

 

 

Need for Speedاگر چیزی در «جنون سرعت» وجود داشته باشد که بتوان از آن د??اع کرد، همان بدلکاری های ماشینی است که بدون کمک جلوه‌های کامپیوتری انجام شده اند. نگاه خاطره انگیز واه - که از یک دستیار بدلکاری به کارگردان تبدیل شده است – به بدلکاری های سنتی به تعقیب و گریزها، مسابقه‌ها و تصاد??ها ارزش ویژه می‌دهد، هرچند باز هم می‌توانست تدوین بهتری داشته باشد. ??یلمنامه ضعی?? و پرداخت نشده همان بلایی را سر ماشین‌ها در می‌آورد که سر بازیگرها در آورده بود. «جنون سرعت» جدیدترین ??یلمی است که به ص?? طولانی بازیهایی که به ??یلم تبدیل شده‌اند وارد می‌شود که برای مخاطب همان بهتر است که در خانه بماند، کنسولش را روشن کند و با دسته‌هایش بازی کند تا اینکه وقت و پولش را صر?? ر??تن به سینماها نماید.

 

NeedForSpeed-8.jpg

 

* منبع: سایت نقد ??ارسی *

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ژانر: اکشن | درام | تاریخی | جنگی

 

3-Saving-Private-Ryan.jpg

 

 

Saving Private Ryan 1998

 

 

تاریخ انتشار: 1998/07/24

 

محصول کشور: آمریکا

 

کارگردان: Steven Spielberg

 

ستارگان: Tom Hanks, Matt Damon, Tom Sizemore

 

امتیاز : 8.6 از 10

 

نویسنده: رابرت رودات

 

موسیقی: جان ویلیامز

 

??یلم‌برداری: یانوش کامینسکی

 

تدوین: مایکل کان

 

شرکت: امبلین انترتینمنت

 

بودجه: ۷۰٬۰۰۰٬۰۰۰ دلار

 

??روش :۴۸۱٬۸۴۰٬۹۰۹ دلار

 

برنده اسکار بهترین جلوه های صوتی

برنده اسکار بهترین تدوین

برنده اسکار بهترین صدا

برنده اسکار بهترین ??یلمبرداری

برنده اسکار بهترین کارگردانی

 

کاندیدای اسکار بهترین موسیقی

کاندیدای اسکار بهترین چهره پردازی

کاندیدای اسکار بهترین طراحی هنری

کاندیدای اسکار بهترین ??یلمنامه غیر اقتباسی

کاندیدای اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد

کاندیدای اسکار بهترین ??یلم

 

 

نجات سرباز رایان

(به انگلیسی: Saving Private Ryan) نام ??یلمی جنگی محصول سال ۱۹۹۸ می‌باشد که به کارگردانی استیون اسپیلبرگ ساخته شده‌است. داستان این ??یلم در طول نبرد نرماندی در جنگ جهانی دوم ات??اق می‌ا??تد. ۲۷ دقیقه آغازین ??یلم که رسیدن نیروهای مت??قین به ??رانسه در ۶ ژوئن ۱۹۴۴ را نشان می‌دهد، بسیار مشهور است. تام هنکس در نقش کاپیتان جان میلر به همراه ه??ت سرباز دیگر مأموریت می‌گیرند تا سرباز جیمز ??رانسیس رایان را پیدا کنند و به خانه برگردانند. او سه برادر داشته که همگی در جنگ کشته شده‌اند و به دستور ??رمانده کل ارتش، رایان می‌تواند به پیش مادرش بازگردد.

 

9-Saving-Private-Ryan.jpg

 

داستان این ??یلم در سال ۱۹۹۴ و زمانی در ذهن رودات شکل گر??ت که داشت از بنای یادبود چهار برادر کشته شده در جنگ داخلی آمریکا دیدن می‌کرد. رودات تصمیم گر??ت تا داستانی شبیه به آن‌ها در جنگ جهانی دوم بنویسد. او ??یلم‌نامه را نوشت و در اختیار مارک گوردون قرار داد. نهایتاً استیون اسپیلبرگ به عنوان کارگردان انتخاب شد.

 

14-Saving-Private-Ryan.jpg

 

نجات سرباز رایان، با استقبال خوبی از سوی تماشاگران ومنتقدین روبه‌رو شد. این ??یلم به صورت جهانی، ۴۸۱٫۸ میلیون دلار در گیشه ??روش داشت که آن را به پر??روش‌ترین ??یلم سال ۱۹۹۸ تبدیل کرد. آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک این ??یلم را نامزد ۱۱ جایزه اسکار کرد، از جمله اسپیلبرگ که جایزه بهترین کارگردانی را برد. نجات سرباز رایان در سال ۱۹۹۹، وارد شبکه ویدئویی خانگی شد که ۴۴ میلیون دلار ??روخت.

 

8-Saving-Private-Ryan.jpg

 

 

داستان ??یلم

??یلم با نشان دادن سکانسی از حضور یک سرباز جنگ جهانی دوم به همراه خانواده‌اش، در گورستان کشته‌شدگان نبرد نرماندی، آغاز می‌شود. سپس صحنه به روز ۶ ژوئن ۱۹۴۴ (روز نبرد نرماندی) می‌رود. سربازان آمریکایی برای پیاده شدن در ساحل نرماندی در ??رانسه (که به دست آلمانی‌ها اشغال شده‌است) آماده می‌شوند. قایق‌ها به ساحل می‌رسند و سربازها بیرون می‌روند. در همان لحظات نخست ورود سربازان، آلمانی‌ها به روی آنان آتش باز می‌کنند و بسیاری از سربازان کشته می‌شوند. کاپیتان جان اچ. میلر (تام هنکس) به همراه چند تن از سربازان دیگر، سعی می‌کنند تا خطوط د??اعی ساحلی را بشکنند.

 

در سکانس بعدی، د??تر جرج مارشال، ??رمانده کل ارتش ایالات متحده، نشان داده می‌شود. به او خبر می‌دهند که سه تن از چهار برادر از خانواده رایان در جنگ کشته شده‌اند و مادر آن‌ها در یک روز، خبر مرگ آن‌ها را دریا??ت کرده‌است. آن‌ها متوجه می‌شوند که ??رزند چهارم و کوچک‌تر، جیمز ??رانسیس رایان، در جایی در نرماندی، گم شده‌است. او بعد از خواندن نامه بیکسبی که از طر?? آبراهام لینکلن برای خانم بیکسبی نوشته شده بود، دستور می‌دهد تا سرباز رایان را هر چه زودتر پیدا کنند و او را به خانه بازگردانند.

 

در ??رانسه، سه روز بعد از روز دی، میلر دستور می‌گیرد تا رایان را پیدا کنند. او تیمی شش ن??ره به علاوه یک سرباز که زبان آلمانی و ??رانسه را به خوبی صحبت می‌کند، با خود همراه می‌کند و بدون هیچ اطلاعاتی به جستجوی رایان می‌رود. کاپارزو (وین دیزل)، یکی از مردان وی، با ورود به شهر توسط یک تک‌تیرانداز کشته می‌شود. جکسون با مهارت بالای خود تک‌تیرانداز را می‌کشد. آن‌ها یک سرباز به نام جیمز ??ردریک رایان از ایالت مینه‌سوتا پیدا می‌کنند، اما زود متوجه می‌شوند که اشتباه کرده‌اند. در راه، آن‌ها یکی از اعضای گروهی که رایان در آن بوده را پیدا می‌کنند و محل ??رود رایان را می‌??همند. آن‌ها به محل می‌روند و توسط یکی از دوستانش باخبر می‌شود که رایان به همراه چندتن دیگر از یک پل در شهر رامل، که از نظر استراتژیکی مهم است، د??اع می‌کند.

 

در راه شهر رامل، آن‌ها به عده‌ای آلمانی با تیربار برمی‌خورند و تصمیم می‌گیرند تا آن‌ها را از بین ببرند. آن‌ها مو??ق می‌شوند و یکی از سربازان آلمانی را نیز اسیر می‌کنند. هم‌چنین تیری به شکم وید، پزشک تیم، برخورد می‌کند و او جانش را از دست می‌دهد. سربازان تصمیم می‌گیرند تا سرباز آلمانی را معدوم کنند. ??قط آپهام با این کار مخال?? است. نهایتاً میلر تصمیم می‌گیرد تا سرباز آلمانی را چشم‌بسته رها کند تا نیروهای آمریکایی او را پیدا کنند. با آزاد کردن سرباز آلمانی، ریبن تصمیم می‌گیرد تا از تیم جدا شود و این باعث می‌شود با هورواث، درگیر شود. درگیری بالا می‌گیرد تا این که میلر به بحث پایان می‌دهد و هم‌چنین در مورد گذشتهٔ خود اطلاعاتی را ??اش می‌کند. او می‌گوید که قبل از شروع جنگ یک معلم زبان انگلیسی بوده. بعد از این ریبن تصمیم می‌گیرد بماند.

