law man 1 ارسال شده در دی 91 :00020353: یه شب سه ن??ر برای خوش گذرونی میرن بیرون .... و حسابی مشروب میخورن و مست میکنن ... ??رداش وقتی بیدار میشن توی زندان بودن ... در حالی که هیچی یادشون نمیومده اینو می??همن که به اعدام روی صندلی الکتریکی محکوم شدن .... نوبت?? ن??ر اول میشه که بشینه روی صندلی. وقتی میشینه میگه : من توی دانشگاه , رشته خداشناسی خوندم و به قدرت بی پایان خدا اعتقاد دارم .... میدونم که خدا نمیذاره آدم بیگناه مجازات بشه .... کلید برق رو میزنن ... ولی هیچ ات??اقی نمی??ته .... به بی گناهیش ایمان میارن و آزادش میکنن ... ن??ر دوم میشینه روی صندلی و میگه : من توی دانشگاه حقوق خوندم .... به عدالت ایمان دارم و میدونم واسه آدم بی گناه ات??اقی نمی??ته ... کلید برق رو میزنن و هیچ ات??اقی نمی??ته ... به بی گناهی اون هم اعتقاد میارن و آزادش میکنن .... ن??ر سوم میاد روی صندلی و میگه : من توی دانشگاه , رشته برق درس خوندم و به شما میگم که وقتی این دو تا کابل به هم وصل نباشن هیچ برقی وصل نمیشه به صندلی .... به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر