رفتن به مطلب
انجمن پی سی دی
mohammads77

خلاصه ای از زندگانی امام حسین علیه السلام

پست های پیشنهاد شده

ولادت

در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت (1) دومين ??رزند برومند حضرت على و??اطمه , كه درود خدا بر ايشان باد, در خانه وحى و ولايت چشم به جهان گشود. چون خبر ولادتش به پيامبر گرامى اسلام (ص ) رسيد, به خانه حضرت على (ع ) و ??اطمه (س ) آمد و اسما (2) را ??رمود تا كودك را بياورد.اسما او را در پارچه اى سپيد پيچيد و خدمت رسول اكرم (ص ) برد, آن گرامى به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گ??ت.(3)

به روزهاى اول يا ه??تمين روز ولادت با سعادتش , امين وحى الهى , جبرئيل ??رود آمد و گ??ت : سلام خداوند بر تو باد اى رسول خدا, اين نوزاد را به نام پسر كوچك هارون (شبير) (4) كه به عربى (حسين ) خوانده مي شود نام بگذار.(5)چون على براى تو به سان هارون براى موسى بن عمران است , جز آن كه تو خاتم پيغمبران هستى .و به اين ترتيب نام پرعظمت حسين از جانب پروردگار, براى دومين ??رزند ??اطمه (س ) انتخاب شد.

به روز ه??تم ولادتش , ??اطمه زهرا كه سلام خداوند بر او باد, گوس??ندى را براى ??رزندش به عنوان عقيقه (6) كشت , و سر آن حضرت را تراشيد و هم وزن موى سر او نقره صدقه داد. (7)

[h=2]حسين (ع ) و پيامبر (ص )[/h]از ولادت حسين بن على (ع ) كه در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) كه شش سال و چند ماه بعد ات??اق ا??تاد, مردم از اظهار محبت و لط??ى كه پيامبر راستين اسلام (ص ) درباره حسين (ع ) ابراز ميداشت , به بزرگوارى و مقام شامخ پيشواى سوم آگاه شدند.

سلمان ??ارسى مي گويد: ديدم كه رسول خدا (ص ) حسين (ع ) را بر زانوى خويش نهاده او را مي بوسيد و مي ??رمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانى , تو امام و پسر امام و پدر امامان هستى , تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهاى خدايى كه ن??ه ن??رند و خاتم ايشان ,قائم ايشان (امام زمان عج ) مي باشد. (8)

انس بن مالك روايت مي كند: وقتى از پيامبر پرسيدند كدام يك از اهل بيت خود را بيشتر دوست مي دارى , ??رمود: حسن و حسين را, (9) بارها رسول گرامى حسن (ع ) و حسين (ع ) را به سينه مي ??شرد وآنان را مي بوييد و مي بوسيد. (10)

ابوهريره كه از مزدوران معاويه و از دشمنان خاندان امامت است , در عين حال اعترا?? مي كند كه : رسول اكرم را ديدم كه حسن و حسين را بر شانه هاى خويش نشانده بود و به سوى مامي آمد, وقتى به ما رسيد ??رمود هر كس اين دو ??رزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته , و هر كه با آنان دشمنى ورزد با من دشمنى نموده است.(11)عاليترين, صميميترين و گوياترين رابطه معنوى و ملكوتى بين پيامبر و حسين را ميتوان در اين جمله رسول گرامى اسلام(ص )خواند كه ??رمود:حسين از من و من ازحسينم (12)

 

[h=2]حسين (ع ) با پدر [/h]شش سال از عمرش با پيامبر بزرگوار سپرى شد, و آن گاه كه رسول خدا (ص ) چشم از جهان ??روبست و به لقاى پروردگار شتا??ت , مدت سى سال با پدر زيست . پدرى كه جز به انصا?? حكم نكرد , و جز به طهارت و بندگى نگذرانيد , جز خدا نديد و جز خدا نخواست و جز خدا نيا??ت . پدرى كه در زمان حكومتش لحظه اى او را آرام نگذاشتند ,همچنان كه به هنگام غصب خلا??تش جز به آزارش برنخاستند...