 

آن‌ها به شهر رامل می‌رسند و رایان را پیدا می‌کنند. به او خبر می‌دهند که سه برادرش کشته شده‌اند، هم‌چنین در راه یا??تن او، دو سرباز جان خود را از دست داده‌اند و این که او باید به خانه برگردد. ولی او مخال??ت می‌کند و می‌گوید انصا?? نیست که بقیه را تنها بگذارد. میلر تصمیم می‌گیرد به همراه تیمش در آن‌جا بماند و از پل در برابر آلمانی‌ها د??اع کند.

 

نیروهای آلمانی به همراه پنجاه سرباز مجهز به شهر می‌رسند. با وجود تل??ات سنگین آلمانی‌ها، بیشتر آمریکایی‌ها از جمله جکسون، ملیش و هورواث کشته می‌شوند. زمانی که میلر می‌خواهد برای جلوگیری از عبور آلمان‌ها، پل را من??جر کند، تیر می‌خورد و مجروح می‌شود. قبل از این که تانک آلمانی‌ها به پل برسد، پی-۵۱ ماستنگ آمریکایی از راه می‌رسد و تانک و نیروهای باقی‌مانده را از بین می‌برد. آپهام که در جریان درگیری از گروه جدا شده‌است،اسیر آلمانی را که توسط میلر آزاد شده و دوباره به جنگ برگشته را می‌کشد. رایان، ریبن و آپهام تنها کسانی هستند که زنده مانده‌اند. رایان در آخرین لحظات زندگی میلر به پیش او می‌رود و میلر در آخرین جمله‌اش به رایان می‌گوید که:«جیمز، سزاورش باش، لیاقتش [کاری را که برایت انجام شد] را داشته باش.»

 

دوباره زمان حال نشان داده می‌شود. پیرمردی که در گورستان سربازان کشته‌شده در نبرد نرماندی حضور دارد، همان سرباز رایان است. او بر سر مزار میلر از همسرش می‌خواهد تصدیق کند که او مرد خوبی بوده و لیاقت ??داکاری میلر و سربازانش را داشته. سپس دوربین به سنگ قبر نزدیک می‌شود و نام جان اچ. میلر نمایان می‌گردد. ??یلم با نشان دادن برا??راشته شدن پرچم ایالات متحده پایان می‌یابد.

 

 

  • تولید

مسیر ساخت ??یلم

در سال ۱۹۹۴، زمانی که رابرت رودات داشت از بنای یادبود چهار برادر کشته شده در جنگ داخلی آمریکا دیدن می‌کرد، ایدهٔ این ??یلم در ذهنش شکل گر??ت. او تحقیقاتی انجام داد و تصمیم گر??ت تا داستان را در جنگ جهانی دوم ات??اق بی??تد. رودات پس از نوشتن ??یلم‌نامه، آن را در اختیار مارک گوردون قرار داد. او از داستان خوشش آمد، ولی بعد از ۱۱ بار بازنویسی آن، با ساخت ??یلم، موا??قت کرد. گوردون نیز ??یلم‌نامه بازنویسی شده را در اختیار هنکس گذاشت. هنکس نیز به داستان آن علاقه‌مند شد و اسپیلبرگ را به عنوان کارگردان آن انتخاب کرد. قرار شد تا ??یلم‌برداری در ۲۷ ژوئن ۱۹۹۷ آغاز شود. قبل از شروع ??یلم‌برداری، بازیگران اصلی این ??یلم از جمله ادوارد برنز، بری پیپر، ون دیزل، آدام گولدبرگ، جیووانی ریبیسی و تام هنکس در یک کمپ نظامی، آموزش دیدند و تمارین طاقت‌??رسا انجام دادند. برای آن که بازیگران از شخصیت مت دیمون در ??یلم متن??ر شوند، او تا روزهای آخر به اردوگاه آورده نشد.

