رفتن به مطلب
انجمن پی سی دی
مهمان مهمان

#!شعر هاي زيبا!#

پست های پیشنهاد شده

مهمان مهمان

که چنين خ***ترين گونه بودن ما را به بازی گر??ته ای؟!!

رخصت عبوری نيست٬

اگر مجال دل باختن نباشد گلين عابران خسته پای را؛

ايستاده بر ??راز ابرها

چگونه خواهد بودياری تو بر اين دستان متروک

که بر کمان رنگ پريده نيازشان

ديرگاهيست که دست يازيده ای بانو

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مهمان مهمان

سرسختی ای غزل امشب به نام کيست

اين واژه ها که بی خبرند از خيال من ؟

تو تک صدای حنجره سبز اين دلی

ديگر نگو که می روی از لحن کال منبردار هر چه که دارم برای تو

تنها نگاه گرم تو يک لحظه مال من

بايد بريد از همه حتی از آبرو

وقتی که می روی به گريه ز چشمان لال من

امشب کنار بغضهای مکرر نشسته ام

تا بشکنند آيينه ها را به حال من

بايد بلند بگويم مبادا که نشنود

اين آسمان که بی خبراست از زوال من

دارم به دست خويشتن از دست می روم

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مهمان مهمان

cobble-rose.jpg

 

 

 

آنکه بر اين سر است تا مرا برنجاند

هشدارش دهيد که شاعران پيامبرانند

و هيچ کرداری در کنارمان نمی آورد

مگر که از تندی عشق برآورده باشندش

بگوی که تا دروغ زنان لشکر انگيزند

من که بر نهاد هر سپيده دمی آگهم چه باک ؟!

ای آدميان مرا به گريستن می آوريد

رنجهای من همه از رنج اين پريشانان خانه های خالی از آوازهاست

بگوی به آزردن که برمی آييد

پيام آوران آزادی را

مبادا که بي بوسه به خاک بسپريد

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مهمان مهمان

احتیاجی به شمردن ثانیه ها نیست,

 

ساعت هاست که عبور دردناک ثانیه ها

 

را روی شقیقه هایم احساس می کنم

 

تیک تاک...

 

چشم باز می کنم هنوز شب است ,

 

تاریکی .چشم می بندم, تاریکی...

 

.........................

 

ظر?? زمان لبریز تیک تاک ثانیه هاست

 

و من لبریز درد...

 

شب گذشته,

 

گوش می سپارم در پی آواز آشنای

 

پرندگان ??لوت زن اما جز غارغار محو

 

کلاغی گمشده صدایی به گوش

 

نمی رسد...

 

کنار پنجره می نشینم در جستجوی

 

طلایی آ??تاب .

 

روز را نگاه می کنم,

 

روز خ***تری است !

 

درختان خ***تری اند!

 

دوباره نگاه می کنم ,آسمان باید

 

که آبی باشد, درختان سبز ...

 

اما همه چیز خ***تری است!

 

??کر می کنم, این منم که خ***تری ام؟

 

??کر می کنم تا به یاد آورم,غمگینم؟

 

خوشحالم؟

 

اما جز تپش بی وق??هء درد جایی

 

کنار پیشانی ام ...

 

به رختخواب خ***تری ام باز می گردم

 

چشمان خ***تری ام را می بندم

 

شاید که خواب های سبز ببینم...

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مهمان مهمان

سلامت را نمی خواهند باسخ گ??ت سرها در گریبان است

کسی سر بر نیارد باسخ گ??تن و دیدار یاران را

وگر دست محبت سوی کس یازی

به اکراه اورد دست از بغل بیرون

هوا دلگیر درها بسته سرها در گریبان دستها بنهان

سلامت را نمی خواهند باسخ گ??ت

که سرما سخت سوزان است ....

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مهمان مهمان

تو می گ??تی زمانی دور یا نزدیک , ??ریب زندگی ما را , مرا از تو , تو را از من جدا سازد...

و من باور نمی کردم...

 

تو می گ??تی زمان این لحظه شادابی ما نیست. زمان صد چهره ا??سرده هم دارد. جهان تنها سرود گرم و زیبای محبت نیست. هزاران درد در هر زیر و بم دارد...

و من باور نمی کردم...

 

تو می گ??تی دل از یاد تو بردارم...

و من هر روز ناباورتر از دیروز به دنبال تو می گردم...

