رفتن به مطلب
انجمن پی سی دی
مهمان مهمان

بت مغرور نادر نادرپور

پست های پیشنهاد شده

مهمان مهمان

پيكر تراش پيرم و با تيشه ي خيال،

يك شب تو را ز مرمر شعر، آ??ريده ام.

تا در نگين چشم تو، نقش ?? هوس نهم،

ناز هزار چشم ?? سيه را خريده ام.

 

 

بر قامتت ، كه وسوسه ي شستشو در اوست،

پاشيده ام شراب ك?? آلود ماه را.

تا از گزند چشم بدت ايمني دهم،

دزديده ام ز چشم حسودان، نگاه را!

 

تا پيچ و تاب قدّ ?? تو را دلنشين كنم،

دست از سر نياز، به هر سو گشوده ام.

از هر زني، تراش تني وام كرده ام!

از هر قدي، كرشمه رقصي ربوده ام!

 

اما تو چون بتي، كه به بت ساز، ننگرد!

در پيش پاي خويش، به خاكم ??كنده اي.

مست از مي غروري و دور از غم مني.

گويي دل از كسي كه ترا ساخت، كنده اي ...

 

هشدار ! زانكه در پس اين پرده ي نياز،

آن بت تراش ?? بلهوس ?? چشم بسته ام!

يك شب كه خشم ??عشق ?? تو ديوانه ام كند،

بينند سايه ها ، كه تو را هم شكسته ام ...

 

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×
×
  • جدید...