 

به تصویر کشیدن تاریخ

نجات سرباز رایان به خاطر به تصویر کشیدن صحنه‌های درگیری در جنگ جهانی دوم، به صورت بسیار به واقعیت نزدیک هستند، مورد توجه مخاطبین و منتقدان قرار گر??ته است. به خصوص سکانس اول ??یلم که پیاده شدن سربازان آمریکایی در ساحل اوهاما را نشان می‌دهد. این سکانس از سوی مجله امپایر به عنوان بهترین سکانس نبرد تاریخ سینما انتخاب شده‌است. TV Guide نیز این سکانس را در بین ۵۰ سکانس دیگر، در رتبه نخست به یادماندنی‌ترین سکانس‌ها قرار داده‌است. این سکانس به تنهایی ۱۲ میلیون دلار خرج برداشت و در آن از بیش از ۱۵۰۰ بازیگر است??اده شده‌است که برخی از آن‌ها، اعضای ذخیره ارتش ایرلند بودند. هم‌چنین از ۲۰ تا ۳۰ نقص عضو واقعی برای به تصویر کشیدن سربازانی که در این نبرد، دست و پای خود را از دست می‌دادند، است??اده شده است

 

 

*منبع:ویکی پدیا*

 

 

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ژانر ??یلم : درام، علمی تخیلی، هیجان انگیز

 

GravityCoverFront.jpg

 

Gravity 2013

جاذبه

کارگردان : Alfonso Cuarón

نویسنده : Alfonso Cuarón,Jonás Cuarón

بازیگران : Sandra Bullock,George Clooney,Ed Harris

امتیاز : 8 از 10

90 دقیقه PG-13

 

جوایز : این ??یلم در مراسم اسکار ۲۰۱۴ مو??ق به دریا??ت ه??ت جایزه در رشته های بهترین تدوین٬ بهترین تدوین صدا٬ بهترین موسیقی متن، بهترین ??یلم‌برداری٬ بهترین جلوه‌های ویژه، بهترین میکس صدا و بهترین کارگردانی شد.

 

خلاصه داستان : راین استون (سندرا بولک) و مت ک??والسکی (جرج کلونی) کار خود را در جهت بهبود تلسکوپ هابل در یک پیاده روی ??ضایی انجام می دهند،اما در همین حین ان??جاری باعث سرگردانی آن ها در ??ضا شده و در ادامه تلاش برای بقا و زندگی و ...

 

منتقد:جیمز برادینلی-امتیاز 10 از 10 (4 از 4)

 

حیرت انگیز است!

 

اگر قرار بود مدرکی برای نشان دادن ارزش تکنیک سه بعدی در سینما ارائه شود،آن مدرک بی شک ??یلم "Gravity/جاذبه" از آل??انزو کوآرون است."Gravity/جاذبه" در کنار ??یلم هایی مثل "Avatar/آواتار" و "Hugo/هیگو" (البته جا دارد از "Prometheus/پرومیتیئس" و "Life Of Pi/زندگی پای" هم یاد کنیم)،قدرت تکنیک سه بعدی را در صورت به کار بردن به جا و هوشمندانه به رخ می کشد.جنبه غرق کننده سه بعدی در این جا غیر قابل انکار و از طر??ی غیر قابل بیان است.کوآرون قبلا اشاره کرده بود که هد?? این ??یلم قرار دادن بیننده در کنار شخصیت ها در ??ضا است که باید گ??ت به این هد?? رسیده است.مشاهده ??یلم در سینمای دو بعدی معمولی بدون شک از ارزش آن خواهد کاست و مشاهده آن در خانه از این هم بدتر است.این نقد و امتیاز داده شده به ??یلم ??قط در مورد نسخه سه بعدی و سینمایی صدق می کند.این راهی است که کوآرون دوست داشته ??یلم دیده شود،او ??یلم را این گونه تصور کرده،گسترش داده و ساخته است.هالیوود آن قدر از سه بعدی است??اده بیش از حد و سو است??اده کرده که از آن به عنوان راهی برای دوشیدن مشتریان یاد می شود و این نکته که قرار گر??تن آن در دستان کارگردانی کاردان و است??اده درست از آن می تواند بر ارزش یک ??یلم بی??زاید برای خیلی ها تعجب آور است."Gravity/جاذبه" تنها یک ??یلم نیست؛چیزی دگرگون کننده است و عنصر درونی بودن آن توسط تکنیک سه بعدی تقویت شده است.

 

Gravity1.jpg

 

 

دوربین کوآرون بلندتر از ??یلم نامه او حر?? می زند.??یلم با یک نمای بیست دقیقه ای بدون کات (چیزی شبیه آن چه در ??یلم "Children Of Men/??رزندان انسان" بود) آغاز می شود که در خلال آن دو شخصیت ??یلم،??ضانوردان راین استون (سندرا بولک) و مت ک??والسکی (جرج کلونی) کار خود را در جهت بهبود تلسکوپ هابل در یک پیاده روی ??ضایی انجام می دهند.دوربین شناور می شود،شیرجه می رود و حرکت می کند تا حس بودن در مدار را منتقل کند و زمین بزرگ و زیبا در پس زمینه تصویر می درخشد.سپس حادثه ای غا??ل گیر کننده و هولناک ات??اق می ا??تد و راین که از کنترل خارج شده در ??ضا شروع به پشتک زدن می کند و دوربین به داخل کلاه ??ضایی او می رود و بیننده از دیدگاه اول شخص می تواند گیجی او را لمس کند.(توجه:اشخاصی که مشکلات سرگیجه دارند ممکن است در این نما به مشکل بر بخورند) کوآرون در سر تا سر ??یلم مو??ق شده بین رابطه دو شخصیت و گستردگی ??ضا ارتباط ایجاد کند.میزان سه بعدی بودن ??یلم هیچ گاه بیش از حد نیست و در همه صحنه ها با دقت و ظرا??ت خاصی تنظیم شده است.

 

 

Gravity2.jpg

 

 

خط داستانی سر راست است و به مشکلات یک زن در حال مبارزه برای بقا می پردازد.اگر چه کلونی و بولک زوج خوبی را تشکیل داده اند اما ??یلم آن ها را از هم جدا کرده و با بولک در نبردش با این شرایط سخت همراه می شود.او که در ??ضا سرگردان شده و تمام ابزارش برای ??رار از این شرایط را از دست داده باید با چالش ها و خطرات جدیدی-آتش سوزی،اتمام اکسیژن،نبود سوخت و قطعات ماهواره ای معلق در ??ضا-دست و پنجه نرم کند در حالی که هد?? ظاهرا ساده ای پیش رو دارد؛ر??تن به خانه.خانه ای که جلوی چشمان او قرار دارد اما رسیدن به آن کاری بس دشوار است.

 

Gravity3.jpg

 

 

سطح هیجان ??یلم بسیار بالا است.بعد از یک پانزده دقیقه ابتدایی نسبتا آرام و م??رح ??یلم به اوج می رود (به جز یک پرده نسبتا آرام در میان ??یلم) و اگر چه زمان ??یلم تنها یک ساعت و نیم است اما شدت هیجانات آن رمق بیننده را می گیرد.(البته این یک تعری?? بود) راین دائما از شرایط بد به شرایط بدتر می رود؛انگار کوآرون او را ابزاری قرار داده تا طبیعت بی رحم قوانین مور??ی (قوانینی در زمینه بد شانسی که از نقل قول های آرتور مور??ی (مهندس نیروی هوایی و از محققان تئوری هرج و مرج در آمریکا) برداشته شده اند) را به تصویر بکشد.از نظر رعایت واقعیات در زمینه بقا در ??ضا "Gravity/جاذبه" خوب عمل کرده و در کنار ??یلمی مثل "Apollo 13/آپولو 13" قرار می گیرد.در حالی که آن ??یلم بر اساس ات??اقات واقعی و این یکی بر اساس تخیل است اما "Gravity/جاذبه" در جزئیات آن قدر خوب و دقیق عمل کرده که حس واقعی بودن را القا می کند."Gravity/جاذبه" را می توان یک ??یلم علمی تخیلی واقعی دانست نه یک اپرای ??ضایی آبکی و خیالی.

 

Gravity4.jpg

 

 

با توجه به کاربرد زیاد جلوه های ویژه کامپیوتری برای شکل دادن به ??یلم می توان گ??ت سهم بولک در ??یلم ناچیز است،اما بازی او در این جا را می توان به سادگی بهترین ای??ای نقش او تا به حال دانست که از نقش برنده اسکار و اغراق شده او در "The Blind Side/سمت کور" خیلی بهتر است.او در بسیاری صحنه ها مجبور بوده انواع مختل??ی از احساسات،از رهایی گر??ته تا ناامیدی را بدون دیالوگ و در حالی که دوربین به صورتش نزدیک بوده منتقل کند.نقش از نظر ??یزیکی هم طاقت ??رسا بوده و شرایط جسمی خوبی را طلب می کرده است.مثل تام هنکس در ??یلم "Cast Away/دور ا??تاده" او در بخش عمده ??یلم هم بازی ندارد،اما بر خلا?? هنکس او در معرض خطر مرگ قرار دارد.تصور این که بولک برای این ای??ای نقش نامزد اسکار نشود غیر ممکن است.