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مهمان مهمان

خسته شدم از این همه انتظار

از این همه درد تنهایی

دیگه تحمل ندارم اگه کوه هم بود خورد میشد می شکست

تو رو به خدا دیگه بسمه دیگه تاب و تحمل ندارم دیگه نمیتونم دیگه بر نگرد چون

میدونم نیومده تنهام میزاری ??قط دعام کن که دیگه عاشق نشم

 

تقدیم به کسی که یکسال و نیم زندگیو ماله خودش کرد

دریغ از اینکه من سهمی از زندگیش داشته باشم

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مهمان مهمان

اون یه ن??ر شقایق خودته !

خیلی سخته ، آره سخته تنها بودن !

خیلی سخته ، آره سخته که همه تنها بزارنت !

خیلی سخته ، آره سخته که بدونی تنهای تنها باید به راهت ادامه بدی !

خیلی سخته ، آره سخته که دوستات درکت نکنن !

خیلی سخته ، آره سخته که حتی پدر و مادرت تنهات بزارن !

خیلی سخته ، آره سخته که بدونی پشتوانه ای نداری !

خیلی سخته ، آره سخته که بدونی اگه توی این سر بالایی مشکلی پیش اومد و نتونستی ادامه بدی کسی نیست که پشتت رو نگه داره !

خیلی سخته ، آره سخته که تنهای تنها غصه بخوری !

خیلی سخته ، آره سخته که بدونی اگه یه روز خاستی آستین هات رو بالا بزنی ، تنهای تنها باید بزنی !

این سختی ها برای چیه ؟

برای اینکه عاشقی !

برای اینکه دیوونه ای !

برای اینکه یه ن??ر رو خیلی دوست داری !

...

ولی خیلی خوبه ، آره خوبه که بدونی یه ن??ر درکت می کنه !

خیلی خوبه ، آره خوبه که بدونی یه ن??ر دوستت داره !

خیلی خوبه ، آره خوبه که بدونی توی سربالایی یه ن??ر همراهت هست !

خیلی خوبه ، آره خوبه که بدونی یه ن??ر هست که وقتی غصه می خوری اونم ناراحت

می شه !

خیلی خوبه ، آره خوبه که بدونی یه ن??ر هست که باهات خوشحال می شه !

خیلی خوبه ، آره خوبه که بدونی اون یه ن??ر شقایق خودته !

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مهمان مهمان

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی تو را با لهجه گلهای نیلو??ر صدا کردم

تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم

نمی دانم چرا؟ نمی دانم کجا؟ ولی ر??تی و بعد از ر??تنت باران چه معصومانه می بارید

و بعد از ر??تنت یک قلب دریایی ترک برداشت...

نمی دانم چرا؟

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مهمان مهمان

کاش بودی و می دیدی که چشمانم زیر این همه نامهربانی چگونه چمباتمه زده

و آرزوهایم

آتش گر??ته

از من نخواه که احساسم را نابود کنم

و صدای

ترک خوردن

درونم را پشت دیوار های روزگار مخ??ی کنم

تو به دلتنگی من نظر نداری

و به اوج انتظارم اعتنا نمیکنی

اما من مطمئنم

روزی میرسد که حر?? هایم را

از چشمان بارانیم میخوانی

آن وقت آن روز

روز رنگین کمان احساس است

روزیكه

من دیگر پلکهایم را بر روی جاده های بی سوار

باز نخواهم کرد

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مهمان مهمان

نمی دانم دلم چه میخواهد ،نمیدانم در کدام کوچه سرگردان هست، رازش را نمیدانم، نمیدانم چه کسی را میخواهد که با او درد و دل کند...

به خدا قسم اگر میدانستم دوری سخت است، هرگز دل نمیدادم ،اگر میدانستم که ??راموش کردن سخت است ،هرگز به یاد نمیاوردم ،اگر

پایان را میدانستم هرگز آغاز نمیکردم واگر میدانستم دل کندن سخت است ،هرگز دل

نمی بستم...

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مهمان مهمان

نمی دونم چرا هیچ وقت نمی شه

که دلها باهم و تنها نباشن

همیشه جمع باشن جمع عاشق

توی درس حساب منها نباشن

نمی دونم چرا دراین زمونه

محبت مثل یک جرم و گناهه

اگه روزی شدی دلداده اون

دیگه محکومی و روزت سیاهه

نمی دونم چرا عشق و صداقت

میون آدما حالا غریبه

تموم حر??شون با نرخ بازار

تو بازاری که دلالش ??ریبه

نمی دونم چرا وقتی که می گیم

سخن از دوستی های دو روزه

نداریم ترسی از اون لحظه ای که

از این حر??ا دل سرخی بسوزه

نمی دونم چرا ما عاشقی رو

گر??تیم جای ارضای هوسها

صدای خرخر شهوت نشسته

بجای سوز آواز ن??سها

نمی دونم چرا در بند ظاهر

تو چشم دیو زیبایی اسیریم

عروسک گر ببینیم حاضر هستیم

برای عشق پوشالی بمیریم

نمی دونم چرا ما گریه هامون

دیگه اون شور سابق رو نداره

نه عشقی مونده نه معشوق و عاشق

بهار ما شقایق رو نداره

نمی دونم چرا از بی و??ایی

همه عاشق کش ایم و خود پرستیم

ز خاطر می بریم عشق حقیقی

بجای دوست با دشمن نشستیم53.gif

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مهمان مهمان

سلام آشنایی

بیا با من بیا با بال احساس

به ??کر لحظه ای پرواز باشیم

برای نامه های آشنایی

سلامی گرم در آغاز باشیم

بیا با من بیا از هم بپرسیم

چرا در زندگی خاموش و سردیم

بها و ارزش والای دل را

در این دنیا چرا پیدا نکردیم

بیا با من بیا تا هم صدا با

تمام عاشقان شعری بسازیم

اگر روزی دلی از سینه بردیم

همان لحظه دل خود را ببازیم

بیا بامن بیا تا در کلاس

محبت ساعتی استاد باشیم

اگر در چنگ بایدها اسیریم

ولی در حس خود آزاد باشیم

بیا با من بیا همرنگ مهتاب

به روی برکه شبها بتابیم

برای دیدن خورشید رویا

مبادا تا سحر امشب بخوابیم

بیا با من بیا تا خلوتی هست

هم آغوش گل و پروانه باشیم

برای عاقلان ??رصت زیاد است

بیا تا لحظه ای دیوانه باشیم

بیا با من بیا در دشت غمها

نهال مهربانی را بکاریم

به روی سینه خشک کویری

دمی از دیده ها شبنم بباریم

بیا با من بیا مانند شمعی

برای غربت شبها بسوزیم

دل بیگانه را با تیر عشقی

به قلب آشناییها بدوزیم

بیا با من بیا با اشک باران

غبار کینه از دلها بشوییم

همیشه از دل سرخ شقایق

برای عاشقی تنها بگوییم

بیا با من بیا همراه امواج

سرود آبی دریا بخوانیم

بیا همراز مروارید اشکی

به آغوش صد?? تنها بمانیم

بیا با من بیا در قصه عشق

کمی همصحبت ??رهاد باشیم

درون قاب عکس یادگاری

بسان خاطره در یاد باشیم

بیا با من بیا همراز پاییز

ز درد دوری گلها بمیریم

شبی تنها کنار یک نیستان

سراغ « نینوایی» را بگیریم

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مهمان مهمان

[h=2][/h]