در تمام اين مدت , با دل و جان از اوامر پدر اطاعت مي كرد, و در چند سالى كه حضرت على (ع ) متصدى خلا??ت ظاهرى شد, حضرت حسين (ع ) در راه پيشبرد اهدا?? اسلامى , مانند يك سرباز ??داكار، همچون برادر بزرگوارش مي كوشيد, و در جنگهاى جمل , ص??ين و نهروان شركت داشت.(13)

به اين ترتيب , از پدرش اميرالمؤمنين(ع ) و دين خدا حمايت كرد و حتى گاهى در حضور جمعيت به غاصبين خلا??ت اعتراض مي كرد. در زمان حكومت عمر, امام حسين (ع ) وارد مسجد شد, خلي??ه دوم را بر منبر رسول الله (ص ) مشاهده كرد كه سخن ميگ??ت. بی درنگ از منبر بالا ر??ت و ??رياد زد: از منبرپدرم ??رود آى .... (14)

[h=2]امام حسين (ع ) با برادر[/h]پس از شهادت حضرت على (ع ), به ??رموده رسول خدا (ص ) و وصيت اميرالمؤمنين (ع ) امامت و رهبرى شيعيان به حسن بن على (ع ), ??رزند بزرگ اميرالمؤمنين (ع ), منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد كه به ??رامين پيشوايشان امام حسن (ع ) گوش ??رادارند. امام حسين (ع ) كه دست پرورد وحى محمدى و ولايت علوى بود, همراه و همكار و هم??كر برادرش بود. چنان كه وقتى بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ , امام حسن (ع ) مجبور شد كه با معاويه صلح كند و آن همه ناراحتي ها را تحمل نمايد, امام حسين (ع ) شريك رنج هاى برادر بود و چون ميدانست كه اين صلح به صلاح اسلام و مسلمين است , هرگز اعتراض به برادر نداشت .

حتى يك روز كه معاويه , در حضور امام حسن (ع ) وامام حسين (ع ) دهان آلوده اش را به بدگويى نسبت به امام حسن (ع ) و پدر بزرگوارشان اميرمؤمنان (ع ) گشود, امام حسين (ع ) به د??اع برخاست تا سخن در گلوى معاويه بشكند و سزاى ناهنجاريش را به كنارش بگذارد, ولى امام حسن (ع ) او را به سكوت و خاموشى ??راخواند, امام حسين (ع ) پذيرا شد و به جايش بازگشت , آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاويه برآمد, و با بيانى رسا و كوبنده خاموشش ساخت . (15)

[h=2]امام حسين (ع ) در زمان معاويه[/h]چون امام حسن (سلام خدا و ??رشتگان خدا بر او باد) به شهادت رسیدند, به گ??ته رسول خدا (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و وصيت حسن بن على (ع ) امامت و رهبرى شيعيان به امام حسين (ع ) منتقل شد و از طر?? خدا مأمور رهبرى جامعه گرديد. امام حسين (ع ) مي ديد كه معاويه با اتكا به قدرت اسلام , بر اريكه حكومت اسلام به ناحق تكيه زده , سخت مشغول تخريب اساس جامعه اسلامى و قوانين خداوند است و از اين حكومت پوشالى مخرب به سختى رنج مي برد, ولى نمي توانست دستى ??راز آورد وقدرتى ??راهم كند تا او را از جايگاه حكومت اسلامى پايين بكشد, چنانچه برادرش امام حسن (ع ) نيز وضعى مشابه او داشت.

امام حسين (ع ) مي دانست اگر تصميمش را آشكار سازد و به سازندگى قدرت بپردازد, پيش از هر جنبش و حركت م??يدى به قتلش مي رسانند, ناچار دندان بر جگر نهاد و صبررا پيشه ساخت كه اگر بر مي خاست , پيش از اقدام به دسيسه به شهادت رساندن, از اين كشته شدن هيچ نتيجه اى گر??ته نمي شد. بنابراين تا معاويه زنده بود, چون برادر زيست و علم مخال??ت هاى بزرگ ني??راخت , جز آن كه گاهى محيط و حركات و اعمال معاويه را به باد انتقاد مي گر??ت و مردم رابه آينده نزديك اميدوار مي ساخت كه اقدام مؤثرى خواهد نمود.

در تمام طول مدتى كه معاويه از مردم براى ولايتعهدى يزيد, بيعت مي گر??ت , حسين به شدت با اومخال??ت كرد, و هرگز تن به بيعت يزيد نداد و وليعهدى او را نپذير??ت و حتى گاهى سخنانى تند به معاويه گ??ت و يا نامه اى كوبنده براى او نوشت .(16) معاويه هم در بيعت گر??تن براى يزيد, به او اصرارى نكرد و امام (ع ) همچنين بود و ماند تا معاويه درگذشت ...