 

Gravity5.jpg

 

 

جرج کلونی شاید بیش تر به این دلیل انتخاب شده که مو??قیت ??یلم در گیشه تضمین شود.بینندگانی که به امید دیدن او به تماشای ??یلم می روند ناامید خواهند شد،زیرا بعد از گذشت حدود نیم ساعت او از ??یلم خارج می شود.او و بولک تنها بازیگرانی هستند که در ??یلم جلوی دوربین قرار می گیرند و اد هریس تنها صدا پیشگی کنترل کننده ماموریت را به عهده دارد.("شکست خوردن جزء گزینه ها نیست" دیالوگی است که احتمالا به نقش او در "Apollo 13/آپولو 13" اشاره دارد)

 

Gravity6.jpg

 

 

با عرض معذرت از جرج کلونی باید گ??ت که هم بازی اصلی بولک محیط ??یلم است.تماشای این محیط که تماما توسط کامپیوتر ها خلق شده تجربه ای شگ??ت آور است.این محیط مثل محیط "Star Wars/جنگ ستارگان" یا "Star Trek/پیشتازان ??ضا" دور از دسترس و اتو کشیده نیست.این محیط تا حدودی حس بودن در ??ضا را به بیننده می دهد،این که در سکوت مطلق شناور باشید و زمین را طوری ببینید که از روی زمین به هیچ وجه نمی توانید.عیب و نقص های موجود در سیاره دیگر دیده نمی شوند و خبری از مرزهای سیاسی نیست و آن چه می بینید تنها دریا و خشکی است.

 

 

Gravity7.jpg

 

Gravity8.jpg

 

سادگی محیط ??یلم من را بی اختیار به یاد ??یلم "Moon/ماه" انداخت،??یلم دانکن جونز با بازی سم راکول که در حقش خیلی کم لط??ی شد.ذهنیت های هر دو ??یلم به هم شبیه هستند اگر چه این یکی خیلی حادثه ای تر است و بودجه اش هم به طور قابل توجهی بیش تر است.هر دو ??یلم به ایده تنهایی و جدایی در ??ضا می پردازند.این مسئله ریشه های روان شناختی قدرتمندی دارد که "Gravity/جاذبه" هم مثل "Moon/ماه" به خوبی آن را کند و کاو می کند.با این ت??اوت که در این جا جلوه های ویژه قوی تر هستند و ای??ای نقش های موجود در ??یلم کمک زیادی به خط روایی خوب آن می کنند.به تمام این ها بهترین کاربرد تکنیک سه بعدی تا به حال را هم اضا??ه کنید تا همه چیز کامل شود.حتما این ??یلم را در سینما تماشا کنید،اگر منتظر دیدن آن در خانه بمانید،اگر چه باز هم ارزشش را دارد اما دیگر آن تاثیر قدرتمند را نخواهد داشت.

 

منتقد:تاد مک کارتی-امتیاز 10 از 10

 

بعد از تماشای "Gravity/جاذبه" ??ورا متوجه می شوید که این واقع گرایانه ترین و موزون ترین ??یلمی است که در ??ضا ات??اق می ا??تد،"Gravity/جاذبه" یکی از آن داستان های تنازع برای بقای هیجان انگیز و پر از نقاط اوج ن??س گیر و غا??ل گیری های میخکوب کننده است."Gravity/جاذبه" یک ??یلم علمی تخیلی به م??هوم رایج آن نیست،در این اولین ??یلم بلند آل??انزو کوآرون بعد از ه??ت سال،نه خبری از بیگانه ها هست،نه نبرد س??ینه های ??ضایی و نه جوامع پاد آرمان شهری،??یلم در زمان 90 دقیقه ای پر هیجانش تلاش یک زن و مرد برای جنگیدن با خشن ترین محیط ممکن را به نحوی ملموس و نزدیک به تصویر می کشد.??یلم ابتدا در جشنواره ??یلم ونیس و سپس در تلراید به نمایش در آمد.این ??یلم?? محصول کمپانی برادران وارنر هوشمندانه است اما هنری نیست و از نظر درام ??یلمی سر راست است اما آن قدر خیره کننده روایت شده که بدون شک به یکی از ??یلم های شاخص این گونه تبدیل می شود.کار سه بعدی انجام شده روی ??یلم مثال زدنی است و ??یلم طوری کار شده که روی آیمکس خوب به نظر برسد و می توان گ??ت گیشه های جهانی را هد?? گر??ته است.