کاشکـــــی تا بــــا دلت امشب کمــــــی خلوت کنی

در سکوت پنجــــــــره ، از خــــــــاطره صحبت کنی

مثل پرواز پرستـــــــــــوهای عاشـــــق ، بی قــــــــرار

تا خلـــــــوص همزبـــــــــانی های دل ، هجرت کنی

با س??ر??شک دیدگـــــــانت ، قطره قطـره ، بی صـــــــدا

برکه خشکیـــــــده را ، دریــــــــا ی بـی وسعت کنی

کاشکی تا ســــــــایه های خستــه همســـــــــــــایه را

درکنــــــار?? سایبــــــان ??کلبــــــــه ات ، دعــوت کنی

در طلوع عـــــــــــاط??ه ، مانند مهـــــــــــــــر??آسمــا ن

مهربـــــانی را میـــــــــان دست هـــــا ، قسمــت کنی

مثــــــل ?? روح پاک بــــــاران ، مثل ابر نوبهـــــــــــار

غنچه هـــــــــای تشنه را ، سرشــــــار از رحمت کنی

کاشکـــــــــــی تا در هجوم لحظــــــــه های زندگی

لحظـــــه ای را هم برای عــــــــــــاشقی ??رصت کنی

تشنه و عطشـــــــــان میان ساکنـــــــــــــان شهر عشق

ارزش???? یک جرعـــــــــــه از پیمـــــــانه را قیمت کنی

روبروی قبـــــــــله گلــــــدان ?? نرگس هـــــــای مست

هر نمــــــــــازت را به یاد چشــــــــــــم او نیت کنی

کاشکــــــــی در پشت یک تنهــــــــــــایی آش??تگی

زندگی را در ??ـــــــــراغ دوست ، بی طــــــاقت کنی

با مناجــــــــات و دعــــــــا ، در خلوت?? تاریک شب

بالهــــــــــای بسته را ، آزاد از حســـــــــــــرت کنی

درخم?? پس کوچـــــــه های راه ?? سخت ?? انتظــــــــــار

با تبســــــــم راه را بر همـــــــرهان ، راحــــــت کنی

ساده مثل ?? روزهـــــــــــای بی ریـــــــــــای کودکی

با نگـــــــاه سادگی هــــــــا ، ســـاده تر عادت کنی

کاشکـــــــــی تا لااقل در بین حجـــــم آینــــــــــــه

سینــــــه پرکینــــــه را خــــــالی ز?? هر ن??ــــرت کنی

از نیستــــــــان جدایـــــــی با نــــــوای «نینــــــــــوا»

بنــــد بنـــــدت را ، رهــــا از بنـــــد این غـربت کنی

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مهمان مهمان

چقدر سخته تو چشمای کسی که قلبتو بهش دادی

و به جاش یه زخم همیشگی به دلت داده ، زل بزنی

و به جای اینکه لبریز از ن??رت بشی حس کنی

هنوزم دیوونشی و دوستش داری

چقدر سخته که دلت بخواد سرتو باز به دیواری تکیه بدی

که یه بار زیر آوار غرورش همه ی وجودت له شده

چقدر سخته که تو خیالاتت ساعت ها باهاش حر?? بزنی

ولی وقتی دیدیش هیچی جز سلام نتونی بگی

چقدر سخته که وقتی پشتت بهشه

دونه های اشک گونه تو خیس کنه اما

مجبور باشی بخندی تا ن??همه

هنوز

دوستش داری

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مهمان مهمان

[h=2][/h]

دلم گر??ته است

 

سکوتم این واژه همیشه تکراری در پس هزار پاییز آزگار مرده است ...

 

دیگر قلبم به شوق پرواز نمی تپد ...

 

دیگر باوری برای ناباوری ام نمانده است ...

 

چشمانم این خورشید ??انوس شکسته را

 

دیگر بی تاب به هیچ جاده ای خیره نمی شود ..

 

دستانم این تنهاهای باستانی

 

دیگر شوقی برای لمس گرمای دستانی دیگر ندارد

 

??قط منتظرم ...

 

منتظر ..روزی ..ساعتی ..دقیقه ای ..ثانیه ای ...

 

کسی بیاید و بگوید :

 

خانم ! شما را از تمام این حوالی سراغ گر??تم آیا این چشمان شما نیست که در نگاهم جا گذاشته اید ؟

 

اما نه ..نه ..نه .. نمی خواهم ..هیچ کس را نمی خواهم که جهان دروغی بیش نیست ...

 

انتظار را دوست ندارم ..

 

تلخ است

 

سخت است

 

کشنده است

 

حتی از مرگ هم طولانی تر ..

 

ولی ..

 

مرگ را دوست دارم ..

 

حسی غریب را که به من می گوید آنجا کسی که دستانش حریم هیچ دستی نیست .. قلبش پاک ..و محبتش بی دریغ است ...

 

به راستی در آنسوی ابدیت چه کسی آغوش به سویم گشوده است تا این من تن سپرده به باد پاییز را در آغوش کشد ...

 

هر که باشد هرچه چه باشد ..از این آدمیان خاکی بهتر است ....

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مهمان مهمان

دیگر این دل آن دلی نیست که در آرزوی یک یار با و??ا باشد ،

 

این دل از بی و??ایی خود نیز بی و??ا شده است....

 

دیگر این دل آن دلی نیست که در انتظار یک همزبان و همیار باشد ،

 

این دل از تنهایی خرد خرد شده است....