[h=2]قيام حسينى[/h]يزيد پس از معاويه بر تخت حكومت اسلامى تكيه زد و خود را اميرالمؤمنين خواند و براى اين كه سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبيت كند, مصمم شد براى نامداران و شخصيتهاى اسلامى پيامى ب??رستد و آنان را به بيعت با خويش بخواند. به همين منظور, نامه اى به حاكم مدينه نوشت و در آن يادآور شد كه براى من از حسين (ع )بيعت بگير و اگر مخال??ت نمود بقتلش برسان .

حاكم اين خبر را به امام حسين (ع )رسانيد و جواب مطالبه نمود. امام حسين (ع ) چنين ??رمود: انا لله و انا اليه راجعون و على الاسلام السلام اذا بليت الامة براع مثل يزيد.(17) آن گاه كه ا??رادى چون يزيد, (شرابخوار و قمارباز و بي ايمان و ناپاك كه حتى ظاهر اسلام را هم مراعات نمي كند) بر مسند حكومت اسلامى بنشيند, بايد ??اتحه اسلام را خواند.(زيرا اين گونه زمامدارها با نيروى اسلام و به نام اسلام , اسلام را از بين ميبرند.)

امام حسين (ع ) مي دانست اينك كه حكومت يزيد را به رسميت نشناخته است , اگر در مدينه بماند به قتلش مي رسانندش, لذا به امر پروردگار, شبانه و مخ??ى از مدينه به سوى مكه حركت كرد. آمدن آن حضرت به مكه , همراه با سرباز زدن او از بيعت يزيد, در بين مردم مكه و مدينه انتشار يا??ت , و اين خبر تا به كو??ه هم رسيد. كو??يان ازامام حسين (ع ) كه در مكه به سر مي برد دعوت كردند تا به سوى آنان آيد و زمامدار امورشان باشد. امام (ع ) مسلم بن عقيل , پسر عموى خويش را به كو??ه ??رستاد تا حركت و واكنش اجتماع كو??ى را از نزديك ببيند و برايش بنويسد. مسلم به كو??ه رسيد و با استقبال گرم و بي سابقه اى روبرو شد, هزاران ن??ر به عنوان نايب امام (ع ) با او بيعت كردند, و مسلم هم نامه اى به امام حسين (ع ) نگاشت و حركت ??ورى امام (ع ) را لازم گزارش داد.

هر چند امام حسين (ع ) كو??يان را به خوبى مي شناخت , و بي و??ايى و بي دينيشان را در زمان حكومت پدر و برادر ديده بود و مي دانست به گ??ته ها و بيعتشان با مسلم نمي توان اعتماد كرد, و ليكن براى اتمام حجت و اجراى اوامر پروردگار تصميم گر??ت كه به سوى كو??ه حركت كند.با اين حال تا هشتم ذيحجه , يعنى روزى كه همه مردم مكه عازم ر??تن به منى بودند (18) و هر كس در راه مكه جا مانده بود با عجله تمام مي خواست خود را به مكه برساند, آن حضرت در مكه ماند و در چنين روزى با اهل بيت و ياران خود, از مكه به طر?? عراق خارج شد و با اين كار هم به وظي??ه خويش عمل كرد و هم به مسلمانان جهان ??هماند كه پسر پيغمبر امت , يزيد را به رسميت نشناخته و با او بيعت نكرده ,بلكه عليه او قيام كرده است .

يزيد كه حركت مسلم را به سوى كو??ه دريا??ته و از بيعت كو??يان با او آگاه شده بود, ابن زياد را (كه از پليدترين ياران يزيد و از كثي??ترين طر??داران حكومت بنى اميه بود) به كو??ه ??رستاد.ابن زياد از ضع?? ايمان و دورويى و ترس مردم كو??ه است??اده نمود و با تهديد وارعاب , آنان را از دور و بر مسلم پراكنده ساخت , و مسلم به تنهايى با عمال ابن زياد به نبرد پرداخت , و پس از جنگى دلاورانه و شگ??ت , با شجاعت شهيد شد.(سلام خدا بر او باد).و ابن زياد جامعه دورو و خيانتكار و بي ايمان كو??ه را عليه امام حسين (ع ) برانگيخت , و كار به جايى رسيد كه عده اى از همان كسانى كه براى امام (ع ) دعوتنامه نوشته بودند, سلاح جنگ پوشيدند و منتظر ماندند تا امام حسين (ع ) از راه برسد و به قتلش برسانند.