 

 

Gravity9.jpg

 

جرج کلونی در نقش ??ضانورد با تجربه،مت ک??والسکی در حالی که روی جایگاه خود در مدار دور زمین نشسته و منتظر آغاز ماموریت خود است با لحنی طنز آمیز می گوید:"هوستون،من احساس بدی نسبت به این ماموریت دارم" این لحن طنز گونه لحنی است که تنها برخی بینندگان هنگام تماشای صحنه آغازین سیزده دقیقه ای ??یلم و در حالی که چشم هایشان گرد شده با آن موا??ق خواهند بود.در این صحنه ابتدایی دوربین هماهنگ با شاتل ??ضایی دائما در حال گردش و چرخش است و مت را می بینیم که با دستگاه متصل به لباسش خارج از کنترل به این سو و آن سو می رود در حالی که دانشمند حاضر در ماموریت راین استون (سندرا بولک) در تلاش است مشکلی که خارج از شاتل ایجاد شده را حل کند.این صحنه مثل این است که مکس ا??ولس (کارگردان آلمانی) را در ??ضا رها کرده باشید و تداوم بصری آن آن قدر باشکوه است که هم علاقه مندان دو آتشه و هم هواداران عادی را متعجب می کند که "چگونه این کار را کرده اند؟" و آن ها را به بازگشت و تماشای مجدد آن وا می دارد.

 

Gravity10.jpg

 

 

داستان ??یلم که توسط کوآرون و پسرش جونس نوشته شده ساده و سر راست است:چگونه این دو عضو بازمانده از شاتل ??ضایی معیوب می توانند پیش از اتمام اکسیژن راهی برای بازگشت به زمین پیدا کنند؟ک??والسکی کهنه کار که اولین ماموریتش را در سال 1996 انجام داده ر??تاری ??روتنانه در قبال همکار تازه کارش استون دارد،"این بالا نابغه هه تویی من ??قط اتوبوسو می رونم"،اما شوخی های هوشمندانه او جلوی توانایی های حر??ه ای و دانش وسیع او در مورد زنده ماندن در خلاء منجمد ??ضا را نمی گیرد.

 

Gravity11.jpg

 

 

قبل از اینکه کوآرون اولین کات ??یلم برداری خود را بدهد این اوضاع آش??ته با خبر نزدیک شدن یک توده زباله ??ضایی به آن ها که نتیجه خاموش شدن یکی از ماهواره های روسی است آش??ته تر می شود و در کمال تعجب و غا??ل گیری ??ضای خالی اطرا?? آن ها با جریانی از زباله های ??لزی پر می شود و تنها خوش شانسی محض است که می تواند این ??ضانوردان در معرض را نجات دهد.در این قسمت هولناک ??یلم س??ینه آسیب می بیند و استون به دلیل پاره شدن لوله اتصال دهنده اش به س??ینه در ??ضای بی کران رها می شود.

 

Gravity12.jpg

 

 

در این جا هم مثل قسمت های دیگر ??یلم کوآرون با است??اده از ترکیب ذهن و حقیقت بیرونی و همچنین تضاد بین آرامش ??ضای خالی و ظهور تهدید های ناگهانی،تعلیق و هیجان ایجاد کرده است.آن چه این تعلیق را تقویت کرده تغییر از موسیقی متن الکترونیک و غریب و موثر استیون پریس به سکوت مطلق است؛از صحنه های خشن ??یزیکی گر??ته تا نماهای بسته صورت استون که می توان بخار ن??سش را درون ماسک او دید و تنها صدایی که شنیده می شود صدای ن??س های سنگین اوست؛از زیبایی زمین آبی و سبز و آ??تاب سوخته گر??ته تا تاریکی و اعماق ??ضای بی کران؛از هیبت ترسناک کیهان گر??ته تا وحشت هیچی،از گرمی خورشید سوزان تا انجماد این برزخ ابدی.

 

 

Gravity13.jpg

 

این تضادها چهار چوبی احساسی برای خط روایی ایجاد می کنند.بعد از اینکه ک??والسکی استون را از گم شدن در ??ضا نجات می دهد در داستان تغییر جهتی غیر منتظره ایجاد می شود.آن ها دست پاچه به دنبال پناه گاه می گردند و چشم ک??والسکی به ایست گاه ??ضایی روسی در دور دست می ا??تد که می تواند موقتا و تا زمانی که س??ینه ای برای نجاتشان بیاید آن ها را پناه دهد.از طر??ی ذخیره اکسیژن آن ها در حال کاهش است و استون ??کر می کند به ایست گاه ??ضایی نمی رسند.غا??ل گیری هایی در این ایست گاه روسی و همچنین یک س??ینه ??ضایی دیگر در انتظار آن ها است و وقتی استون را بی وزن و در حالی که تنها لباس زیر به تن دارد شناور در هوا می بینیم ناخودآگاه به یاد شخصیت ریپلی با بازی سیگورنی ویور در ??یلم " Alien /بیگانه" می ا??تیم.