 

دیگر این دل آن دلی نیست که کسی را دوست داشته باشد ،

 

این دل از شکست و بی محبتی بی احساس شده است....

 

دیگر این دل آن دلی نیست که در تب و تاب یک لحظه عاشق شدن باشد

 

، بی قرار باشد ، چشم انتظار باشد ، این دل از انتظار خسته شده است....

 

دیگر این دل آن دل سرخ و با احساس نیست ، این دل احساساتش همه سوخته شده است....

 

دیگر این دل آن دل پر غرور نیست ، این دل غرورش شکسته شده است....

 

دیگر این دل هیچ همدل و عشقی را ندارد ، آری این دل اینک تنهای تنها شده است....

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مهمان مهمان

غمگین چو پاییزم از من بگذر

شعری غم انگیزم از من بگذر

سر تا به پا شورم عشقم حالم

بگر??ته در آتش همچون نورم

بگذر از من تا بسوز دل بسوزم

در غم این عشق بی حاصل بسوزم

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مهمان مهمان

عمری گذشت و عشق تو از ياد من نر??ت

دل ، همزباني از غم تو خوب تر نداشت

اين درد جانگداز زمن روی برنتا??ت

وين رنج دلنواز زمن دست برنداشت

 

تنها و نامراد در اين سال های سخت

من بودم و نوای دل بينوای من

دردا كه بعد از آن همه اميد و اشتياق

دير آشنا دل تو ، نشد آشنای من

 

از ياد تو كجا بگريزم كه بي گمان

تا وقت مرگ دست ندارد ز دامنم

با چشم دل به چهره خود مي كنم نگاه

كاين صورت مجسم رنج است يا منم ؟

 

امروز اين تويی كه به ياد گذشته ها

در چشم رنجديده من می كني نگاه

چشم گناهكار تو گويد كه " آن زمان

نشناختم ص??ای تورا " - آه ازين گناه !

 

امروز اين منم كه پريشان و دردمند

مي سوزم و ز عهد كهن ياد می كنم

??رسوده شانه های پر از داغ و درد را

نالان ز بار عشق تو آزاد مي كنم .

 

گاهی بخوان ز د??تر شعرم ترانه ای

بنگر كه غم به وادی مرگم كشانده است .

تنها مرا به " تشنه طو??ان " من مبين

ای بس حديث تلخ كه ناگ??ته مانده است .

 

گ??تم : ز سرنوشت بينديش و آسمان

گ??تی : " غمين مباش كه آن كور و اين كر است " !

ديدی كه آسمان كر و سرنوشت كور

صدها هزار مرتبه از ما قوی تر است

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مهمان مهمان

روزی خیس از باران دیدارت می آیم

 

و در بارانی ترین دیدارمان

 

همه چیز را

 

اقرار می کنم

 

همه ی آن گله هایی

 

که باید می کردم اما نکردم

 

می دانم که روزی این سکوت

 

طولانی ام،شاخه های شکنندهء

 

چلچله ها غوغا می کنند وسیب

 

از شاخهء ظری??ش می ا??تد

 

شاید شاخه ها هم

 

تحمل

 

سنگینی

 

شیرینی سیب

 

را ندارند و

 

من

 

در

 

اندیشهء

 

نارنجی ??صل

 

با دلی خالی از

 

گذشته،س??ر نامهء

 

??ر دایم را برایت مرور

 

خواهم کرد،??ردایی

 

که تو در آن

 

حضور

 

داری

 

??ردایی که

 

با یاد تو آغاز میشود

 

و در هر سپیده دمش

 

ذهنم با یاد تو

 

??وران

 

خواهد کرد

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مهمان مهمان

تو که نیستی تا ببینی من و این دل شکسته

 

تک و تنها توی غربت به امید تو نشسته

 

تو که نیستی تا ببینی منو این دستای خسته

 

یه ورق کاغذ خالی با یه احساس شکسته

 

تو که نیستی تا ببینی منو این روزای غمگین

 

یه سکوت سرد و وحشی توی لحظه های سنگین

 

تو که نیستی تا ببینی منو دیوارای سنگی

 

??اصله بین منو توست،کاش بگی که برمیگردی

 

تو که نیستی تا ببینی منو این پلکای خیسم

 

تو تموم بی کسیها دارم از تو مینویسم

 

تو که نیستی تا ببینی لحظه هام بی تو چه سردن

 

واسه نبودن تو همشون معنی دردن

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مهمان مهمان

خسته ام از آرزوها ، آرزوهای شعاری

 

شوق پرواز مجازی ، بالهای استعاری

 

 

 

لحظه های کاغذی را ، روز و شب تکرار کردن

 

خاطرات بایگانی ، زندگی های اداری

 

 

 

آ??تاب زرد و غمگین ، پلّه های رو به پایین

 

سق??های سرد و سنگین ، آسمانهای اجاری

 

 

 

با نگاهی سر شکسته ، چشمهایی پینه بسته

 

خسته از درهای بسته ، خسته از چشم انتظاری

 

 

 

صندلی های خمیده ، میزهای ص?? کشیده

 

خنده های لب پریده ، گریه های اختیاری

 

 

 

عصر جدول های خالی ، پارکهای این حوالی

 

پرسه های بی خیالی ، نیمکت های خماری

 

 

 

رو نوشت روزها را ، روی هم سنجاق کردن

 

شنبه های بی پناهی ، جمعه های بی قراری

 

 

 

عاقبت پرونده ام را ، با غبار آرزوها

 

خاک خواهد بست روزی ، باد خواهد برد باری

 

 

 

روی میز خالی من ، ص??حه ی باز حوادث

 

در ستون تسلیتها ، نامی از ما یادگاری...

__________________

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مهمان مهمان

نه کور سوی امیدی نه راه پیش و پسی

 

دلم گر??ته خدایا کجاست هم ن??سی ؟!

 

چگونه زار نگریم ؟! که آدمی زادم

 

دوباره سوخت بهشتم در آتش هوسی...

 

کجایی ای گل نیلو??رم ! که دل تنگم

 

تو نیستی و به اکراه می کشم ن??سی...

 

دل شکسته ی ما هم حکایتی دارد

 

هزار تکّه و هر تکّه اش بدست کسی...

 

دلم گر??ته خدایا ! چگونه میشد اگر

نه بند قا??یه بود و نه تنگی ق??سی...

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مهمان مهمان

به دادم برس ای اشک دلم خیلی گر??ته

نگو از دوری کی نپرس از چی گر??ته

 

منو و دریغ یک خوب به ویرونی کشونده

عزیزمه تا وقتی ن??س تو سینه مونده

 

تو این تنهائی تلخ من و یک عالمه یاد

نشسته روبرویم کسی که ر??ته برباد

 

کسی که عاشقانه به عشقش پشت پا زد

برای بودن من به خود رنگ ??نا زد

 

چه دردیه خدا نخواستن اما ر??تن

برای اون که سایه است همیشه رو سر من

 

کسی که وقت ر??تن دوباره عاشقم کرد

من و آباد کرد و خودش ویروون شد از درد

 

به دادم برس ای اشک دلم خیلی گر??ته

نگو از دوری کی نپرس از چی گر??ته

 

به آتش تن و زد و ر??ت تا من اینجا نسوزم

با ر??تنش نر??ته تو خونمه هنوزم

 

هنوز سالار خونه است پناه منه دستاش

سرم رو شونه هاشه رو گونمه ن??سهاش

 

به دادم برس ای اشک دلم خیلی گر??ته

نگو از دوری کی نپرس از چی گر??ته

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مهمان مهمان

ريخته سرخ غروب

جابجا بر سر سنگ.

كوه خاموش است.

مي خروشد رود.

مانده در دامن دشت

خرمني رنگ كبود.

 

سايه آميخته با سايه.

سنگ با سنگ گر??ته پيوند.

روز ??رسوده به ره مي گذرد.

جلوه گر آمده در چشمانش

نقش اندوه پي يك لبخند.

 

جغد بر كنگره ها مي خواند.

لاشخورها، سنگين،

از هوا، تك تك ، آيند ??رود:

لاشه اي مانده به دشت

كنده منقار ز جا چشمانش،

زير پيشاني او

مانده دو گود كبود.

 

تيرگي مي آيد.

دشت مي گيرد آرام.

قصه رنگي روز

مي رود رو به تمام.

 

شاخه ها پژمرده است.

سنگ ها ا??سرده است.

رود مي نالد.

جغد مي خواند.

غم بياويخته با رنگ غروب.

مي تراود ز لبم قصه سرد:

دلم ا??سرده در اين تنگ غروب

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×
×
  • جدید...