رفتن به مطلب
انجمن پی سی دی
mahdiyeh71

دل نوشته های عاشقانه (شعر)

پست های پیشنهاد شده

من

تو را

برای شعر

برنمی گزینم،

شعر

مرا

برای تو

برگزیده است.

در هشیاری به سراغت نمی آیم؛

هر بار

از سوزش انگشتانم درمی یابم

که باز

نام تو را می نوشته ام.

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

این کلام حر?? آخر من است : بدون تو هرگز!

این عشق تو سرپناه آخر من است ، و این دوست داشتنت ، تنها امید بودن من است...

بدون تو حر??ی برای گ??تن نیست به جز یک کلام : آن هم کلام آخر : خدانگهدار زندگی!

بدون تو جایی برای ماندن نیست و هیچ راهی برای زنده بودن نیست....

چشم به راه تو میباشم در این جاده زندگی ، با پاهای خسته و دلی پر از امید!

وقتی غروب می شود و تو نمی آیی دلم پر از خون می شود و چشمهایم پر از اشک...

باز به انتظار طلوع و آمدنت مینشینم ، دلم میخواهد آن لحظه

همچو خورشید در آسمان قلبم طلوع کنی ....

ای وای از ??ردا... و وای از آن روزی که آسمان ابری و دلگر??ته باشد ....

آن زمان خورشیدی در آسمان نیست ، و باز باید به انتظارت نشست ....

نشست و گریست با همان دل پر از خون ، با آن پاهای خسته و قلبی شکسته....

این کلام حر?? آخر من است : بدون تو هرگز!

این عشق تو سر پناه آخر من است و این غروب آغاز دلتنگی های من است ....

بدون تو جایی نیست برای ماندن ، بدون تو باید س??ر به آن سوی دنیا کرد....

آری این کلام حر?? آخر من است :

بـــــــــــدون تــــــــو هرگــــــــــز!

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من امشب تا سحر بیدار می مانم

دلم دریای طو??انیست

نگاهم می شکا??د آسمانها را

و جایت پیش من خالیست!

به زیر شاخه ی تنها درخت خود

لباس سبز می پوشم

و با یادت سرودی تلخ می خوانم

و چای تلخ می نوشم

من امشب مشت می کوبم

به دیواری که دلگیر است

خودم هم خوب می دانم

برای آرزو دیر است!

من امشب داد خواهم زد

دلم لبریز ??ریاد است

به روی خاطرات بد

صدای زوزه ی باد است

برو با خود ببر دیگر

از این جا ردّ پایت را

به آتش می کشم امشب

تمام نامه هایت را...

صدایم باز می لرزد

من امشب باز هم مستم

تو گ??تی هر کجا باشی

من اما در دلت هستم

ولی پایان گر??ت امشب

سقوط و گریه و ناله

کنار پنجره ، دیگر

نه گلدانی ، نه آلاله

همان بهتر که من امشب

ندیدم اشک چشمانت

زدم یک بوسه بر عکست

خدا یار و نگهدارت

??ریبا شش بلوکی

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خسته شدم از آدمایی که می گن

تو خیلی خوبی

من لیاقت تو رو ندارم

بی لیاقت های عزیز

حداقل واسه دلیل ر??تنتون

یه ریزه خلاقیت به خرج بدین !!!

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ای خشم* به* جان* تاخته* تو??ان* شرر شو

 

ای بغض* گل* انداخته* ??ریاد خطر شو

 

 

ای روی برا??روخته*، خود پرچم* ره* باش*

 

ای مشت* برا??راخته*، ا??راخته*تر شو

 

 

ای حا??ظ* جان* وطن* از خانه* برون* آی

 

از خانه* برون* چیست* که* از خویش* به* در شو

 

 

گر شعله* ??رو ریزد، بشتاب* و میندیش*

 

ور تیغ* ??رو بارد، ای سینه* سپر شو

 

 

خاک* پدران* است* که* دست* دگران* است*

 

هان* ای پسرم*، خانه* نگهدار پدر شو

 

 

دیوار مصیبت*کده*ی حوصله* بشکن*

 

شرم* آیدم* از این* همه* صبر تو، ظ??ر شو

 

 

تا خود جگر روبهکان* را بدرانی

 

چون* شیر درین* بیشه* سراپای جگر شو

 

 

مسپار وطن* را به* قضا و قدر ای دوست*

 

خود بر سر?? این تن* به* قضا داده*،* قدر شو

 

 

??ریاد به* ??ریاد بی??زای، که* وقت* است*

 

در یک* ن??س* تازه* اثرهاست*، اثر شو

 

 

ایرانی آزاده*! جهان* چشم* به* راه* است

 

*ایران* کهن* در خطر ا??تاده*، خبر شو

 

 

مشتی خس* و خارند، به* یک* شعله* بسوزان*

 

بر ظلمت* این* شام* سیه*، ??ام* سحر شو

 

 

 

??ریدون مشیری

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست/ آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست /مثل عکس رخ مهتاب که ا??تاده در آب /در دلم هستی و بین منو تو ??اصله هاست/ آسمان با ق??س تنگ چه ??رقی دارد/ بال وقتی ق??س پر زدن چلچله هاست /بی تو هر لحظه مرا بیم ??رو ریختن است /مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست /باز می پرسمت از مسله دوری و عشق و سکوت تو جواب همه مسله ها ست

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

سنگینی لحظه های تنهایی...

پر رنگی نا مهربانی هایت...

برای پر پر کردن این دل کا??ی ست...

این کاغذ نا نوشته...

به سکوتی بغض آلود آغشته ست...

تیک تیک ساعت...

یاد آور زنجیر قطره های اشک...

و صدای هق هق گریه ام را...

امانت باد....

تا برساند به تو....

....

که در بازی عشقت...

چه ساده قمار کردم و باختم....

...

دروغ بود...

باور حضورت در قاب دل...

سنگینی موج های نگاهت...

شکست این قایق را...

بعد از این....

کاغذ شاهد گله های دل خواهد بود....

 

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

چقدر حر?? هست و من ??قط سکوت میکنم

آمدنت را سکوت کردم ، داشتنت را سکوت کردم

ر??تنت را سکوت کردم ، انتظار بازگشتت را هم

حالا نوبت توست

باید درسکوت به تماشا بنشینی

سوختنم را !!!

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به آغوش تو محتاجم

برای حس آرامش

برای زندگی با تو

پر از شوقم

راز خواهـش

به دستاى تو محتاجم

براى لمس خوشبختى

واسه تسكين قلبى كه براش عادت شده سختى...!

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
به آغوش تو محتاجم

برای حس آرامش

برای زندگی با تو

پر از شوقم

راز خواهـش

به دستاى تو محتاجم

براى لمس خوشبختى

واسه تسكين قلبى كه براش عادت شده سختى...!

 

خیلی قشنگ ??رمودید

با دل بازی می کنه

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

عشق را در نگاهت یا??تم هر روز/روز ها ر??ت و همان مانده نگاهت هر روز

شاکی از روز وصالت که چرا/ ننمودم من نگاهت هر روز

بعد تو جای تو خالیست در این خانه هنوز/ عکس دیواری تو قاب نگاهم هر روز

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×
×
  • جدید...