امام حسين (ع ) از همان شبى كه از مدينه بيرون آمد, و در تمام مدتى كه در مكه اقامت گزيد, و در طول راه مكه به كربلا, تا هنگام شهادت , گاهى به اشاره , گاهى به صراحت , اعلان ميداشت كه : مقصود من از حركت , رسوا ساختن حكومت ضد اسلامى يزيد وبرپاداشتن امر به معرو?? و نهى از منكر و ايستادگى در برابر ظلم و ستمگرى است وجز حمايت قرآن و زنده داشتن دين محمدى هد??ى ندارم . و اين مأموريتى بود كه خداوند به او واگذار نموده بود, حتى اگر به كشته شدن خود و اصحاب و ??رزندان و اسيرى خانواده اش اتمام پذيرد.

رسول گرامى (ص ) و اميرمؤمنان (ع ) و حسن بن على (ع ) پيشوايان پيشين اسلام , شهادت امام حسين (ع ) را بارها بيان ??رموده بودند. حتى در هنگام ولادت امام حسين (ع ),رسول گرانمايه اسلام (ص ) شهادتش را تذكر داده بود. (19) و خود امام حسين (ع ) به علم امامت ميدانست كه آخر اين س??ر به شهادتش مي انجامد, ولى او كسى نبود كه در برابر دستور آسمانى و ??رمان خدا براى جان خود ارزشى قائل باشد, يا از اسارت خانواده اش واهمه اى به دل راه دهد. او آن كس بود كه بلا را و شهادت را سعادت مي پنداشت . (سلام ابدى خدا بر او باد) .

خبر شهادت حسين (ع ) در كربلا به قدرى در اجتماع اسلامى مورد گ??تگو واقع شده بود كه عامه مردم از پايان اين س??ر مطلع بودند. چون جسته و گريخته , از رسول الله (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و امام حسن بن على (ع ) و ديگر بزرگان صدر اسلام شنيده بودند. بدين سان حركت امام حسين (ع ) با آن درگيري ها و ناراحتي ها احتمال كشته شدنش را در اذهان عامه تشديد كرد. به ويژه كه خود در طول راه مي ??رمود: من كان باذلا ??ينا مهجته و موطنا على لقاء الله ن??سه ??ليرحل معنا. (20) هر كس حاضر است در راه ما از جان خويش بگذرد و به ملاقات پروردگار بشتابد,همراه ما بيايد. و لذا در بعضى از دوستان اين توهم پيش آمد كه حضرتش را از اين س??ر منصر?? سازند، غا??ل از اين كه ??رزند على بن ابى طالب (ع ) امام و جانشين پيامبر, و از ديگران به وظي??ه خويش آگاه تر است و هرگز از آنچه خدا بر عهده او نهاده، دست نخواهد كشيد.

بارى امام حسين (ع ) با همه اين ا??كار و نظريه ها كه اطرا??ش را گر??ته بود به راه خويش ادامه داد, و كوچكترين خللى در تصميمش راه نيا??ت .سرانجام ر??ت , و شهادت را دريا??ت . نه خود تنها, بلكه با اصحاب و ??رزندان كه هر يك ستاره اى درخشان در ا??ق اسلام بودند, ر??تند و كشته شدند, و خون هايشان شن هاى گرم دشت كربلا را لاله باران كرد تا جامعه مسلمانان ب??همد يزيد (باقيمانده بسترهاى گناه آلود خاندان اميه ) جانشين رسول خدا نيست , و اساسا اسلام از بنى اميه و بنى اميه از اسلام جداست .