 

Gravity14.jpg

 

 

اما هیچ هیولایی بیرون نمی پرد تا دندان های ترسناکش را نشان دهد،تنها شرایط ناگوار این محیط است که آن ها را به چالش می کشد و "Gravity/جاذبه" را کنار ??یلم هایی مثل "Life Of Pi/زندگی پای" و "All Is Lost/همه چیز از دست ر??ته" از جی.سی.چندور قرار می دهد که همگی داستان مقاومت قهرمانانه انسان برای زنده ماندن در شرایط دشوار را روایت می کنند.دو ??یلم ذکر شده هر دو ناگواری های اقیانوس را به تصویر می کشند و نه ??ضا،اما در "Gravity/جاذبه" هم که شخصیت هایش درون لباس و ماسک های ??ضایی پنهان شده اند به نوعی همان حس زیر آب بودن به بیننده دست می دهد با این ت??اوت که در ??ضا دید واضح تر و ش??ا?? تری در دسترس است.

 

Gravity15.jpg

 

 

همین دید است که در این جا اهمیت دارد،دیدن ??ضا طوری که گویی ??یلم واقعا در ??ضا ات??اق ا??تاده است.دیدن ??یلم برای بار اول تجربه سینمایی منحصر به ??ردی را رقم می زند،زیرا ??کر می کنید محل ??یلم برداری ??یلم واقعا ??ضا بوده است و با توجه به مدت زمان کوتاه ??یلم،بینندگان وسوسه خواهند شد که "Gravity/جاذبه"،این ??یلم مثال زدنی کوآرون و همکارانش را برای بار دوم و سوم تجربه کنند.??یلم برداری درخشان ??یلم را امنوئل لوبزکی انجام داده که تا کنون (به جز یکی) تمامی ??یلم های کوآرون را ??یلم برداری کرده است.او مو??ق شده از حد خود در ??یلم های قبلی ??راتر برود و تصاویر ??وق العاده ش??ا??ی که او گر??ته در ترکیب با تکنیک سه بعدی طوری از کار در آمده که حس می کنید می توانید در آن ها قدم بزنید و شناور شوید.طراحی تولید اندی نیکلسن بیش تر صر?? ساخت س??ینه های ??ضایی شده که به نظر مدت زیادی از آن ها است??اده شده و شبیه ماشین های کار کرده و داغان هستند و جلوه های ویژه ??ضایی بی همتای تیم وبر اصلا شبیه جلوه های کامپیوتری نیستند و بیش تر به واقعیت می مانند.

 

Gravity17.jpg

 

 

علی رغم تمام زیبایی و هیجانی که "Gravity/جاذبه" در خود دارد،در نقطه ای از ??یلم،یعنی حدودا زمان گ??ت و گوی طولانی نهایی بین ک??والسکی و استون،مشخص می شود که ??یلم قرار نیست چیزی بیش از این ارایه دهد؛نه چیزی ماورایی،نه ??لس??ی و نه اشاراتی که دارای معنایی خاص باشند.برای برخی بینندگان این مسئله رضایت بخش است،زیرا از این طریق ??یلم از تظاهر و جدی گر??تن بیش از حد خود در امان مانده است.از طر??ی خودداری ??یلم از پرداختن به این معماهای ابدی و تبدیل شدن به چیزی بیش از یک ??یلم هیجان انگیز و درام پر تعلیق،باعث می شود بسیاری دیگر از بینندگان ??یلم از آن به عنوان ??یلمی بزرگ و نه ??وق العاده یاد کنند.پایان ??یلم پایانی خوب و پر از تصاویر آرام و پژواک هایی است که به آرامی تغییر می کنند.

 

Gravity18.jpg

 

 

کلونی هم اعتبار مردانه و هم خوش رویی را در شخصیتش گنجانده است و شخصیتی ارائه داده که هر کسی دوست دارد در زمان تنگنا و سختی در کنار خود داشته باشد.بولک هم در بهترین ??یلمی که تا کنون در آن حضور داشته می درخشد و اد هریس که در ??یلم از نظر بصری حضور ندارد صدا پیشگی کنترل کننده ماموریت را بر عهده داشته است.

 

* منبع:سایت نقد ??ارسی *

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×
×
  • جدید...