راستى هرگز انديشيده ايد اگر شهادت جانگداز و حماسه آ??رين حسين (ع ) به وقوع نمي پيوست و مردم يزيد را خلي??ه پيغمبر (ص ) مي دانستند, و آن گاه اخبار دربار يزيد و شهوت راني هاى او و عمالش را مي شنيدند, چقدر از اسلام متن??ر مي شدند, زيرا اسلامى كه خلي??ه پيغمبرش يزيد باشد, به راستى نيز تن??رآور است ... و خاندان پاك حضرت امام حسين (ع ) نيز اسير شدند تا آخرين رسالت اين شهادت رابه گوش مردم برسانند.و شنيديم و خوانديم كه در شهرها, در بازارها, در مسجدها, در بارگاه متع??ن پسر زياد و دربار نكبت بار يزيد, هماره و همه جا دهان گشودند و??رياد زدند, و پرده زيباى ??ريب را از چهره زشت و جنايتكار جيره خواران بنى اميه برداشتند و ثابت كردند كه يزيد سگباز وشرابخوار است , هرگز لياقت خلا??ت ندارد و اين اريكه اى كه او بر آن تكيه زده جايگاه او نيست . سخنانشان رسالت شهادت حسينى را تكميل كرد, طو??انى در جانها برانگيختند, چنان كه نام يزيد تا هميشه متراد?? با هر پستى و رذالت و دنائت گرديد و همه آرزوهاى طلايى و شيطانيش چون نقش بر آب گشت .

نگرشى ژر?? ميخواهد تا بتوان بر همه ابعاد اين شهادت عظيم و پرنتيجه دست يا??ت . از همان اوان شهادتش تا كنون , دوستان و شيعيانش , و همه آنان كه به شرا??ت و عظمت انسان ارج مي گذارند, همه ساله سالروز به خون غلتيدنش را, سالروز قيام و شهادتش را با سياهپوشى و عزادارى محترم مي شمارند, و خلوص خويش را با گريه بر مصايب آن بزرگوار ابراز ميدارند. پيشوايان معصوم ما, هماره به واقعه كربلا و به زنده داشتن آن عنايتى خاص داشتند. غير از اين كه خود به زيارت مرقدش مي شتا??تند و عزايش را بر پا مي داشتند, در ??ضيلت عزادارى و محزون بودن براى آن بزرگوار, گ??تارهاى متعددى ايراد ??رموده اند.

ابوعماره گويد: روزى به حضور امام ششم صادق آل محمد (ع ) رسيدم , ??رمود اشعارى درسوگوارى حسين براى ما بخوان . وقتى شروع به خواندن نمودم صداى گريه حضرت برخاست , من مي خواندم و آن عزيز مي گريست , چندان كه صداى گريه از خانه برخاست . بعد از آن كه اشعار را تمام كردم , امام (ع ) در ??ضليت و ثواب مرثيه و گرياندن مردم بر امام حسين (ع ) مطالبى بيان ??رمود. (21)

نيز از آن جناب است كه ??رمود: گريستن و بي تابى كردن در هيچ مصيبتى شايسته نيست مگر در مصيبت حسين بن على , كه ثواب و جزايى گرانمايه دارد. (22) باقرالعلوم , امام پنجم (ع ) به محمد بن مسلم كه يكى از اصحاب بزرگ او است ??رمود: به شيعيان ما بگوييد كه به زيارت مرقد حسين بروند, زيرا بر هر شخص باايمانى كه به امامت ما معتر?? است , زيارت قبر اباعبدالله لازم ميباشد. (23)

امام صادق (ع ) مي ??رمايد: ان زيارة الحسين عليه السلام ا??ضل ما يكون من الاعمال . همانا زيارت حسين (ع ) از هر عمل پسنديده اى ارزش و ??ضيلتش بيشتر است . (24) زيرا كه اين زيارت در حقيقت مدرسه بزرگ و عظيم است كه به جهانيان درس ايمان و عمل صالح مي دهد و گويى روح را به سوى ملكوت خوبي ها و پاكدامني ها و ??داكاري ها پرواز مي دهد. هر چند عزادارى و گريه بر مصايب حسين بن على (ع ), و مشر?? شدن به زيارت قبرش و بازنماياندن تاريخ پرشكوه و حماسه ساز كربلايش ارزش و معيارى والا دارد, لكن بايد دانست كه نبايد تنها به اين زيارت ها و گريه ها و غم گساريدن اكت??ا كرد, بلكه همه اين تظاهرات , ??لس??ه ديندارى , ??داكارى و حمايت از قوانين آسمانى را به ما گوشزدمينمايد, و هد?? هم جز اين نيست , و نياز بزرگ ما از درگاه حسينى آموختن انسانيت و خالى بودن دل از هر چه غير از خداست ميباشد, و گرنه اگر ??قط به صورت ظاهر قضيه بپردازيم , هد?? مقدس حسينى به ??راموشى مي گرايد.

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خیلی عالی بود واقعا ممنون:thumbup::thumbup:

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×
×
  • جدید...